!این صفحه فعلن در وضعیت آزمایشی قرار دارد

2015/12/14

گزارش هفته دوم کارزار پاریس و آکسیون های روز ۱۲ دسامبر



سرانجام دوازدهم دسامبر 2015 رسید. روز پایانی دو هفته کارزار اعتراضی در برابر سیستمی جهانی که منافع و منطق و کارکردش، حیات بشری و کره زمین را به سرعت به سمت نابودی می راند.
شب قبل، رسانه ها از شهر «بورژه» محل برگزاری نشست مقامات دولتی و کارشناسان زیست محیطی و اقتصادی سازمان ملل خبر می دادند که «دستیابی به یک توافق موثر» بسیار دشوار است.
سخنگویان دولت های سرمایه داری مثل سال های قبل داشتند تقصیر را به گردن هم می انداختند و بیرون از برج و باروی امنیتی «بورژه»، مبارزان و فعالان رنگارنگ و پر انرژی با شنیدن این خبرها بیش از پیش به خشم می آمدند و شور و شوق شان برای برگزاری آکسیون های 12 دسامبر بیشتر می شد.


سراسر هفته قبل، فعالیت های مختلفی در گوشه و کنار پاریس برگزار شده بود. مرکز این فعالیت ها در مجتمع عظیم فرهنگی 104 بود در یکی از محلات زحمتکشی شهر. در صحن اصلی، کارهای مختلف هنری که اساسا نوجوانان را درگیر می کرد جریان داشت.
چند نفر با لباس و چهره دلقک ها، اهمیت بازیافت را توضیح می دادند. در مرکز سالن، درخت مقوایی بزرگی ساخته بودند که هرکس پیامش را بر روبانی می نوشت و به آن می آویخت. در مورد تاثیر گرمایش بر ساکنان کره زمین نیز نمایشگاه عکسی بر پا بود. آکروبات، رقص و هیپ هاپ بود در کُنج کُنج 104. و نمایشگاهی هم در مورد اختراعات و ابتکارات برای دنیای آینده دائر بود. اختراعاتی ساده که صرفه جویی در مصرف آب و سوخت را ممکن می کند.

به موازات این فعالیت ها، جلسات مختلفی برگزار می شد که موفق ترین شان را جمعی از گروه های زنان (اغلب از کشورهای آسیایی وآفریقایی به همراه چند گروه فرانسوی) تشکیل داده بودند. در نشست های دیگر، رهنمودهایی برای نحوه شرکت در تظاهرات و مقابله با تاکتیک های سرکوب و نیز شناخت از قوانین و مقررات و حقوق بازداشت شدگان به ویژه با توجه به «وضعیت اضطراری» مطرح می شد.
هر گوشه ای مردم جمع بودند. با هم آشنا می شدند و بحث می کردند. چند گروه بزرگ 100 تا 200 نفری را می دیدی و در کنارشان شمار زیادی گروه های کوچک چند نفره که با هم به پاریس آمده بودند. هر شب، مجمع عمومی تشکیل می شد و گزارشگران «ائتلاف مبارزاتی» اخبار بورژه را به جمع می رساندند و برنامه روزهای بعد را اعلام می کردند. برخی سخنرانی ها هم در چارچوب همین مجمع عمومی انجام می شد اما جایی برای بحث و اظهار نظر و طرح سوالات مردم نبود که این یک نقطه ضعف مهم بود.

هر چه به دوازدهم دسامبر نزدیک تر می شدیم تعداد حاضران در تجمعات 104 بیشتر می شد. اتوبوس ها مرتبا از هلند، آلمان، سوئد، فنلاند و انگلیس و نروژ مرتب می رسیدند و با خود تیم های پزشکی، وکیلان، هنرمندان و سایر قشرها را می آوردند. تیم های آشپزخانه هم به راه بود و جمعیت را با غذای گرم گیاهی سیر می کرد و در مقابل هر کس هر قدر توان مالی اش اجازه می داد، پولی به صندوق می ریخت یا اصلا نمی ریخت.

طی هفته، علاوه بر مرکز 104، فعالیت های مختلفی در سطح شهر انجام شد. عده ای از فعالین در ضدیت با سیاست خصوصی سازی موزه ها (که اغلب زیر چتر سرمایه های نفتی می روند) در مقابل موزه لوور تجمع کردند. عده ای دیگر به سخنرانی در مورد کشاورزی صنعتی و صدماتی که به خاک و آب و غذا می زند پرداختند. برخی هم در سالن نهادهای جامعه مدنی در «بورژه» میز نشریه گذاشته بودند و بحث و گفت و گو و مصاحبه می کردند. هر چند تظاهرات سیاسی قدغن بود ولی پلیس با گردهم آیی ها کاری نداشت.

در مرکز بزرگی که به یکی از نهادهای رزمنده طرفدار محیط زیست در منطقه مونتروی تعلق دارد، ائتلاف موسوم به «خط قرمز» در حال تهیه پرچم عظیم 100 متری و پلاکاردها و پوسترها و ابزار تبلیغی دیگر برای آکسیون روز 12 دسامبر بود. رفقای «ایستادگی برای زمین» هم به آنجا رفتند و از گروه ها و افراد حاضر در این مرکز که «باغ آلیس» نام دارد برای تهیه پارچه نوشته خود کمک گرفتند.

در آخرین ساعات شنبه 11 دسامبر، برنامه آکسیون های روز بعد روی سایت های ویژه برگزاری تظاهرات ها قرار گرفت، توییت و ای میل شد. راس ساعت 9 و 15 دقیقه صبح دوازدهم در نقاط گوناگون پاریس که تقریبا همه نقاط مرکزی شهر را پوشش می داد گروه های کوچک و بزرگ با کاورها و اتیکت ها و پلاکاردهای مشخص خود، پای پیاده یا با دوچرخه آمدند و تجمع کردند. در بعضی نقاط، در سکوت ایستادند و در نقاطی دیگر شعار دادند و بعد از گذشت نیم ساعت متفرق شدند.

ساعت 12 در بلوار گراند آرمه (ادامه خیابان شانزلیزه) آکسیون «خط قرمز» برگزار شد. هزاران نفر که اکثرا دختران و پسران جوان از ملیت های مختلف بودند با فریاد و شعار و ترانه گرد آمدند. از خروجی ایستگاه متروی «آرژانتین» جمعیت به خیابان می ریخت. نیروهای پلیس ضد شورش بر سر خیابان های عمود به بلوار موضع گرفته بودند. اما آگاهانه نه تحرکی داشتند و نه تحریک می کردند. کاملا مشخص بود که سیاست دولت، پرهیز از هر گونه درگیری است مبادا دندان های تیز دمکراسی امپریالیستی دوباره مثل روز 29 نوامبر در «میدان رپوبلیک» آشکار شود.

آکسیون «خط قرمز» همه بلوار را پر کرد و جمعیت از یک سمت تا نزدیکی میدان اتووال و از سمت دیگر تا تقاطع «پورت مایو» ادامه داشت. در ابتدا و انتهای آکسیون، افراد پلیس با سپرها و خودروهای شان راه را بسته بودند. جمعیت شعار می دادند و در این فاصله راهپیمایی می کردند. هزاران دست، پرچم عظیم 100 متری قرمز رنگ را بالای سر تظاهرکنندگان حمل می کرد. فضا آکنده از موسیقی راک و رِگه و ریتم پر شور آفریقایی بود و هلهله و رقص و جنبش جوانان. یکی فریاد می زد: خواست ما چیه؟ و بقیه جواب می دادند: عدالت اقلیمی! دوباره فریاد می زد: چه وقت؟ و مردم جواب می دادند: همین حالا! هر گروهی پرچم خود را آورده بود.
ما هم اعلامیه های خود را پخش می کردیم و پارچه نوشته خود را داشتیم که به زبان فرانسوی بر آن نوشته شده بود: «فقط انقلاب می تواند کره زمین را نجات دهد!» این تنها پرچمی بود که پیام انقلاب می داد و مردم را برای حل معضلی که حیات نوع بشر و خود کره زمین را تهدید می کند، به انقلاب دعوت می کرد. استقبال از این پیام چشمگیر بود. افراد بسیاری از سنین مختلف می آمدند و با شکل های مختلف ابراز همبستگی می کردند و از پرچم ما (و برخی با پرچم ما) عکس و فیلم می گرفتند. مهم ترین نتیجه ای که می باید از این صحنه ها گرفت، کمبود یک نیرو و موثر در عرصه اعتراضات اجتماعی ـ سیاسی جاری است که به روشنی آلترناتیو انقلاب اجتماعی را پیش بگذارد و کمونیسم را به عنوان تنها راه حل تبلیغ و ترویج کند.

از اینجا راهی «شان دو مارس» شدیم که محل تجمع بزرگ دیگری از ساعت 2 بعد از ظهر بود. در فضای سبزی که برج ایفل را به «مدرسه نظام» متصل می کند، مردم رفته رفته جمع می شدند. اینجا پلیس ضد شورش، حضوری جدی تر داشت؛ راه ها را بسته بود و سعی می کرد کنترل بیشتری بر جمعیت اعمال کند. سه چهار ردیف زنجیره انسانی دور تا دور یکی از پارک های این محل تشکیل شد. در انتهای محوطه سبز، آنجا که بنای یادبود صلح قرار دارد، صحنه ای بر پا بود با بلندگوهای بزرگ. حرف و لحن سخنرانان یادآور تظاهرات های سندیکایی فرانسه بود و چندان حال و هوای رزمنده و مبارزه جویانه نداشت. از آن شور و سرخوشی ناب آکسیون «خط قرمز» خبری نبود. حتی موسیقی هم به ترانه های حق طلبانه فرانسوی فرو نشسته بود.
مثل این بود که رِگه و راک موفق به عبور از خط محاصره پلیس نشده بودند. رفقای «ایستادگی برای زمین» همراه جمعیتی بودند که در مسیر رسیدن به «شان دو مارس»، پل روز رود سن را برای دقایقی اشغال کردند. همه روی پل دراز کشیدند. سپس با پرچم وارد میدان شدند و باقیمانده اعلامیه های شان را در بین مردم پخش کردند. نزدیک ساعت 5 بعد از ظهر بود پایان این تجمع و دو هفته کارزار مبارزاتی اعلام شد. برای خروج از میدان جمعیت مجبور بود به شکل فشرده از روزنه ای که پلیس ضد شورش باز کرده بود عبور کند.
هوا در حال تاریک شدن بود و نگاه و رفتار نیروهای سرکوبگر خصمانه تر از ساعات قبل. بسیاری از فعالین به ادامه مبارزه فکر می کردند و ما هم در این فکر بودیم که چطور خط انقلابی را در مورد محیط زیست تعمیق کنیم و چطور بتوانیم بخش پیشرو جنبش را درگیر مبارزه انقلابی همه جانبه علیه نظام سرمایه داری کنیم.

 یکی از فعالین ایستادگی برای زمین

2015/12/11

گزارش جلسه ۹ دسامبر ۲۰۱۵، بروکسل، سالن گارسیا لورکا

 بررسیِ جنبش حفظ محیط زیست در پرتو مبارزات ۲۹ نوامبر و ۶ دسامبر

این جلسه توسط حزب کار بلژیک (PTB/PVDA) برگزار شد؛ و سخنرانان اصلیِ آن از حزب چپ سوسیالیست (LSP/PSL)، حزب سبزها و یک فعال آنارشیست بودند. موضوع بحث، بررسی و در واقع جمع‌بندی از مبارزات پیرامون محیط زیست در بلژیک بود.
مشخصا موضوع زنجیره‌ی انسانی؛ و اعتراضِ مهمِ ۲۹ نوامبر به سیاست‌ ممنوعیت تجمعات از سوی دولت؛ و بلوکی که احزاب و گروه‌های سیاسی در روز ۶ دسامبر در راهپیمایی محیط زیست در شهر اوستند ایجاد کرده بودند، محور مباحث و پرسش و پاسخ‌ها بود.

میزهای اطلاع رسانی این احزاب در ورودی و اطراف محل جلسه برقرار بود؛ و به روشنی می شد دید که چه خط و برنامه‌ای را برای حفظ محیط زیست تبلیغ و ترویج می کنند.
بر روی میز تمام این احزاب دو یا سه کتاب از «نائومی کلاین» فعال سیاسی کانادایی وجود داشت: نقدهای او به «جهانی سازی» و کتاب «دکترین شوک: ظهور سرمایه‌داری فاجعه» و مجموعه مقالات او درباره‌ی محیط زیست و راه‌کارهایی که ارائه می دهد همه و همه در آن‌جا ارائه و تبلیغ می‌شد.

