!این صفحه فعلن در وضعیت آزمایشی قرار دارد

2016/12/07

گزارش جلسه در مورد انتخابات آمریکا و پی‌آمدهای آن

«به نام بشریت، تن به یک آمریکای فاشیست نخواهیم داد!»
۲۵ نوامبر۲۰۱۶ – بروکسل 

این جلسه با ابتکار عمل «کمیته‌ی جوانان بلژیک» سازمان‌دهی شده بود و هدف اصلی برگزارکنندگان، درگیر کردنِ هرچه بیشتر و عمیق‌ترِ علاقمندان با واقعیت‌های آشکار و نهانِ این انتخابات بود. در شرایطی که اکثریت نیروهای «چپ» در رخوتِ عملی نسبی به سر می‌برند و واکنشِ مؤثری به انتخابِ ترامپ نشد، این ابتکار عمل از سوی رفقای کمیته، واکنشی بود در برابر رخوتِ موجود و بحث در مورد مبارزات جاری و راه‌حلی خارج از سیستم موجود.

در محلِ برگزاری جلسه پوسترهای حزب کمونیست انقلابی آمریکا (آر­سی­پی) در مورد خطرِ عادی شدن (Normalize) فاشیسم،‌ نژادپرستی، قتل سیاهان، مردسالاری و ... بعد از انتخابات هشدار می‌داد؛ و تصاویری از "Standing Rock" و مبارزات و سرکوبِ آن به چشم می خورد. میز کتاب هم بخش جدایی‌ناپذیر از محتوای جلسه‌ی ما بود. میز کتابِ آرسی­پی شاملِ کتاب‌های مختلف رفیق آواکیان، آخرین شماره­های نشریه‌ی «انقلاب»، تراکت‌های مبارزاتِ خیابانی فعالینِ‌ آرسی­پی بود. میز کتابِ سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) شاملِ جزوات،‌ نشریات و تراکت‌های این سازمان خصوصا در مورد مبارزات خیابانی «روز جهانی مبارزه با خشونت بر زنان» بود؛ بخشی هم به تألیفاتِ و بیانیه‌های حزب کمونیست ایران م.ل.م اختصاص داشت.
 
طبق برنامه قرار بود که رفیقی از فعالینِ حزب کمونیست انقلابیِ آمریکا (آرسی­پی) همراه ما باشد و ضمنِ ارائه‌ی یک تصویر همه­جانبه از تضادهای جامعه‌ی آمریکا به رقابت میانِ جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها بپردازد تا انتخابِ ترامپ بر چنین بستری مورد بررسی قرار گیرد. در ضمن با معرفی فعالیت‌های مبارزاتی آرسی­پی متکی بر سنتزنوینِ باب آواکیان تصویری از مبارزات انقلابی در آمریکا در اختیار ما قرار دهد.

چون بیش از نیمی از شرکت‌کنندگان فرانسه زبان بودند، برنامه به زبانِ فرانسه اجرا شد و تلاش شد تا مباحث برای دوستان فارسی زبان، از طریق ترجمه‌ی همزمان انتقال داده شود.

ابتدا گرداننده‌ی برنامه بحث را با برشمردنِ تضادهای پایه­ای که امروزه جهان با آن روبروست آغاز کرد و به سوالات و نکاتی که در مورد انتخاباتِ آمریکا و پی‌آمدهای آن در میان توده‌های مردم و اقشار مختلف رایج است اشاره نمود و ضمن معرفی رفیق رابرت بحث را به او سپرد. رابرت بحث خود را از این نکته آغاز کرد: «معنی انتخاب شدنِ ترامپ چیست؟ و معرفِ چه چیزی یا ظهورِ چه پدیده‌ای است؟ و ما چگونه باید با آن روبرو شویم؟...». او در ادامه به توهمات رایج در میانِ‌ توده­ها، تحلیل­های غیرواقعیِ بخش بزرگی از روشن‌فکرانِ چپ و راست، و ترس و گیجیِ گسترده و همه­گیر اشاره کرد و مثال‌های مشخصی از هرکدام آورد.

یکی از مهمترین نکاتی که رابرت مطرح کرد، خطرناک تر بودن ترامپ در مقایسه با هیتلر و دوره نازی است و اینکه نه تنها وضعیت فعلی امریکا کاملا قابل مقایسه با وضعیت آلمان زمان نازی است بلکه شرایط به مراتب بدتر است چرا که آلمان نازی چنین قدرت ویران کننده ای چه از لحاظ نظامی و چه از لحاظ اقتصادی ندشت. "هیتلر به بمب دست یافت" اما آمریکا هم آن را استفاده کرده و هم تهدید به استفاده از آن می کند.

او سپس به مکانیزم انتخابات در ایالاتِ متحده و دو نیروی اصلیِ آن یعنی احزابِ جمهوری خواه و دموکرات اشاره کرد و بخشا به پایه‌ی طبقاتی هرکدام از آ‌ن‌ها نیز پرداخت. به نقشِ عناصر کاتالیزوری مانند برنی سندرز و مقایسه‌ی او با کوربین در انگلستان نیز اشاره کرد و جای‌گاه واقعیِ آن‌ها در یک سیستم را به‌طور کلی مشخص کرد و این‌ موضوع که این جایگاه چه نقشی را برای آن‌ها تعیین می کند.

در ادامه با اشاره به بخشی از ترانه‌یMississippi God-damn از «نینا سیمون» به «فاشیسم» و نشانه‌های بارز آن پرداخت. مقایسه‌ی اوضاع امروز با شرایط آلمان نازی و ... بخش مهمی از بررسی تاریخی او را تشکیل می‌داد. تحلیلِ عمیق از شعار «آمریکا را دوباره با عظمت سازیم!» که از سوی ترامپ دائما تکرار می‌شد و شعارِ مرکزی و چتر عمومی هوادارانِ او بود با شعار «آلمان برترِ» نازی‌ها محور مقایسه‌ی او بود.