سخنرانان یک به یک صحبت کرده و ضمن برشمردنِ مواضع احزابِ خود، متحدانه همدیگر را تقویت می‌کردند و بر یک نکته تأکید داشتند؛ این‌که باید مقاومت کنیم و یک جنبش از پایین را تقویت کرده و سازمان دهیم.
طوری این مقاومت را سازمان دهیم که دولت‌ها هرکاری کردند، بتوانیم بخشی از جامعه را با فعالیت‌های خود همراه سازیم. سخنرانی که از تروتسکیست‌های بلژیک بود، برای تبلیغ جنبش از پایین و دموکراسی از پایین، مواضع حزبش را با تقابل با «استالینیسم» روشن کرد! سخنران آنارشیست نیز ضمن تأیید مواضع ضد «استالینیسم» نفر قبلی، به دموکراسی ۹۹٪ و شوراهای مردمی به عنوان آلترناتیو ضد سرمایه‌داری تأکید کرد.
شیوه‌ی بحث جمعی در شوراها یا رأی‌‌گیری در مجامع محلی، به عنوانِ ضامن دموکراسی از پایین معرفی شد. نماینده‌ی حزب کار نیز به موضع حزبش مبنی بر این‌که «قرمز، سبز است» اشاره کرد و گفت که سبز برای حزب آن‌ها نه تنها نشانِ جنبش محیط زیستی است بلکه سمبلِ دموکراسی توده‌ای و از پایین است.
او در انتهای صحبت‌هایش به فرازهایی از مباحث نائومی کلاین هم اشاره کرد که چرا سرمایه‌داری در این حالت نمی‌تواند مدافع محیط زیست باشد و باید جنبش از پایین و دموکراسی توده‌ای از پایین، دولت‌ها را مجبور به عقب‌نشینی از سیاست‌های فعلی و جنگ طلبانه و مخرب خود کند.
مبارزه با سیستم سرمایه‌داری باید به اصلاح وضعیت موجود و نقش گرفتنِ توده‌ها در ساختنِ یک زندگی بهتر و سالم‌تر منجر شود.

جمعیت حاضر در سالن عمدتا با مباحث ارائه شده همدلی نشان داده و سخنرانان را تشویق کردند. قسمت پرسش و پاسخ که شروع شد، یکی از رفقای ما که در جلسه شرکت کرده بود نیز برای طرح بحث و ارائه سوال داوطلب شد. اکثر سوالات بر راه‌کارهای مشخصی برای شکل دادنِ کلکتیوهای محلی یا چگونگی عملکردِ این کلکتیوها متمرکز بود.
برخی از شرکت کنندگان خواهان برنامه‌های مدونی نه تنها برای مبارزه بلکه برای جامعه‌ی آینده و رویکرد به محیط زیست در آن جوامع بودند. نوبت به رفیق ما رسید که تی‌شرت «ایستادگی برای زمین» را بر تن داشت.
او در ابتدا چند دقیقه‌ای از جنبش کمونیستی و دستاوردهای عظیم آن به ویژه در شوروی و چین صحبت کرد و فراز و نشیب‌هایی که در آن تجارب در رابطه با حفظ محیط زیست وجود داشت. در حین صحبت او چند بار اعتراضاتی از سوی برخی از شرکت کنندگان صورت گرفت و صحبت او دو بار قطع شد که با تذکر مسئول جلسه ادامه پیدا کرد.
یکی از معترضین می گفت که این‌جا جای بحث از کمونیسم نیست! رفیق ما ادامه داد و سوال کرد که چرا در جلسه‌ی امشب، از تمام راه‌ حل‌های درون سیستمی بحث شده ولی از راه حل‌های انقلابی بحث نشده است؟ چرا از این‌که نجات محیط زیست کاملا وابسته به نجات کلیت بشر است، بحث نمی‌شود؟
نجات نوع بشر نیز به نابودی کلیت سیستم سرمایه‌داری و بنا نهادنِ جامعه‌ی نوین سوسیالیستی وابسته است.
خوشبختانه در این لحظه، این سوالات توسط دو زنِ جوان مورد تشویق قرار گرفت. رفیق ما سعی کرد که توجه حضار را به کارکردِ سیستم سرمایه‌داری جلب کند و نظرات نائومی کلاین را به چالش بگیرد. از کارکردِ سرمایه داری امپریالیستی، جنگ‌های جهانی و اوضاع خاورمیانه و آفریقا، ضرورت ایجاد چنین وضعیتی برای این سیستم و ... بحث شد و در انتها باز هم از حضار سوال شد که چرا در روز 29 نوامبر و یا 6 دسامبر به چنین مسائلی پرداخته نشد؟ و این‌که چرا بدون پرداختن به کارکردِ سیستماتیک سرمایه‌داری نمی توان تغییری ایجاد کرد که به نجات بشر و طبیعت منجر شود، هرچند که همبستگی و مبارزات بسیاری سازمان داده شود.
در انتها و با تذکر مسئول جلسه نسبت به پایان زمان صحبت، به برخی از فعالیت‌های «ایستادگی برای زمین» در پاریس و بروکسل اشاره شد، کمی درباره‌ی غرفه‌های اطلاع رسانی آن‌ها در پاریس و پیام‌شان برای جنبش محیط زیست صحبت شد، و نهایتا از حضار دعوت شد که اطلاعیه‌های ایستادگی برای زمین را دریافت کنند.

جلسه با جمع‌بندی سخنرانان پایان یافت و خوشبختانه مواضع آن‌ها نسبت به صحبت‌های اولیه‌شان کمی محتاطانه‌تر شده بود. به غیر از نماینده‌ی حزب تروتسکیست‌ها، هیچ‌کدام به «استالینیسم» نپرداختند و همه‌ی سخنرانان به غیر از نماینده‌ی حزب سبزها مجبور شدند از دستاوردهای جوامع سوسیالیستی نکاتی را بیان کنند، اما کماکان محور اتحادشان تأکید بر جنبش‌های از پایین و دموکراسی حداکثری با تعاریف رایج بود.
هرچند از رفیق ما بابت معرفی «ایستادگی برای زمین» تشکر نمودند اما تأکید کردند که مبارزه با کلیت سیستم، نتیجه ندارد و باید دوران جدید را با مبارزات جدید و «آلترناتیوهای جدیدتر»ی ساخت. رفیق ما نیز بلند اعلام کرد که «یعنی انقلاب نباید کرد!» که خنده‌ی برخی از حضار و خشم برخی دیگر را برانگیخت.

در هرحال با پایان یافتنِ جلسه، بیش از ۱۰۰ نسخه از اوراقِ «ایستادگی برای زمین» در میانِ جمعیت پخش شد. به غیر از دو سه نفر که برخورد ناخوش­آیندی کردند، سایرین با روی گشاده برگه‌ها را گرفتند. دو زن جوانی که مشوق سوالات مطرح شده از جانب ما بودند، دو سه فعال آنارشیست، نماینده‌ی حزب کار و چند نفر دیگر با رفیق ما به بحث پرداختند. برخی منتقدانه و برخی دیگر از زاویه‌ی همراهی با نظرات ما وارد بحث شدند.

در هنگام خروج از سالن نیز یک جوان فلسطینی که عضو حزب کار (PTB) بود به سراغ رفیق ما رفته و ملیتش را جویا شد و با لبخند گفت که این دست مباحث در رابطه با جنبش انقلابی و مساله محیط زیست، چه ارتباطی با وضعیت فلسطین و خاورمیانه دارد؟! رفیق ما خود را یک انترناسیونالیست معرفی کرد؛ و گفت که بدونِ انقلاب در خاورمیانه و جهان امکان ندارد که فلسطین رها شود.
کمیته جوانان بلژیک

2015/12/10

گزارشی از راهپیماییِ اعتراضی برای محیط زیست در شهر اوستند – بلژیک

این تازه اول کار است!
از مدت‌ها پیش قرار بود در اعتراض به نشست عوام‌ فریبانه‌ی Cop21 در مورد «جلوگیری از تخریب محیط زیست» تظاهراتی در 29 نوامبر به صورت مرکزی و در شهر پاریس برگزار شود. اما بعد از وقایع خونبار پاریس (13 نوامبر)، این برنامه لغو و هر گونه تجمع و تظاهراتی غیرقانونی اعلام شد. این وضعیت در بلژیک هم حاکم بود. به هرحال اولین واکنش مردم به اعلام «وضعیت اضطراری و امنیتی از سوی دولت‌ها»، برگزاری موفق اعتراضاتِ 29 نوامبر در پاریس و بروکسل بود. در بروکسل بیش از 4000 نفر خیابان‌های مرکز شهر را قُرُق کرده و ممنوعیتِ تجمع و اعتراض از سوی دولت را غیرقانونی اعلام کردند!
روز 29 نوامبر اولین واکنش و فعالیتِ موفق و توده‌ای بود که در مقابلِ سیاست‌های جدید دولت‌های اروپایی برای محدود ساختنِ جنبش‌های اجتماعی، انجام شد.گزارش مفصل آن را می‌توانید در وبلاگ «ایستادگی برای زمین» بخوانید.1


فعالین و معترضین راضی نشدند و در نهایت روز یکشنبه 6 دسامبر، تحت تدابیر امنیتی در کشور بلژیک، شهر ساحلی Oostende، مُشرِف به دریای شمال میزبان بیش از 14000 نفر از فعالین و دوست‌دارانِ محیط زیست بود. با وجود لغو چندین باره­ی این برنامه­ی اعتراضی، تشدید تدابیر پلیس و هم چنین نامساعد بودن هوا، این جمعیت وسیع، صف‌های خود را در قالب سه گروه‌بندی مختلف ولی متحد شکل داده بودند: بلوکِ ائتلافِ محیط زیستی (Klimaatcoalitie)2 با شعارِ «زندگی سبز» که شاملِ 28 گروه و ان­جی­اوی محیط زیستی و هسته اصلی سازماندهی برای سفر به پاریس بود؛ بلوکِ همبستگی با کشورهای جنوب با شعار «عدالت برای محیط زیست» و بلوکِ احزاب و گروه‌های سیاسی.

در اتئلاف محیط زیستی عمدتا شامل گروه‌های باسابقه در زمینه‌ی حفاظت از محیط زیست مثل «گرین پیس»، «اُکسفام» و رسانه‌های افشاگرانه در رابطه با تخریب محیط زیست بود که عمدتا با شعارِ «سبز ساختنِ زندگی» در این مبارزات فعال هستند. سبز ساختنِ زندگی ناظر بر تغییر دادنِ فرم‌های از تولید و مصرف است که بنا به استدلالِ این گروه‌ها، در چارچوبِ سیستم موجود ـ یعنی سستم سیرمایه‌داری- قابل دسترسی است و باید بر سر آن دولت‌ها را تحت فشار گذاشت و برای تحقق آن مبارزه کرد؛ بخش بزرگی از فعالینِ این بلوک را اقشار تحصیل کرده‌ای تشکیل می‌دهند که برای یک زندگی سالم‌تر و هم چنین برای به جا گذاشتنِ سیاره‌ای پاک‌تر برای نسل‌های بعدی به شدت فعال‌اند. گروه همبستگی با کشورهای جنوب، به افشاگری از تخریب محیط زیست در آفریقا و سایر نقاط جهان پرداخته و خواهانِ توقف وضعیت موجود هستند.
تضاد آن‌ها با سیستم موجود از زاویه‌ی استعمارِ نوین و استثمار جهان است؛ و خواهانِ توقف این روند و تولید و توزیع برابر ثروت هستند. بخش بزرگی از جنبش 99%ها امروزه در این بلوک فعال هستند. دو شاخه‌ی اصلی در این بلوک عبارتند از: آنارشیست‌هایی که خواهانِ تولیدِ منطقه‌ای و متناسب با هر جغرافیایی هستند، بدون این‌که از جانبِ کشورهای قدرتمند، دخالتی در بافتِ زیست محیطی آن‌ها داده شود؛ و شاخه‌ی دیگر که خواهانِ مبارزه‌ی خیابانی با دولت‌های امپریالیستی هستند تا مانع دخالت آن‌ها در کشورهای فقیر شوند.
تکرار مبارزاتِ خیابانی در اروپا و آمریکا بر علیه جنگ در ویتنام در دهه‌ی 70 هنوز هم نمونه‌ی موفقی برای آن‌هاست (که البته آن‌ها ماهیت مترقی نیروهای ویتنامی را در آن جنگِ برحق در نظر نمی‌گیرند).
در بلوک احزاب و گروه‌های سیاسی حاضر در تظاهرات دو حزب اصلیِ چپ، یعنی حزب کار بلژیک (PTB/PVDA) و حزب چپ سوسیالیست (PSL/LSP) بودند و هم چنین حزب سبزها (Ecolo/Groen)، دو گروه فمینیستی و ... که شعارشان به طور کلی و فارق از تفاوت‌های‌شان، «تعییرِ سیستم و نه تغییر محیط زیست!» بود. البته مفهوم تغییر سیستم برای اکثر این احزاب و گروه‌ها عمدتا بر تعاریف و تئوری‌های متفکرینی مانند «نائومی کلاین» متکی است که تضاد با کلیت سیستم سرمایه داری را با بحرانِ خاصی از این سیستم در زمانِ معین (مثلا امروزه بحران محیط زیست یا ...) جابه‌جا می کنند.

کمیته‌ی ما هم که به علت وقایع اخیر امکان شرکت در مبارزات در پاریس را از دست داده بود نیز در این تظاهرات شرکت داشت. شعارهای ما: «آلودگی، آلودگی، نمی‌توانم نفس بکشم!» (اشاره به شعار جنبش ضد نژادپرستی سیاهان در آمریکا)؛ «ما خواهانِ سیاره‌ای هستیم که زنجیرها را پاره می کند!»؛ «آلودگی، آلودگی، تنها راه حل انقلاب است!»؛ «گرمایش جهانی، جنگ‌های جهانی، ترورهای جهانی، تخریب جهانی ... این وضعیت باید متوقف شود!».
برخی از رفقای ما تی‌شرت‌هایی به تن داشتند که بر آن در جلو شعارِ «جهانی برای فتح» و در پشت «کره‌ی زمین فقط با انقلاب نجات پیدا می­کند!» نوشته شده بود؛ و صف متحد و کوچک ما را متمایز نشان می داد؛ چون به جرأت می‌توان گفت تقریبا هیچ جریانی صحبتی از انقلاب و ضرورت آن نمی‌کرد. برخی از رفقا مشغول پخش اطلاعیه‌های «ایستادگی برای زمین» بودند که مورد استقبالِ مردم هم قرار می‌گرفت. ما تلاش داشتیم که افزون بر ارائه‌ی یک فرمِ رادیکال، پیامِ انقلاب کردن را برجسته سازیم و با اطلاعیه‌هایی که پخش می کردیم یا با بحث‌های کوتاهی که با دیگر فعالین داشتیم، سعی کردیم که چرایی مبارزه برای حفظ و نجاتِ محیط زیست و مبارزه با کلیت سیستم سرمایه داری را توضیح داده و بر لزوم برپایی مناسباتی نوینی در طبیعت، یعنی تغییر روابط میان انسان‌ها و نیز میان انسان و محیط زیست را تأکید داشتیم.
در همین راستا، در قسمتی از راهپیمایی تصمیم گرفتیم بر روی تپه‌های ماسه‌ای مجاور صف تظاهرات رفته و دست در دست یکدیگر شعار «انقلاب! تنها راه حل است!» را فریاد زدیم. شعار و فرم حرکتی که مورد استقبال برخی از شرکت کنندگان در تظاهرات قرار گرفت و هم راهی و هم‌ صدای بخشی از آن‌ها را با این شعار در بر داشت.

ابتکارات متنوع و خلاقیت‌های شرکت­کنندگان، در ابراز نگرانی خود از وضعیت کره­ی زمین و هم چنین نشان دادن اعتراض‌شان به وضع موجود بسیار برجسته و قابل توجه بود؛ و در مجموع ابعاد مختلفی از وضعیت وخیم محیط زیست و عواقب برگشت­ناپذیر آن را پوشش می­داد. به عنوان نمونه، به مخاطره افتادن حیات بسیاری از جانوران و حیوانات به اشکال مختلفی از جانب شرکت­کنندگان و در مواردی از زبان طبیعت و حیوانات نشان بیان می‌شد.

حضور کودکان و حتی نوزادان به همراه جمعیتی که به شکل واقعی نگران آینده آنان بودند، بسیار پررنگ و فعال و امیدبخش بود. بسیاری از این کودکان، پلاک­کاردهای اعتراضی مهمی به دست داشتند و به انحاء مختلف، به عنوان نسلی که وارثان بعدی این کره­ی در حال نابودی هستند، اعتراض خود را به معضل محیط زیست، نشان داده بودند.

در کنار این کودکان، حضور سینترکلاس3 که بر طبق داستان‌های کاتولیک‌ها، روز 6 دسامبر با کشتی خود از اسپانیا از راه می­رسد و حامل هدایای زیادی برای کودکان است، نیز جالب توجه بود. در چنین روزی، در برخی از کشورهای اروپایی، از جمله بلژیک، جشن گرفته می­شود، اما امسال، سینترکلاس (فعالین محیط زیست در لباس سینتر‌کلاس)، به همراه کودکان بی‌شماری، تصمیم گرفته بودند به جای جشن گرفتن، با شرکت در این آکسیون اعتراضی، صدایی باشند برای زمینی که دیگر قادر به نفس کشیدن نیست؛ چرا که یک محیط زیست سالم، از هر هدیه­ای برای این کودکان مهم­تر و حیاتی­تر است.

اهمیت تظاهرات 6 دسامبر، حتی افرادی را با صندلی چرخ‌دار به خیابان کشانده بود که حضورشان دل‌گرمی و انرژی زیادی به جمعیت می‌داد. یک زوج بسیار مسن که با صندلی چرخ‌دار کنارمان حرکت می‌کردند ضمن تذکر به رفیقی مبنی بر نکشیدن سیگار در مورد مفهوم شعارها و تی‌شرت‌های‌مان بحث کرده و در نهایت یکی از تی‌شرت‌ها را هم خریدند. متأسفانه عدم حضور دیگر ملیت‌ها و مهاجران، اعم از گروه­های کُرد، ترک، عرب و آفریقایی به خوبی حس می­شد.
گویا ساکنانِ کشورهایی که در معرض بالاترین شدتِ تخریب محیط زیست هستند، کمترین توجه را به این مبارزات نشان می‌دهند. تنها حضور یک گروه از آسیا (تبّت)، به چشم می­آمد که طرف‌دارانِ دالایی لاما در اروپا بودند و توسط حزب سبزها سازماندهی شده بودند؛ و شعارهای‌شان نیز ناسیونالیستی و مشخصاً بر روی وضعیت تبّت متمرکز بود؛ و با پدیده­ی تخریب محیط زیست که معضلی جهانی است، به هیچ ­وجه به شکل انترناسیونالیستی برخورد نکرده بودند.
از این زاویه، حضور ما و شعارهای انترناسیونالیستیِ ما با واکنش خوبی روبرو شد؛ و حتی در بحث‌های کناری با برخی از شرکت کنندگان کاملا مشخص بود که به حضور ما و غیبت دیگر مهاجرین و خارجی‌ها کاملا توجه شده است.

این موضوع هم کاملا مشهود بود که راهپیمایی 6 دسامبر در شهرِ اوستند از سوی احزاب دولتی، اپوزیسیونِ دولت مانند حزب سوسیالیست و هم چنین سندیکاهای کارگریِ و ... عامدانه بایکوت شده و آن‌ها با دولتِ لیبرالِ بلژیک و نخست وزیر میشِل هم صدا شده؛ و در رسانه‌ها اعلام نمودند که اولویت آن‌ها پایبند بودن به «وضعیتِ اضطراری» بوده و راهپیمایی 6 دسامبر مخلِ امنیت ملی است.

اما نکته‌ی مثبتی که در این تظاهرات به چشم می­خورد، میزان آگاهی عمومی و هم چنین حساسیت ویژه‌ی مردم نسبت به وضعیت وخیم محیط زیست بود. مردم به روشنی به وخامت اوضاع و جبران­ناپذیر شدن شرایط محیط زیست در صورت تغییر ندادن وضعیت فعلی و هم چنین سیستمی که موجبات این تخریب و ویرانی را فراهم آورده، واقف بودند. به همین خاطر این واکنش و حساسیت می‌تواند بخشی از چاشنی انفجارات توده‌ای گسترده در آینده باشد.
هرچند که موضوعِ «چه نوع تغییری؟» و «چه آلترناتیوی؟» کماکان موضوعِ جدل و مبارزه است، اما واکنش آگاهانه‌ی توده‌های وسیع به این وضعیت، حاکی از آن است که «این تازه اول کار است» و مبارزاتِ این جنبش باید در خدمتِ مبارزه برای تغییر وضعیتِ موجود و رهایی بشر قرار بگیرد. تازه اول کار است، چون مصاف میانِ راه‌حل‌های رفرمیستی و درون سیستمی با راه‌حل‌های رادیکال و انقلابی آغاز شده است.
تازه اول کار است، چون توهم به دولت‌ها و تغییر سیستم از طریق پارلمان‌ها مشروعیت خود را روز به روز بیشتر از دست می‌دهد و مردم نیاز به آلترناتیو دیگری را بیشتر درک و بیان می‌کنند، به ویژه توده‌های زحمتکش و تحت ستم که به فوریت نیاز به آلترناتیو رهایی بخش دارند. تازه اول کار است، چون جنگ‌های ارتجاعی میان امپریالیست‌ها و دولت‌های سرمایه‌داری و نیروهای بنیادگرای مذهبی فصل تازه‌ای از تخریبِ محیط زیست و نوع بشر را رقم زده و باید جلوی آن گرفته شود؛ و تازه اول کار است، چون بخش بزرگی از مردمی که در چنین اعتراضاتی شرکت می کنند، شاهد هم سرنوشتی خود و دیگر مردمان و حتی موجودات در کشورها و قاره‌های دور دست هستند و راه رهایی را جستجو می‌کنند.

1 - https://goo.gl/awpMx4
2 - http://klimaatcoalitie.be
3– Sinterklaas: https://en.wikipedia.org/wiki/Sinterklaas


لینک مستقیم گزارش تصویری 

کمیته جوانان بلژیک

2015/12/06

گزارشی از «دهکده جهانی آلترناتیوها» و حضور «ایستادگی برای زمین»

شنبه و یکشنبه (پنجم و ششم دسامبر)، نهادهای مردمی طرفدار حفظ محیط زیست و در کنارشان طیفی از نیروهای کمونیست و رادیکال های ضد سیستم و بخشی از فمینیست ها در شهرک مونتروی در حومه شرقی پاریس گرد آمدند. اینجا محل برگزاری «دهکده جهانی آلترناتیوها» بود. این بخشی از مجموعه برنامه های اعتراضی دو هفته ای همزمان با برگزاری نشست سازمان ملل درباره وضعیت اقلیمی و مشخصا معضل گرمایش زمین به حساب می آمد.

« دهکده جهانی آلترناتیوها» گرما و هیجان و تحرک خاصی به کوچه ها و میدان های منتهی به شهرداری بخشیده بود. هزاران زن و مرد از سنین مختلف، ساعت ها در بین غرفه ها و چادرهای گشتند؛ با فعالان تشکل های مختلف در مورد اهداف و برنامه های شان به بحث و گفت و گو پرداختند؛ با امر مشترکی که همه این نیروها را به این عرصه کشانده (یعنی ضرورت اعتراض و مبارزه علیه شرایط، روابط و منافعی که موجودیت کره زمین و حیات انواع گوناگون را با خطر نابودی روبرو کرده) اعلام همبستگی و همدلی کردند. حال و هوای شهرک مونتروی در این دو روز گرم و پر شور و پر تحرک بود.

غرفه ها رنگارنگ بود و هر کس برای جلب توجه عموم به این مسئله اضطراری و همگانی و برجسته کردن اهداف و نقطه نظراتش به شیوه های ابتکاری تبلیغ روی آورده بود. در مقابل ساختمان شهرداری مونتروی، اثری از «ینس گالشیوت» (مجسمه ساز دانمارکی) بر پا بود: تندیسی به ارتفاع 6 متر که از روی مجسمه آزادی به عنوان نماد دولت آمریکا ساخته شده بود. و زیر پایش تندیس هایی از مردم رنگین پوستِ کشورهای تحت سلطه و فقیر. از مشعل این مجسمه به جای آتش، دود بیرون می آمد و بر لوحی که در دست «الهه آزادی» بود چنین می خواندیم: «آزادی آلوده کردن».

فضای عمومی نیز رنگارنگ و چندملیتی بود. از همه قاره ها آمده بودند و واژه ها و آهنگ زبان های مختلف در هم آمیخته بود. هر نهاد و گروهی، دیدگاه و آلترناتیو خود را پیش می گذاشت. از طرح های مربوط به فن آوری های نوین و سبز گرفته تا پروژه های تخیلی و اوتوپیستی؛ از شیوه های جدید سازماندهی و تصمیم گیری سیاسی برای شکستن نظام قانون گذاری و تصمیم گیری بوروکراتیک سرمایه داری گرفته تا دعوت مردم دنیا به انقلاب جهانی...

کمی پایین تر، غرفه ما بر پا بود: غرفه انترناسیونالیستی «ایستادگی برای زمین» با آفیش بزرگ کره زمین که زنجیرهای اسارت را گسسته و حرکتی انفجار گونه را آغاز کرده است. پایین این تصویر شعار «فقط انقلاب می تواند زمین را نجات دهد» به چشم می خورد. روی میز ما در کنار اطلاعیه های «ایستادگی برای زمین»، پُر بود از اطلاعیه و جزوه به زبان های فرانسوی، انگلیسی، فارسی از «گروه مانیفست انقلابی در اروپا»، «حزب کمونیست انقلابی آمریکا»، «حزب کمونیست ایران (م ل م)» و «سازمان زنان هشت مارس (ایرانی و افغانستانی)». همه این ها مربوط بودند به کارکرد سیستم سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر دنیا، بحران زیست محیطی و راه برون رفت نوع بشر از این اوضاع. در کنار میز کتاب، پلاکاردهایی نصب کرده بودیم با پوسترها و عکس هایی از دوران ساختمان سوسیالیسم در چین (از دوره جهش بزرگ به پیش در پایان دهه 1950 گرفته تا انقلاب فرهنگی در دهه های 1960 و 1970). در کنار این تصاویر، نکات چشمگیر و رئوس اساسی سیاست چین سوسیالیستی دوران مائو تسه دون که به شکل وسیع در بین مردم تبلیغ و به اجراء گذاشته می شد در چند جمله کوتاه فشرده شده بود: اتکاء به حرکت آگاهانه زنان و مردان و سازماندهی آنان؛ جلوگیری از ریخت و پاش و مصرف گرایی و در مقابل تبلیغ صرفه جویی و تاکید بر نیازهای اساسی مردم. تاکید بر بازیافت اشیاء مستعمل. جلوگیری از رشد بی رویه شهرها. روش های واقعی حل معضل ترافیک و آلودگی آب و هوا و...

دختران و پسران جوان، افراد میان سال و مسن، از قشرهای مختلف اجتماعی با رفقای پشت میز بحث می کردند. نظرات ما برایشان تازگی داشت و این سوالات را پیش می کشیدند که: آیا این وضع را واقعا می توان به طور رادیکال عوض کرد؟ آیا می توان سیستم را با انقلاب از ریشه تغییر داد؟ آیا واقع بینانه تر نیست که تغییرات و اصلاحاتی را از پایین و بدون رجوع به دولت ها انجام دهیم و رفته رفته برای افکار و مناسبات آلترناتیو، فضا باز کنیم؟ و هر یک از ما تلاش می کرد به هر زبانی که می تواند ضرورت و امکان انقلاب، و نارسایی و ناپایداری و غیر واقع بینانه بودن برنامه های رفرمیستی را علیرغم هر نیتی که پشت آن است، تبلیغ و ترویج کند. «ایستادگی برای زمین» برای این دو روز، دو «کارگاه» هم تدارک دیده بود که مراجعه کنندگان به میز نشریه را به شرکت در آن ها دعوت می کرد.

کارگاه های ما بخشی از برنامه تشکیل کارگاه های «دهکده جهانی» تحت نام «نشست شهروندان» بود که در واقع، آلترناتیوی در مقابل «نشست دولت های عضو سازمان ملل» محسوب می شد. در این کارگاه ها انواع و اقسام موضوعات زیست محیطی، فعالیت های مخرب دولت های سرمایه داری، آلوده سازی های بنگاه های عظیم چندملیتی، تاثیر سیاست های کلان اقتصادی بر محیط زیست کشورهای تحت سلطه و برخی پروژه های آلترناتیو در زمینه تولید انرژی و... به بحث گذاشته شد.

کارگاه شنبه، ساعت 5 بعد از ظهر در مدرسه «ژان ژورس» (نزدیک دهکده محیط زیستی ها) برگزار شد. 20 نفر حضور داشتند که 10 نفرشان برای اولین بار در ارتباط با «ایستادگی برای زمین» قرار گرفته بودند. بحث با نقد نظرات و راه حل های آن دسته از مخالفان وضع کنونی و منتقدان به سیاست دولت ها و بنگاه های سرمایه داری آغاز شد که گمان می کنند می توان کارکرد نظام موجود را «عقلانی» و «سبز» کرد. در این بخش از بحث، به طور مشخص نظرات اصلاح طلبانه نائومی کلاین (یکی از چهره های برجسته جنبش دفاع از محیط زیست) نقد شد.

در همان دور اولیه بحث و طرح سوالات روشن شد که هیچیک از شرکت کنندگان شکی در مورد این که مسبب این اوضاع نظام سرمایه داری است ندارند و بحث اصلی بر سر راه حل ها و نظام آلترناتیو است. رفقای ما از جامعه نوین سوسیالیستی گفتند و از تجربه انقلاب های سوسیالیستی در قرن بیستم. بخشی از بحث به آلترناتیوهای بورژوایی که امروز در برابر بحران نظام (در عرصه های مختلف) سر بر آورده اند اختصاص پیدا کرد؛ نمونه سیریزا و تجربه یونان طرح شد و اینکه مشکل کجاست و چرا بدون سازماندهی جنبشی با هدف انقلاب کردن، بدون روشن بودن در مورد مفهوم انقلاب اجتماعی و هدف کمونیسم جهانی نمی توان مسئله را حل کرد. دختر جوانی سوال کرد که در جامعه نوینی که شما در موردش صحبت می کنید پول چه جایگاهی خواهد داشت؟ آیا می خواهید پول را از حذف کنید و به سیستم مبادله پا یا پای برگردید؟ در پاسخ، بحث در مورد مفهوم دگرگونی نظام و اینکه مناسبات تولیدی، روابط بین انسان ها و فرهنگ و روبنا باید از ریشه دگرگون شود به میان آمد و اینکه این فرایندی پیچیده و درازمدت و دشوار است و نحوه پیشرفت و شکل های معینی که تغییرات به خود خواهد گرفت را از حالا نمی توان پیش بینی کرد. اما تجارب مثبت و منفی انقلاب های سوسیالیستی پیشین در شوروی و چین، نقطه رجوع مهمی است و به درک عمیق تر از چگونگی انجام و پیشرفت تغییرات زیربنایی و روبنایی کمک زیادی می کند.

کارگاه یکشنبه را ساعت 2 بعد از ظهر در همان مدرسه برگزار کردیم. موضوع این کارگاه مشخصا آلترناتیو کمونیستی بود. در این جلسه دو زن مسن فرانسوی که واضح بود از فعالان قدیمی گرایش های چپ هستند شرکت داشتند و به طرح نظرات خود پرداختند؛ در مورد ایده های ما سوال کردند؛ نظر ما در مورد انقلاب شوروی و علل شکست آن انقلاب را جویا شدند؛ تردیدهای خود در مورد امکان پیروزی انقلاب در یک کشور و نیز امکان دگرگونی ریشه ای وضعیت نابود کننده ای که نظام سرمایه داری در دنیا ایجاد کرده را به زبان آوردند و مشخصا علیه سیاست ها و مداخلات نظامی دولت فرانسه و انتشار افکار ناسیونال شووینیستی و سوء استفاده از جنایات اسلامگرایان مرتجع موضع گیری کردند. یک پسر و دختر جوان در دفاع از موضع یک نهاد نسبتا گسترده مردمی در فرانسه که مبارزات رزمنده ای را علیه سیاست های مخرب دولت فرانسه در عرصه محیط زیست پیش می برد به اظهار نظر پرداختند و موضع ما در مورد ضرورت و امکان پیشبرد یک برنامه کمونیستی انقلابی را به چالش کشیدند. آن ها معتقد بودند که بحث های ما چارچوب محکم و از پیش تعیین شده ای دارد که با واقعیت سیال و ناروشن فعلی سازگار نیست. تنها کاری که می شود کرد این است که در مقابل سیستم مقاومت کنیم و جنبشی بر اساس دمکراسی از پایین و ضد سیستم پارلمانی و احزاب به راه اندازیم و آلترناتیوهایی مثل مجمع عمومی شهروندان (که هر فرد منتخب برای قانون گذاری و اجرای قوانین فقط 6 ماه بر سر کار می ماند و نمایندگان نیز به روش قرعه کشی از بین همه شهروندان انتخاب می شوند) را تبلیغ کنیم. رفقای ما در مورد معنای سیستم حاکم و ربط دستگاه دولتی و پارلمان و ارتش و پلیس و اقتصاد و فرهنگ به یکدیگر بحث کردند و اینکه نظام حاکم حتی این طرح های نهایتا اصلاح گرانه و حتی اتووپیستی را هم تحمل نمی کند و اگر احساس خطر کند بدون تردید نیروهای رزمنده و رادیکال (در عرصه محیط زیست) را هم قلع و قمع خواهد کرد.

کارگاه که به پایان رسید با جمع شرکت کنندگان در جلسه دوباره به سمت میدان مقابل شهرداری مونتروی سرازیر شدیم. در مورد نکات مختلف مطرح شده در جلسه و نیز مبارزه ای که پیش رو است بحث می کردیم. به میدان که رسیدیم، کنسرت در چادر بزرگ مرکزی دهکده آغاز شده بود و موسیقی پر شور و کوبنده فضا را آکنده بود. گروه HK & Saltimbanks بود که ترانه مشهور روزهای تظاهرات را می خواند: On lache rien! و جمعیت مشت های شان را در هوا تکان می دادند و ترجیع بند ترانه را با هم تکرار می کردند. جوانی که از غرب فرانسه به «دهکده» آمده بود و در کارگاه ما شرکت داشت در حال خداحافظی گفت که خود را برای تظاهرات شنبه 12 دسامبر به پاریس خواهد رساند. آخرین جمله اش این بود: «جمعیت خیلی بیشتر از تظاهرات 29 نوامبر خواهد بود. جنگ خواهد بود؛ جنگ!»

لینک مستقیم گزارش تصویری

2015/12/01

گزارشی از روز یکشنبه ۲۹ نوامبر در پاریس


یکشنبه 29 نوامبر. از مدت ها پیش قرار بود که امروز تظاهرات بزرگی در پاریس برگزار شود. تظاهرات را فعالین محیط زیست (و برخی سازمان های سیاسی که به مسائل محیط زیست اهمیت می دهند) فراخوانده بودند. فردا (روز دوشنبه 30 نوامبر) قرار است سران دولت ها جمع شوند تا در مورد گرمایش زمین به نتایجی برسند. تظاهرات امروز قرار بود نمایش قدرت صف رنگارنگی باشد که از نیروهای رادیکال و مخالف سیستم تا نهادهای مختلف «جامعه مدنی» و گروه های علاقمند به مسائل زیست محیطی را در بر می گرفت. کسانی که تظاهرات را فراخوانده بودند و کسانی که خیال داشتند در آن شرکت کنند طیف وسیعی از دیدگاه ها را تشکیل می دادند. مردم قرار بود از همه جای فرانسه و اروپا به پاریس بیایند و متحدا به وضعیت موجود و سیاست دولت ها و شرکت های بزرگی که مسئول آلودگی محیط زیست و تخریب کره زمین اند اعتراض کنند.

دولت فرانسه از خیلی پیش داشت چوب لای چرخ سازماندهان این حرکت بزرگ اعتراضی می گذاشت. پیش بینی می شد که نزدیک به 400 هزار نفر در تظاهرات پاریس شرکت کنند. با وجود این که دولت وعده داده بود بودجۀ کافی در اختیار «جامعه مدنی» می گذارند تا اعتراض شان را بکنند وسط کار زیرش زد. سازماندهان می گفتند حتی یک دهم پولی که وعده داده شده بود را هم دریافت نکرده اند. شهرداری پاریس و نهادهای رسمی دیگر قرار بود برای تظاهرکنندگانی که از شهرها و کشورهای دیگر می آمدند امکانات خواب فراهم کند اما این حرف ها همه وعده بود. باز هم بنا به گزارش سازماندهان، اصلا همکاری نکردند. حدود یک ماه پیش، دولت فرانسه اعلام کرد که مرزهای کشور به مدت یک ماه تحت کنترل شدید خواهد بود و پیمان شنگن (عبور آزاد در درون اروپا) از طرف فرانسه در طول مدت برگزاری کنفرانس رسمی گرمایش زمین به حالت تعلیق در خواهد آمد.

و این تصمیمات تماما قبل از جمعۀ 13 نوامبر گرفته شده بود. کشتار مردم در پاریس توسط مرتجعان داعش بهانه به دست دولت داد برای اعمال حکومت نظامی. به عنوان اولین گام برقراری حکومت نظامی، بسیاری از حقوق اولیه شهروندی فورا لغو شد. تظاهرات و اجتماعات «تا اطلاع ثانوی» ممنوع اعلام شد؛ از جمله تظاهرات 29 نوامبر. مرتبا در سایت سازماندهان می خواندیم که تلاش برای طراحی یک برنامه جایگزین ادامه دارد. به نظر می رسید که در میان فعالین محیط زیست خطوط مختلفی سر بلند کرده. برخی به دنیای مجازی مهاجرت کردند و یک وبسایت درست شد که فعالین بین المللی را در ارتباط با هم قرار می داد و هر پاریسی که نمی توانست در تظاهرات شرکت کند از یک فعال دیگر در نقطۀ دیگری از دنیا می خواست که به جایش تظاهرات کند. برخی پیشنهاد کردند فعالیت های مختلفی به شکل تجمع های کوچک تر و یا به صورت چیدمان های هنری و غیره در سطح شهر انجام شود.

فضای ایجاد شده بعد از کشتار 13 نوامبر به تردید و تزلزل در صفوف گروه های بزرگ ائتلافی محیط زیستی ها دامن زد. برخی از گروه های بزرگ ائتلافی فورا دستور دولت مبنی برای لغو تظاهرات را قبول کردند. در مقابل، برخی سازمان ها گفتند کوتاه نمی آئیم. در میان این ها نیز دو جریان به چشم می خورد. یک جریان سعی می کرد به هر طریق شده با اجازه دولت برنامه ای ترتیب دهد. نمی خواست ساکت بماند ولی حاضر هم نبود با دولت در بیفتد. این جریان تشکیل شده بود از آن نهادهای غیرحکومتی اروپایی که تحت نفوذ احزاب رسمی و پارلمانی قرار دارند. در مقابل، بقیه فراخوان دادند که نباید به ممنوعیت تظاهرات ها گردن بگذاریم. چون مسئله به اینجا ختم نمی شود. کشتار پاریس فقط بهانه به دست دولت داده تا هر صدای مخالف سیستم را خفه کند و مشخصا جلوی اعتراض مردم به سیاست های تجاوزکارانه و شرکت فرانسه در جنگ های امپریالیستی را بگیرد. در واقع، این جریان تشخیص داد که مسئله عاجل، صرفا اعتراض به سیستم سرمایه داری ـ امپریالیستی که دارد محیط زیست را آلوده و حیات کرۀ زمین را تهدید می کند نیست. بلکه می خواهند قوانین فاشیستی و فوق العاده را تصویب کنند و حکومت پلیسی برقرار کنند. چند اعلامیه مختلف با امضاهای مختلف و یا بدون امضا با همین مضمون پخش شد.

فشارها و تدابیر سرکوبگرانۀ دولت فرانسه موثر افتاد و جمعیت عظیمی که انتظار می رفت به خیابان نیامد. به اعتراف دولت، از یکی دو روز پیش، پلیس مرزی از ورود حداقل 1000 نفر از کسانی که قصد شرکت در تظاهرات های فرانسه را داشتند جلوگیری کرد.

امروز یکشنبه در پاریس چه گذشت؟

همان طور که انتظار می رفت و خواست اکثر مردم و گروه ها بود میدان «رپوبلیک» پاریس به نقطۀ تجمع و شروع آکسیون ها و تظاهرات ها تبدیل شد. بسیاری از تظاهرات های پاریس از جمله اول ماه مه از این محل شروع می شود. طی ماه های اخیر، رپوبلیک محل تجمع و تحصن فعالین «حق سرپناه» و مهاجران بلاتکلیف بود. بعد از کشتار 13 نوامبر، اینجا به محل گرد هم آیی شبانه خانواده های قربانیان و مردم تبدیل شده است.

از چند روز پیش، یکی دیگر از نهادهای غیرحکومتی فراخوان داده بود که کفش های کهنه تان را بفرستید تا در میدان رپوبلیک به جای آدم کفش بگذاریم. چندین تُن کفش جمع شد و صبح امروز میدان رپوبلیک هزاران کفش در جهت مقصد نهایی تظاهرات چیده شده بود.

عده ای دیگر که به فرستادن کفش قانع نبودند، تشکیل یک زنجیره انسانی از نزدیکی های میدان رپوبلیک تا میدان ناسیون (مقصد نهایی) را پیشنهاد کرده بودند. این ها موفق شدند از پلیس اجازه بگیرند. از ساعت یازده صبح تا دوازده و نیم، پیاده رویی شمالی این مسیر شاهد ردیف فعالینی بود با شعارهای مختلف که اعتراض خودشان را به وضعیت موجود محیط زیستی اعلام می کردند. عده ای شعارشان این بود که «بگذارید نفت در دل زمین بماند»، عده ای فراخوان حذف گوشت و لبنیات از رژیم غذایی را می دادند. فعالین ضد اتمی هم حاضر بودند. فعالان محیط زیستی ژاپنی هم با شعار «فوکوشیمای دیگری ممکن است» در خیابان بودند. تراکت هایی نیز علیه یارانه هایی که دولت ها به صنعت نفت و تولید سوخت های فسیلی اختصاص می دهند پخش می شد. افشاگری از بانک های سرمایه گذار در این صنایع همه جا به چشم می خورد. گروه فمینیست های آفریقایی پلاکاردهایی در افشای عواقب گرمایش زمین در قاره آفریقا و تاثیراتش بر حیات مردم آنجا حمل می کردند. برخی شعارهای ضد استعماری می دادند و گاز کربنیک را هم در شمار استعمارگران می دانستند. عده ای ماسک حیوانات در حال انقراض را به چهره داشتند و عده ای هم خود را به شکل درخت در آورده بودند تا اعتراض درخت های قطع شدۀ جنگل آمازون را اعلام کنند. آوای طبل و سرود و فریاد هم گاه به گاه به گوش می رسید. علیرغم اعلام حکومت نظامی و «تقاضای» پلیس از مردم که یکشنبه از خانه بیرون نیایید، حداقل بیست هزار نفر در این مسیر ایستاده و یا در حرکت بودند. البته این زنجیره انسانی خیلی سریع جمع شد. تا ساعت یک، عده ای از معترضان به خانه برگشتند و عده دیگری دوباره راهی میدان رپوبلیک شدند.

ساعت 12 میدان رپوبلیک پُر از جمعیت بود؛ ولی در محاصرۀ پلیس. همه خیابان های دور میدان توسط چند ردیف پلیس ضدشورش و ماشین های شان بسته شده بود. قرار بود تظاهرات ساعت دو شروع شود. حداقل 5000 نفر در میدان بودند. هر کس پلاکاردی دستش بود. حامیان فلسطین از حقوق سلب شدۀ توده های فلسطینی و غصب آب توسط دولت اشغالگر اسرائیل می گفتند. یکی خواهان قطع بمباران سوریه بود. چند زن خود را به شکل فرشته بالدار در آورده بودند و از آیندگان برای حیواناتی که دیگر نخواهند شناخت و درختانی که دیگر نخواهند بود و هوایی که دیگر قابل استنشاق نخواهد بود عذرخواهی می کردند. شعار عمومی این بود: «اگر نگذارید راهپیمایی کنیم، نمی گذاریم هیچ کاری انجام شود». گروهی با لباس نظامی خود را به صورت دلقک در آورده بودند و با حرکاتی مسخره رژه می رفتند. دختران و پسران سیاهپوشی که چهره خود را با دستمال گردن یا ماسک پوشانده بودند در مقابل نیروهای ضد شورش صف کشیده بودند و شعار می دادند. این ها جوانان کمونیست، آنارشیست ها و جریان های مختلف چپ ضد سیستم بودند. و در کنارشان، مبارزان نسل های دهۀ 1960 و 1970. کم کم صف تشکیل شد و میدان را دور زد. در میان معدود پرچم هایی که در این تظاهرات دیده می شد پرچمی بود با شعار «انقلاب تنها راه است!» این پرچم کمونیست های انقلابی بود که جریان «ایستادگی برای زمین» را به راه انداخته اند. آن ها از صبح در میدان بودند و اعلامیه پخش می کردند و با مردم در مورد ضرورت انقلاب کمونیستی برای رهایی نوع بشر از استثمار و ستم و نجات کره زمین صحبت می کردند.

تلاش تظاهرکنندگان میدان رپوبلیک این بود که صف پلیس را بشکنند و در یکی از خیابان های منتهی به میدان، راهپیمایی را ادامه دهند. اما پلیس با پرتاب گاز اشک آور و استقرار نیروی بیشتر جلو این کار را گرفت. پلیس ضد شورش چندین بار از یک طرف میدان به طرف دیگر هجوم آورد که با عکس العمل و مقاومت روبرو شد. درگیری بالا گرفت. شعار بود و سوت و ابر گاز اشک آور و ضربه باتوم. بیش از 200 نفر بازداشت شدند.

این بیلان روز اول مبارزه است. هنوز بخش های بزرگی از اهالی متوجه اهمیت موضوعات این مبارزه نیستند. تردید و توهم و رفرمیسم در میان فعالان جنبش حفظ محیط زیست که اکثرا از بخش های میانی جامعه می آیند گسترده است. اما جرات و آگاهی و روحیۀ رزمنده و جوان هم حضور دارد. کمونیست های انقلابی هم هستند که پاسخ رهایی بخش خود را در برابر وضع موجود قرار دهند. نگرانی دولت های سرمایه داری امپریالیستی از ظرفیت گسترش و تعمیق مبارزۀ جاری بی جهت نیست. می دانند که عملکرد و سیاست های شان مرتبا تعداد بیشتری را به صف مخالفان و معترضان نظام حاکم بر دنیا می راند.

2015/11/30

خیابان از آنِ ماست! - گزارشی از اعتراض به ممنوعیت تظاهرات بر علیه COP21



گزارشی از روز یکشنبه ۲۹ نوامبر در بروکسل – در اعتراض به ممنوعیت تظاهرات بر علیه COP21

بعد از اعلام ممنوعیتِ برگزاریِ هر نوع تظاهراتِ خیابانی در پاریس بر علیه اجلاس سران دولت­ها معروف به COP21، در بسیاری از کشورها، علاوه بر تلاش برای پیوستن به مبارزات در پاریس، تدارکِ تظاهرات آلترناتیو و محلی داده شد. در بلژیک هم ابتدا یک تظاهرات در بروکسل تدارک دیده شد، اما پس از یک هفته‌ حکومت نظامی و جو امنیتی، پس از اعلام ممنوعیت برگزاری هر نوع تظاهراتِ خیابانی و هر گونه تجمعی در بروکسل، سازمان‌دهندگانِ این مبارزات تدارک یک تظاهراتِ آلترناتیو را در شهر ساحلیِ اوستند دیدند، که هم از بروکسل فاصله داشت و هم اعتراض به آلودگی دریا و ... بود اما آن تظاهرات هم سه روز مانده به برگزاری، از طرف دولت به بهانه‌ی نبودن نیروی نظامی کافی و عدم امکان تضمین امنیت شرکت ‌کنندگان لغو شد. اما برای سازمان‌دهندگان و فعالین کاملا واضح بود که هدف از این بهانه‌ها جلوگیری از پیوستن افراد به اعتراضات در پاریس، کانالیزه کردن نیروی معترضین و ایجاد فضای امنیتی و منفعل به بهانه‌ی «خطر تروریسم» است. در چنین شرایطی، مساله از مبارزه­ بر علیه کنفرانسِ دولت­ها فراتر رفت؛ در شرایطی ‌که بشریت و اکوسیستم کره‌ی زمین با یک وضعیت اضطراری زیست محیطی روبروست، مبارزه برای ابراز مخالفت و حضور اعتراضی در خیابان­ها نیز به یک اضطرار تبدیل شد.

در همین حین، دولت در چانه‌­زنی با برخی از سازمان‌دهندگانِ برنامه‌­های محلی، قبول کرد که تظاهراتِ بزرگ در روز 6 دسامبر یعنی یک هفته­‌ی دیگر در شهر اوستند برگزار شود. این آغاز ایجاد شکاف میانِ نیروها و فعالین بود. برخی از آن‌ها جا زدند و خود را با سیاست­های دولتی هماهنگ نمودند، اما بخش نسبتا بزرگی کماکان به انجام یک برنامه­‌ی سمبلیک در روز 29 نوامبر اصرار داشتند و شعار خود را به این شکل تغییر دادند: سازماندهی برای حفاظت از محیط زیست بیش از همیشه؛ توقف اعتراضات ممنوع!

تغییر شعار و عزم راسخ برای حضور در خیابان­ها در روز یکشنبه 29 نوامبر، نیروهای مختلف را در برابر سیستم موجود و فضای امنیتی دولت­ بلژیک قرار می­داد. برخی از احزاب و سازمان­های چپ نیز موضعی نگرفتند! تا قبل از زمانِ برگزاریِ برنامه نیز، از سوی نیروهایی که سازش کرده بودند، تلاش­های رسانه­ای زیادی برای جلوگیری از برنامه­ی اعتراضی انجام شد. این در حالی بود که معترضین بدون اتکا به خبررسانی رسمی و رسانه‌ای و بدون استفاده از مدیای تحت کنترل، در یک شبکه‌ی فعال غیررسمی برای قرارها و برنامه‌ها به همدیگر اطلاع رسانی می‌کردند. بالاخره ساعت موعود فرا رسید و جمعیت خارج از انتظاری در محل حاضر شدند. براساسِ اعلام نهایی نیروهایی که قصد کوتاه آمدن نداشتند، قرار شده بود که در شش نقطه­ی شهر بروکسل، بسیار پراکنده و نه در صفوف متشکل، الزاما در پیاده­رو، بدون سر و صدا و شعار و پرچم، در سکوتِ کامل تنها به شکل سمبلیک نیم ساعت متوقف شود؛ و سپس برنامه خاتمه یابد. یعنی از ساعت 12 تا 12:30 و در برخی نقاط از 12:30 تا 13؛ تا همین جا برنامه‌ریزی شده بود. نقاط مورد نظر:

- بورس و Boulevard Anspach: در اعتراض به ممنوعیت تظاهراتِ خیابانی با شعار «تمام قدرت به مردم، اضطرار محیط زیستی، اضطرارِ دموکراتیک»
- Place du Marché aux Herbes با شعار «کاهشِ گازهای گلخانه‌­ای»
- Place de l'Albertine با شعارِ «100% انرژی­های تجدید پذیر»
- l'Église Notre­Dame au Sablon با شعارِ «گذار عادلانه»
- و Place Poelaert با شعارِ «توافق بلندپروازانه»

ما رأس ساعت 12 در بورس حاضر بودیم. حدود 20 نفر با لباس­های منقش به شعار و با پلاکاردهای‌شان و ... حاضر بودند. ما نیز به آن‌ها پیوستیم. اما به طرز باورنکردنی در کمتر از 5 دقیقه، از هر مسیر، کوچه و خیابانی که دیده می­شد، جمعیت عظیمی به محل رسید که با سرود و سر و صدا ابراز خوشحالی می­کردند. برخلاف انتظار جمعیت به قدری زیاد بود که به فاصله‌­ی ده دقیقه یک مسیر طولانی توسط جمعیت اشغال شد. بنا به اذعان پلیس، بیش از 4000 نفر خود را به محل رسانده بودند. شعارها، سوت، فریاد و چهره­‌های مصمم دیدنی بود. سازمان‌دهندگان با بلندگو به جمعیت اعلام می­کردند که نباید حرکت کنیم؛ و باید دست‌های یکدیگر را گرفته و در مسیر زنجیره‌ی انسانی ایجاد کنیم. به سرعت یک زنجیره‌ی انسانی ایجاد شد که به نظر تمام نشدنی می‌رسید! در نقشه­ می­توانید مشاهده کنید که طول این زنجیره چقدر بود (کمی بیش از دو کیلومتر): فاصله­ی میان ساختمان بورس در Boulevard Anspach به Place du Marché aux Herbes و به سوی Place de l'Albertine و از آن‌جا به سوی l'Église Notre­Dame au Sablon و نهایتا در Place Poelaert کاملا از جمعیت پُر شده بود. پیر و جوان و کودک دست در دست هم سرود می‌خواندند و شعار می­دادند: «خیابان از آن ماست»؛ «سیستم باید از بین برود و نه اکوسیستم»؛ «برای محیط زیست، پاریس ما این‌جا هستیم» و ... شعارهای خوبی هم بر روی بنرها و پلاکاردها دیده می­شد که عمدتا در نفی سیستم سرمایه­داری و حفظ محیط زیست بودند. بچه­های مدرسه­ای با لباس­‌های رنگی خواهانِ آب و هوای سالم بودند، زنان و مردانی با لباس­های خاصی که پوشیده بودند، درباره­ی نابودی یخ­‌های قطبی و انقراض حیوانات پیام می­دادند، فعالینِ ضد نیروگاه‌­های هسته­‌ای نیز در میان جمعیت بودند و اعلام می­کردند که روز جمعه با قطار به پاریس رفته و در ایستگاه قطار در شهر پاریس متوقف شده­اند؛ و آن‌ها را به بروکسل بازگردانده بودند. برخی فعالینِ آنتی­فا از برگزاری برنامه‌­های آتی­شان به صورت کناری با دیگران بحث می­کردند. ما نیز بیانیه‌­های جریان «ایستادگی برای زمین»* را پخش می‌کردیم که مشخصا در رابطه با ضرورتِ حفظ محیط زیست و ضرورت جنبشی برای انقلاب کردن صحبت می‌کرد؛ و تی­شرت­‌هایی به تن داشتیم که در جلو شعارِ «جهانی برای فتح» و در پشت «کره‌ی زمین فقط با انقلاب نجات پیدا می­کند».

فضا بسیار رزمنده و در عین حال شاد بود. شاید نشاط و سرزندگی جمعیت عمدتا ناشی از نافرمانیِ به حقی بود که کرده بودند! خنده‌­ها و پایکوبی جمعیت از: اشغال گسترده­‌ی خیابان­ها و نه نقاط تعیین شده؛ حرکت و اعتراض در خیابان‌­ها و نه در یک نقطه به صورت سمبلیک ایستادن؛ فریاد کشیدن و نه سکوت کردن و... در حالی‌که شهر بروکسل هنوز در سطح امنیتی بالایی بسر می­برد و در تمام نقاط سربازان و پلیس­های مسلح حاضر هستند؛ و ممنوعیت هر نوع تجمعی اعلام شده است، این حرکت خودجوش و رزمنده موفقیتی مهم برای جنبش­های اجتماعی محسوب می­شود. جنبش­هایی که حول مساله­‌ی محیط زیست و به دنبال حوادث تروریستیِ پاریس، دچار تکان و تحولی جدی شدند. هم بخش رادیکال آن پاسخ خوبی به شرایط داد و هم بخش سازشکارِ آن ظرفیت خود را نشان داد. به عنوانِ مثال در صحنه­ای از این مسیر طولانی، مردی که ظاهرا آفریقایی بود و جعبه‌ای کارتونی در دست داشت که روی آن نوشته بود: «مصرفِ نفت کافی­ست!» و جمعیت با مشاهده‌ی آن بدون هیچ هماهنگی شروع به شعار دادن کرد که «مصرف نفت کافی­ست!» البته تضادهای معینی هم دیده می­شد. بخشی از جمعیت حاضر به سکوت و تمکین از مأموران امنیتی یا حتی برگزار کنندگان نبودند؛ و برخی دیگر حداقل از سازمان‌دهندگان تمکین می­کردند. در جایی که قرار بود دو دقیقه، هم به یادِ قربانیان حوادث پاریس و هم بخاطر از بین رفتنِ محیط زیست، سکوت شود، بخش بزرگی از جمعیت حاضر نبودند سکوت کنند و در عوض خواهان شعاردادن و ... بودند. کاملا واضح بود که دولت در برابر خشم مردم و اقداماتِ خودجوشِ آن‌ها هوشیارانه عمل کرده؛ و اجازه­ی فعالیتِ حداقلی را داده است اما در برابر این جمعیت عظیم در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود؛ و این حالت را در حرکتِ سراسیمه­‌ی برگزارکنندگان و برخی مأمورین می­شد مشاهده کرد. برخلاف انتظاری که از تلاش برای پادگانی کردن شهر می‌رفت، جمعیتی که به خیابان آمده بود کل مرکز شهر بروکسل را اشغال کرده و در حال شعار دادن بودند؛ جمعیتی پُرانرژی و معترض. بنابراین بهترین حالت برای نیروهای امنیتی این بود که مردم خشمگین و در عین حال متحد را تحریک نکنند.

در نهایت باید گفت این مبارزه به هدف خود رسید؛ و از این زاویه موفق محسوب می­شود. تلاش سازمانده‌ندگانِ اصلی این بود که در همین جا خاتمه یافته و انرژی مردم تخلیه شود. اما بدون اغراق باید گفت که مردم از دیدنِ یکدیگر و شرکت در چنین حرکتی مصمم­تر شده بودند. و این تازه شروع کار بود. قرارهای بسیاری برای هفته‌­ی آینده در شهر اوستند و تظاهرات در کنار ساحل گذاشته می­شد. از برنامه‌­های هفته‌­ی آتی و رفتن به پاریس بحث می­شد. هر از چند گاهی کسی از پاریس و مبارزات 29 نوامبر در آن‌جا می­پرسید و ... خلاصه این‌که مردم در برابر ممنوعیت تظاهرات از سوی دولت، واکنش بسیار خوبی نشان دادند. اما با وجود تمام جنبه‌های مثبت و با ارزش آن، این واکنش اگر در خدمت جنبشی رادیکال­تر قرار نگیرد؛ و این انرژی در تظاهراتِ هفته‌­ی آینده رها نشود؛ و آلترناتیوی فراتر از گزینه‌­های موجود در صحنه را ایجاد نکند، قطعا در خود و اهدافِ کوتاه ­مدتِ خود خواهد ماند؛ و این کاری است که ما نیروهای انقلابی و فعالین رادیکالِ جنبش مؤظف به انجام آن هستیم. درود بر مردمی که دوباره خیابان را از آن خود کردند.

2015/11/27

زنان جهان براي پايان دادن به خشونت بر زنان متحد شويم!


سوال اصلی اين است که چرا زنان به مثابه‌ی يک گروه مورد تبعيض و خشونت قرار می‌گيرند و قربانی می‌شوند؟

و سوال مهم‌تر اين‌که چگونه بايد به اين خشونتِ جهانی پايان دهيم؟

درست فهميديد! فکر کمک به قربانيان خشونت يک چيز است و فکر پايان دادن به خشونت يک چيز ديگر!

بله! ما زنان، از زمان تولد تا مرگ، در زمان صلح يا جنگ و در سرتاسر جهان با تبعيض و خشونت اعمال شده توسط دولت، جامعه و خانواده مواجه هستيم.

خشونت عليه زنان مليت و مذهب و نژاد نمی‌شناسد. همه‌ی ما زنان در کوچه و خيابان، محل کار، خانه و حتی در رختخواب‌مان از خشونت در امان نيستيم.

خشونت، تجاوز و آزار جنسی عليه زنان در سراسر جهان چه در کشورهايی با قوانين «پيشرفته» و «دمکراتيک» و چه در کشورهای عقب‌مانده، به اين معنی است که مردان صاحبان اصلی زنان هستند. به اين معنی است که نظام مردسالار حاکم در جهان به همه مردان از زاويه اجتماعی و سياسی قدرت کنترل همه زنان را می دهند. راهی است برای تضمين و نگهداری رابطه‌ی ستمگری مردان و فرودستی زنان. راهی است برای تضمين مناسبات توليدی و اجتماعی مردسالارانه. تجاوز و آزار جنسی، جنايت عليه زنان است. زنان در سراسر جهان به طور نوشته يا نانوشته ملک مردان هستند؛ کالا هستند.

2015/11/23

حکومت نظامی در بروکسل


جهان در دو حالت بدون زلزله، بر خود می لرزد؛ یکبار وقتی که خانه اربابان به لرزه می افتد، بار دیگر وقتی که توده های تحت ستم، بساط اربابان را برچینند. هر دو این حالات تاریخ ساز خواهند بود. امروزه در بروکسل و کل اروپا حالت اول حاکم است! مردم بروکسل حکومت نظامی به سبک امپریالیستی و در قرن بیست و یکم را تجربه می کنند. از ساعت 04 صبح امروز 21 نوامبر سطحِ هشدار تروریستی، از 3 به 4 رسید، یعنی به بالاترین سطح ممکن! صبح امروز نخست وزیر به همراه کلیه ی وزرا و مقامات امنیتی جلسه ای برگزار نموده و ساعت 9 از طریق یک کنفرانس خبری، اعلام کردند که وضعیت خطرناک است و امروز (شنبه) و فردا (یکشنبه) وضعیت فوق امنیتی در بالاترین سطح برقرار است. درجه ی هشدار امنیتی در شهرهای بروکسل - آنتورپن و لیژ سطحِ 4 و در سایر نقاط بلژیک سطحِ 3 است!

در شهر :

2015/11/21

گزارش جلسه: آیا پاسخ به بحران پناه­جویی راه­ حل­های «بشردوستانه» است


 گزارش جلسه، بحث و گفتگو پیرامون:
آیا پاسخ به بحران پناه­جویی راه ­حل­های «بشردوستانه» است؟!

31 اکتبر ۲۰۱۵- بروکسل

این جلسه‌ به ابتکار کمیته­ی جوانان بلژیک در تاریخ ۳۱ اکتبر با حضور حدود پانزده نفر از علاقمندان برگزار شد، تا بتوانیم موضوعات مهمی که در درون جنبش، میان مردم، رسانه­ها و ... طرح می­شود را به بحث بگذاریم و در حد توان­مان پاسخ دهیم. با وجود این‌که انتشار این گزارش کمی به تعویق افتاد اما به علت اهمیت مباحث، انتشار یک گزارش مفصل را در دستور کار قرار دادیم.

همان­طور که در فراخوان اولیه این نشست آمده بود، علاوه بر این سوال مرکزی: آیا پاسخ به بحران پناه­جویی راه­حل­های «بشردوستانه» است؟! سوالات دیگری نیز مطرح بودند: چه کسانی مسببین این آوارگی و تخریب هستند؟ کدام ساختار است که چنین فجایعی را به وجود می­آورد؟ چگونه باید جلوی از بین رفتنِ انسان­ها و تخریب کشورهای آن­ها را گرفت؟ از چه طریقی و توسط چه جامعه­ای و چه مناسباتی می­توان چنین کرد؟

برای ورود به این سوالات، در چهار سطح به بحث و تبادل نظر پرداخته شد:
  • دلایل مهاجرت، آوارگی، پناهندگی ... جابه­جایی جمعیت و خصوصا موج اخیر پناه­جویان در اروپا
  • تبعات و تاثیرات موج اخیر جابه­جاییِ جمعیت در افکار عمومی جامعه (اقتصادی، سیاسی، نژادپرستی و ...)
  • رویکردها و راه­حل­های حقوق بشری در سطح اتحادیه­ی اروپا، سازمان ملل، نهادهای غیردولتی و ...
  • راه­های برون رفت از این بحران و راه­حل نهایی
در بخش اول همه‌ی دوستان از جنبه­های گوناگون به مسأله پرداختند. اگرچه هدف جلسه پرداختن به تاریخچه‌ی مهاجرت یا پناهندگی و ... نبود اما تقریبا در بحث

2015/11/06

جلسه‌ی بحث و گفت و گو: چرا باید متحد علیه سفر روحانی،نماینده‌ی‌ رژیم زن‌ستیز و سرکوب‌گر جمهوری اسلامی به اروپا اعتراض کنیم؟


جلسه‌ی بحث و گفت و گو: چرا باید متحد علیه سفر روحانی،نماینده‌ی‌ رژیم زن‌ستیز و سرکوب‌گر جمهوری اسلامی به اروپا اعتراض کنیم؟

سخنران: فریبا امیرخیزی
برگزار کننده: سازمان زنان هشت مارس(ایران-افعانستان)
زمان: یکشنبه ۸ نوامبر ۲۰۱۵ - ساعت ۲۰ به وقت اروپای مرکزی

مکان: اتاق پالتاکی Sazman Zanan 8mars
Middel East

2015/10/21

جلسه‌ی بحث و گفتگو پیرامون: آیا پاسخ به بحران پناه‌جویی راه‌حل‌های «بشردوستانه» است؟!

جلسه‌ی بحث و گفتگو پیرامون: آیا پاسخ به بحران پناه‌جویی راه‌حل‌های «بشردوستانه» است؟!
  Can humanitarian helps to solve the refugee crisis?
شنبه ۳۱ اکتبر۲۰۱۵ – بروکسل

از اوایل تابستان 2015 با سرازیر شدنِ موج وسیعی از پناه‌جویان به قاره­ی اروپا و ... شاهد موج تازه­ای از حمایت انترناسیونالیستی، آگاهی و احساس هم­دردی و همبستگی در میان بخش وسیعی از مردم جهان هستیم. از طرف دیگر در بحبوحه­ی عوام­فریبیِ دولت­های اروپایی، کانادا و آمریکا، یک جریان رشد یابنده­ی فاشیستی نیز در اروپا در حال سربلند کردن است که خواهان بسیج کامل جامعه علیه «گله­ی خارجیان» است و بستن مرزها به روی غارتگران و جلوگیری از «اسلامیزه» شدن «فرهنگ اروپایی» و ... و در حالی­که جامعه­ی میان واپس‌گرایان امپریالیستی و مذهبی منقسم شده است، میلیون­ها نفر از این وضع عصبانی هستند و اعلام می­کنند که بشریت یکی است و سرنوشتش و منافعش به هم گره خورده است و امروز باید از پناه‌جویان استقبال کرد. اما این احساساتِ خوب، سترون مانده و به یک راه حل واقعی در مقابل نظامی که جهان را پاره پاره می­کند، پیوند نخورده است و حتی قادر نیست آن راه حل را تصور کند. در نتیجه، حتی کسانی که می­دانند ماهیت

مقاله: درباره­ ی ورود روسیه به عرصه­ ی جنگ در خاورمیانه

درباره­ ی ورود روسیه به عرصه­ ی جنگ در خاورمیانه

امپریالیسم روسیه برای "جنگ علیه تروریسم داعش" وارد منطقه نشده است!
نقشه­ ی جنگی که چندی پیش توسط مستشاران ایرانی – روسی آماده شده و به ارتش اسد ارائه گشته است، بر حفظ منطقه­ ی علوی نشینِ غربی سوریه متمرکز است. این ناحیه، هم صنعتی و هم پر جمعیت است و تنها نقطه ­ای است که مردم آن عمدتا پشتِ اسد باقی مانده­ اند. سایر نقاط سوریه به لحاظ سیاسی ضد اسد هستند. هدف استراتژیکِ جنگی روسیه در حمایت هوایی از قوای زمینی ایران و سوریه، حفظ این ناحیه و کنترل آن است. این هدف، امنیت پایگاه هوایی لاذقیه و بندر طرطوس را نیز تامین خواهد کرد. شهر لاذقیه هم پایگاه مردمیِ اسد و در عین حال پایگاه هواپیماهای جنگیِ روسی مانند سوخو است و بندر طرطوس هم تنها مرکزِ نظامی روسیه در دریای مدیترانه می­ باشد. از این زاویه تمرکز استراتژیک نقشه ­ی جنگیِ امپریالیسم روسیه، حفظ این ناحیه، است. اینکه در صورتِ موفقیت نقشه، ارتش اسد یا نیروی مشترک سپاه پاسدارانِ ایران و ارتش اسد و یا ترکیبِ جنگیِ مسکو – تهران – دمشق حفظ و کنترل آن را بر عهده بگیرند، هنوز نامشخص است و قطعا به تحولات جاری بستگی دارد.
در ماه­ های اخیر بویژه در تابستان، تحولات جنگی به زیانِ ارتش اسد و متحد آن یعنی حزب­الله لبنان بود و مناطق مهمی در نواحی مذکور از کنترل آنها خارج گشت. همچنین نیروهای

2015/10/09

تظاهراتِ ضد ریاضت­ کشیِ اقتصادی در بروکسل

گزارش تظاهرات ضد ریاضت ­کشیِ اقتصادی در بروکسل
7 اکتبر 2015 
در انتهای گزارش می توانید تعدادی از ویدئوها و تصاویری از راهپیمایی را ببینید
روز 7 اکتبر به دعوت سندیکاهای مختلف بلژیک، احزاب سیاسی چپ و گروه های سیاسی مختلف ... تظاهرات بزرگی سازماندهی شده بود که از طریق بسیج حداکثری و در اعتراض به سیاست­های ریاضت­ کشیِ اقتصادیِ دولت، اعتراض کنند. این اعتراض به شکل راهپیمایی بود و از ایستگاه قطار شمالی آغاز شد و بعد از عبور سمبلیک از چندین مرکز مالی و دولتی در مرکزِ شهر بروکسل، در ایستگاه قطار جنوبی به پایان رسید. بنا به گفته ­ی پلیس بیش از 80 هزار و طبق گزارش سندیکاها بیش از 100 هزار نفر در این راهپیمایی شرکت داشتند.

بعد از گذشت تقریبا یکسال از تظاهرات و اعتصابِ بزرگِ نوامبر 2014 به برنامه­ های دولتِ جدید در کاهش خدمات عمومی و اجتماعی، امکانات آموزشی، رفاهی و فرهنگی، افزایش بهای انرژی و سرویس حمل و نقل و ... تظاهرات 7 اکتبر از اهمیت زیادی برخوردار بود. اولین دلیل اهمیت آن، نقش بر آب شدنِ دوباره­ ی وعده­ های دولت­ و سندیکاها به نیروی کارکن و اقشار دیگر در بلژیک بود. این‌که آن‌ها چه سیاستی را در قبال نارضایتی مردم اتخاذ و اجرا نمودند، از یک‌سال قبل تا به امروز تأثیرات خود را به روشنی بر زندگی اقشار گوناگون مردم به جا گذاشته است. بحران­ های مختلفی مانند بحران پناهجویان و بیکاریِ فزاینده هم به وضعیت قبلی اضافه شده­ است. دومین دلیل اهمیت تظاهرات، مبارزه ­ی جوانان با پلیس ضدشورش بود. هرچند ابعادِ این مبارزه

2015/09/30

گزارش راهپیمایی"Refugees welcome"در بروکسل

گزارش راهپیمایی "Refugees welcome!" در بروکسل
یکشنبه 27 سپتامبر ۲۰۱۵
در انتهای گزارش، تصاویری از راهپیمایی را می توانید ببینید
بعد از گذشتِ چند هفته از شروع بحرانِ پناهجویان در اروپا و هجوم دسته ­های چند هزار نفری از پناهندگان و جنگ­زده­ گان سوری، عراقی، افغانستانی، آفریقایی و ... به کشورهای اروپایی، بعد از باز شدن برخی و سپس بسته شدن اکثر مرزها به روی ایشان، بعد از واکنش­های تند احزاب و گروه‌های راست و نژادپرست؛ و واکنش‌های متناقض دولت‌های اروپایی و فیگورهای عوام‌فریبانه‌ی اکثر سردمداران و حافظین سرمایه به این بحران و ... عاقبت روز یکشنبه 27 سپتامبر در بروکسل راهپیمایی بزرگ و متحدی در حمایت از پناهجویان و در تقابل با سیاست­ های جنگی و نژادپرستانه کشورهای اروپایی و آمریکا در سایر نقاط جهان و اجرای برنامه­ های ریاضت اقتصادی برگزار شد. بنا به گزارش­ های رسمی، بیش از 20000 نفر  در این راهپیمایی شرکت کرده بودند تا هم از پناهجویان دفاع کنند و هم خشم خود را از برنامه ­های

2015/09/29

چرا هنوز «نه می­ بخشیم و نه فراموش می­ کنیم!»

چرا هنوز «نه می­بخشیم و نه فراموش می­کنیم!»؟

گذشت 27 سال از قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال 67 و کشتار دهه‌ی ۶۰، هرچند زمان درازی است اما در پهنه ­ی تاریخ و مبارزه­ ی طبقاتی، تنها به مثابه یک نقطه­ است. نقطه ­ای که مرکزِ فشارش بر ماست. بر جامعه و مردم ماست و در خاوران­ها متمرکز شده است. از این نقاط در جهان معاصر فراوان می­ توان یافت: اندونزی، ایران، شیلی، آرژانتین و فلسطین و ... نقاط بسیاری را می­ توان یافت که مرکز گرانشِ جنبش­های مختلف، پیروزی­ها و شکست­ها را در خود فشرده ساخته­ اند. این نقاط، فشرده ­ای از بهترین پتانسیل­ های جوامع مختلف بوده و بخش مهمی از یک انفجار اجتماعی بودند؛ و تلاش داشتند که در پهنه­ ی هر کشوری گسترده شده و تصویر دیگری از قدرت توده­ ها در خلق جهانی دیگر را ترسیم کنند.

رژیم جمهوری اسلامی در ایران، همپای رژیم­های ارتجاعی دیگر مانند سوهارتو، پینوشه و ... با تشکیل کمیسیون­های مرگ بر پایه­ ی قوانین متکی بر مذهب، به قلع و قمع بهترین­ها روی آورد تا مانع گسترش بیش از پیش تفکر و مبارزات آنان در جامعه شود. سکوت امپریالیست­ها نیز معنی ­دار بود. آن‌ها با نادیده گرفتن قتل‌عام­ های دهه­ ی 60 و به ویژه کشتار سال 67، رژیم تئوکراتیک ایران را برای دور تازه‌ای از استثمار نیروی کار و ثبات سرمایه در منطقه ی خاورمیانه، به رسمیت شناختند.

شعار «نه می ­بخشیم و نه فراموش می­ کنیم!» در مقابل تلاش جناحی از رژیم گذاشته شد که تلاش داشت برای خلاصی از عواقب این کشتار و بقای جمهوری اسلامی در دورانی جدید، به اسم اصلاحات و با کلیدواژه­ی پرهیز از خشونت با «به رسمیت شناختن» این جنایت آن را از محتوا تهی ساخته و مصادره به مطلوب کند. اصلاح­طلبان در صدد بودند تا با تغییر این شعار به «می ­بخشیم اما فراموش نمی­ کنیم» آنتاگونیسم جنبش مردم و خانواده ­ها برای شناسایی عاملین و آمرین را خنثی کرده و در خدمت افشای جناح دیگر و آب توبه ریختن بر سر خودشان استفاده کنند و مردم را به مماشات بکشاند. تلاشی که حتی برخی از نیروهای اپوزیسیون که در سال 67 شاهد جانباختنِ بسیاری از نیروهای خود بودند را نیز تحت تأثیر قرار داد. اما تشت رسوایی دوم خرداد خیلی زود از بام افتاد. در حالی‌که آن‌‌ها شعارِ «بخشیدن و فراموش نکردن» را تبلیغ می­ کردند، دولت خاتمی در حال پاکسازی برخی دیگر از دگراندیشان و روشن‌فکرانِ انقلابی و یا معترض جامعه بود و قتل­های زنجیره­ ای برای مدتی تبلیغ این شعار را مسکوت گذاشت. البته به دلیل فروکش کردنِ موج مبارزاتی و نفوذ رفرمسیم در جنبش، در میان بخش متاثر از اصلاحات در اپوزیسیون، گرایش به اصلاح رژیم از درون با تبلیغ این شعار ادامه پیدا کرد.

شکست انقلاب نه تنها در ایران بلکه در جهان، عامل مهم و تعیین کننده ­ای بود تا اندیشه­ های غیرانقلابی، فضای فکری جامعه و نیروهای سیاسی را اشباع کنند. به عنوان مثال در سال‌های اخیر، تلاش‌های زیادی برای پیشبُردِ پروژه­ ی «عدالت انتقالی و دادخواهی» بر اساس تجربه­ ی آفریقای جنوبی آغاز شده و بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی را نیز با خود همراه ساخته است. سیاست دادخواهی مبتنی است بر، به رسمیت شناخته­ شدنِ جنایت‌هایی که رخ داده، معرفی مجریان آن، اجرای قوانین حقوقی بین­ المللی علیه آن‌ها (عمدتا به شکل سمبلیک) و پرداخت تاوان مادی و معنوی به بازماندگانِ جنایات. اما مرکزِ سیاست دادخواهی، عدم درگیر شدن با نظام­ اجتماعی معینی است که تولید و بازتولید جنایات را بر عهده دارد و در نتیجه حاصل این سیاست، به افراد محدود می­ شود. در واقع این سیاست، چشم بر جنایاتِ دولت‌ها در این نظام می­ بندد، چون دولت‌ها در این نظام جهانی، بخش بزرگی از جنایات‌شان را بر اساس قانون و سیستم حقوقی پیش می‌برند؛ کما این‌که در اعدام‌های سال ۶۷ رژیم جمهوری اسلامی با اتکا بر دستگاه‌های قضایی و نظامی و بر اساس قوانین مبتنی بر شریعت زندانیان را به پای جوخه‌های اعدام فرستاد.

هدف عدالت انتقالی و پروژه­ ی دادخواهی ایجاد سازش بین حاکم و محکوم (قربانی و جنایتکار- ستمگر و ستمدیده) به شیوه مسالمت آمیز برای جلوگیری از رودررویی است که رمز سیاسی آن، «خشونت پرهیزی» و محور مشروعیت آن، «عدم خشونت» است و در این رابطه، بازهم تود‌ها هستند که باید «ببخشند، اما فراموش نکنند!» یعنی این توده‌ها هستند که باید خشونت نکنند، حتی برای دلخوشی آن‌ها اسامی برخی از جانیان رسما معرفی خواهد شد و یا به جرایم سبکی محکوم شده و یا خلع مسؤلیت خواهند شد و ...؛ ولی دولت‌ها کماکان عامل مشروع خشونت ­ورزی و سرکوب باقی خواهند ماند و در یک کلام انحصار استفاده از خشونت در دست دولت باقی می‌ماند تا هم روابط تولیدی، قوانین و روابط نابرابری که منشا خشونت در جامعه هستند را پاسداری و تقویت کرده و هم ارگان‌های قانونی و تعلیم یافته‌ی نظامی و انتظامی قانونی ایجاد کنند.

در ایران هم که سال‌ها تلاش‌های جناح‌های مختلف رژیم برای حذف تاریخچه‌ی جنایات دهه‌ی شصت به همت تلاش فداکارانه‌ی خانواده‌ها و جان‌بدربردگان و مبارزه‌ی اپوزسیون و نسل جوان ثمر نبخشید؛ و پروژه‌ی جناح‌های درون و بیرون حاکمیت برای قلب ماهیت کردن از آن نیز مؤثر واقع نشد؛ پروژه‌ی «عدالت انتقالی» به اشکال و نام‌های مختلف از طرف قدرت‌های پاسدار سرمایه به جنبش سیاسی ایران نیز حقنه شده و کماکان نیز می‌شود. یعنی علاوه بر نهادهایی که عملا به لحاظ سیاسی و یا مالی وابسته به امپریالیست‌ها هستند حتی برخی از حرکات مستقل که با تکیه به خانواده‌ی جانباختگان به پیش می‌رفت نیز از گزند این سیاست در امان نماند و در نهایت در خدمت تقویت این سیاست جهانی قرار گرفت. هرچند متاسفانه بخشی از نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی، فعالین جنبش و حتی خانواده‌ها درگیر این سیاست شدند اما در عمل به سرعت محدودیت و اشکالات آن روشن شد؛ و به جز یک عقب‌نشینی سیاسی ـ ایدئولوژیک برای جنبش دادخواهی حاصلی در بر نداشت.

امروز، بعد از 27 سال وقتی به اوضاع جهان نگاهی می ­اندازیم، خاوران­ها، تصویر و جایگاه دیگری را زنده می­ کنند. عمر بیولوژیک بسیاری از خانواده­ های جانباختگان به ویژه مادرانِ استوارشان که عمدتا ستون فقرات این مقاومت خستگی ناپذیر بودند، رو به اتمام است، بسیاری از بازماندگانِ دهه­ ی کشتار که در مقابل زندان و شکنجه جمهوری اسلامی ذره‌ای سر تعظیم فرود نیاوردند، امروز در مقابل موج ضدانقلاب، اصلاح‌طلبی، شکست و انحلال‌طلبی و ... دست از سیاست کشیده‌اند و یا حتی از آن روی گردانده‌اند، بسیاری از مبارزین انقلابیِ دل‌زده از اوضاع، از تغییر ناامید شده‌اند و جنبش انقلابی، پویایی و افق‌های بلند دیروز را در برابر خود ندارد، نیروهای اصلاح‌طلب از یکسو و نیروهای وابسته به امپریالیست‌ها از سوی دیگر محتوای مبارزه­ ی جانباختگان را به کمپین­ های دادخواهی و عدالت انتقالی و امثالهم تقلیل داده­ اند؛ بخشی از عاملین و آمرین یا شرکای جنایاتِ دهه­ ی 60 خود به عنوان مدعی‌العموم وارد صحنه شده­ اند تا دست‌های آغشته به خون‌شان را بپوشانند. در این وضعیت اما حقیقت از میان نرفته و نخواهد رفت. برای همین باید دوباره شعار «نه می ­بخشیم و نه فراموش می­ کنیم» را زنده و غنی سازیم و در راستای عملی کردنش قدم‌های عملی و نوینی برداریم. اتفاقا امروزه باید دوباره بر هر دو بخش این شعار پافشاری کنیم. نمی­ بخشیم؛ به این معنا که نظامی را که بانی جنایاتی مانند کشتار سال 67 است را مجازات خواهیم کرد. مجازاتِ افراد (عاملین و آمرین جنایات)، باید در پرتوِ مجازاتِ نظام جمهوری اسلامی و سرنگونی انقلابی آن تعریف شود و نه صرفا در کمپین­ های سمبلیک! انرژی بازماندگان و خانواده ­های زندانیان سیاسی، آسیب­ دیدگان این رژیم و توده­ ها باید برای سرنگونی انقلابی جمهوری‌اسلامی و برپایی جامعه­ ای نوین آزاد شود و جانیان را به دست دادگاه‌های مردمی بسپارد. معنای فراموش نمی­ کنیم یعنی سازماندهی قدم به قدم و هدفمند چنین جنبشی. تکرار تاریخچه‌ی کشتار 67 و برگزاری مراسم‌ یادمان‌ و آکسیون‌ها و ... ، فعالیت‌های خوبی هستند که همیشه بخش فعال و مهمی از جنبش مقاومت بوده و باید باشند. اما بدون سازماندهی بازماندگان، خانواده­ ها و توده­ های مردم و به ویژه جوانان در راستای جنبشی برای انقلاب کردن، اهداف و خواسته‌های این جنبش به ثمر نخواهد نشست. اگر فعالینِ سیاسی هدف و افق انقلاب کردن را در فعالیت­ های امروز خود دنبال کنند، مبارزه برای شناسایی عاملین و آمرین کشتار دهه­ ی 60 و قتل عام زندانیانِ سیاسی سال 67 و سپردن‌شان به دست دادگاه‌های مردمی، می­ تواند یکی از ستون­ های انقلاب و جامعه­ ی نوین در آینده باشد. در غیر این صورت، این مبارزه یا توسط سیاستِ دادخواهی و عدالت انتقالی کانالیزه شده، یا به دست شرکای جنایت تحریف و مصادره گشته، و یا در بهترین حالت به فعالیت‌هایی برای همدردی و خاطره­ گویی و ... تبدیل خواهد شد.

امروز ما کماکان در جهانی زندگی می‌کنیم که تبهکاری‌های سیستم جهانی سرمایه­ داری هر روز موج تازه‌ای از تخریب، درد و رنج، آوارگی، سرکوب، کشتار، ارعاب، شکنجه و زندان و ... به راه می‌اندازد، و ما نمی‌توانیم به یک مقاومت ایستا اکتفا کنیم. این مقاومت با تمامی حقانیتش اگر تبدیل به یک مقاومت پویا و مبارزه‌ای انقلابی نشود زیر هجمه‌ی چرخ‌های سیستم متکی بر ستم و استثمار له خواهد شد. به همین خاطر هدف جنبشی که شعارش کماکان «نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم!» است، صرفا بیرون کشیدن جنایتی فراموش یا پنهان شده از درون تاریخ گذشته و تصفیه حساب با گذشته نبوده و نیست، جنبشی است که رو به آینده دارد و مبارزه‌ی ما برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی فقط به خاطر جنایاتش در گذشته نیست، چون حیات امروز جمهوری اسلامی بازتولید همان نطفه‌ای است که دهه شصت با حمایت نیروهای امپریالیست در خون و کشتار بسته شده و امروز نیز حمایت و تقویت می‌شود و دقیقا به دلیل اینکه ما خواهان آینده‌ای هستیم که در آن اعدام، زندان، شکنجه، سرکوب و ارعاب را باید در کتاب‌های تاریخ خواند، حتی یک لحظه هم جنایات جمهوری اسلامی و شرکا را نه فراموش خواهیم کرد و نه خواهیم بخشید!

سپتامبر ۲۰۱۵ – شهریور ۱۳۹۴
کمیته جوانان – بلژیک