در ادامه او همچنین به چهره­هایی که احتمالا وزرا و همکارانِ ترامپ خواهند بود، اشاره کرد و پیشینه­ای از هرکدام را برای حضار معرفی کرد و از این طریق به سیاستِ متفاوت هیات حاکمه‌ی آمریکا در دور آتی در جهان تأکید نمود. سپس تمام صحبت‌های قبلی را به سوالات و گیجی­های رایج میانِ توده ها گره زد و به کارکردِ سیستم سرمایه­داریِ امپریالیستی و چگونگی نقش گرفتنِ اقشار مختلف در حفظ آن پرداخت. فرآیندهای اقتصادی و رقابت امپریالیست‌ها که با روبنای ایدئولوژیک و نقش مشخص دولت‌های امپریالیستی به پیش می‌رود را توضیح داد و فرازهایی از مباحثِ باب آواکیان از کتابِ «کمونیسم نوین» را خواند.

با تمام بی‌صبری برخی از حاضرین پس از حدود نیم ساعت، نوبت به حضار رسید که نکات و سوالاتِ خود را طرح کنند که عمدتا حول این محورها بود:
  • ترامپ آن چیزی که در طول مبارزات انتخاباتی گفته نیست و تغییر می‌کند!
  • برنی سندرز یک جنبش بود!
  • آلترناتیو کمونیست‌های انقلابی چیست؟
  • خطراتِ و فرصت‌های واقعی در این شرایط چیستند؟
  • رابطه‌ی انتخاب شدنِ ترامپ و گسترش فزاینده‌ی پدر/مردسالاری در جامعه‌ی آمریکا!
  • مقایسه آمریکای امروز با دوره‌ی نازیسم صحیح نیست!
شرکت کننده‌­ای از افغانستان از وجود یک ترامپ قوی در برابر ده‌ها نیروی دیگر که دخالت­گری می کنند حمایت کرده و معتقد بود که وجود چنین ترامپی خوب است!

در بخش دوم، این رفیق بحث خود را با پاسخ به برخی از سوالات آغاز کرد و تلاش کرد که به آن‌ها بر بسترِ تضادهای واقعی جهان و مشخصا ایالاتِ متحده برخورد کند. مساله‌ی سیاهان در آمریکا که به شدت در سطح ایدئولوژیک برجسته شده و به تضادهای دیگری مانند زنان، مهاجرین اعم از لاتینوها یا مسلمانان، طبقه‌ی کارگرِ بی‌کار و ناآگاه،‌ بومیان، گسترش فقر و ... گره می‌خورد، در حال حرکتِ هم‌زمان با تضاد پایه­ای سیستم سرمایه­داری امپریالیستی (مالکیت خصوصی و تولید شدیدا اجتماعی شده) و تبارزاتِ آن مانند رقابت­های جنگی و اقتصادی امپریالیست‌ها هستند. این موضوع نقطه‌ی شروع بحث رفیق‌مان بود که در ادامه به مسائلی مانند سندرز، دادنِ فرصت به ترامپ و ... نیز پرداخته شد. همچنین خطر واقعیِ‌ گسترش جنگ­های منطقه­‌ای و فرامنطقه­‌ای را در پاسخ به نکتۀ شرکت­‌کننده افغانستانی مطرح کرد.

در دور دوم جمع کماکان به سوالاتِ دورِ اول و نکات تازه­تری اشاره کرد و رابرت بحث خود را حول نکات حضار متمرکز کرد. مسأله‌ی اساسی این بود که تقریبا تمام حضار در حال بحث بر سر نکات و سوالاتی بودند که در کل جامعه شاهد آن هستیم،‌ از گیجی­ها و ناروشنی‌ها و توهمات و انحرافات گرفته تا دامنه‌ی نفوذ تحلیل­های رسانه­های جریان اصلی. خوشبختانه به علت تنوع سیاسی افراد حاضر در جلسه شاهد برخورد تمام گرایشات بودیم. رفیق رابرت در انتهای بحث‌اش به تحلیلِ مهم آواکیان در اوایل قرن ۲۱ مبنی بر رشد و گسترش نیروهایی مثل ترامپ در آمریکا اشاره کرد و این‌که چرا اهمیت دارد با سنتزنوینِ کمونیسم و آثار دیگر آواکیان به سراغ مبارزه و ساختِ جنبشی برای انقلاب برویم و این‌که بدون در دست داشتنِ سنتزنوین، بسیاری از تلاش‌های ما و توده­ها به هرز خواهد رفت. در پایان گرداننده‌‌ی برنامه و رابرت با ارائه‌ی یک جمع‌بندی کوتاه برنامه را در حالی که هنوز حاضرین برای پیشبرد مباحث آن هیجان و انرژی داشتند به پایان بردند.

کمیته جوانان بلژیک
۴ دسامبر ۲۰۱۶

2016/11/23

جلسه بحث و گفتگو: انتخاباتِ ریاست جمهوری در آمریکا و پیروزیِ‌ ترامپ و تغییراتِ آتی در جهان

به نام بشریت، تن به یک آمریکای فاشیست نخواهیم داد

انتخاباتِ ریاست جمهوری در آمریکا و پیروزیِ‌ ترامپ، و تغییراتِ آتی در جهان

جلسۀ سخنرانی و بحثِ‌ آزاد در تاریخ ۲۵ نوامبر در مجتمع فرهنگی پیانوفابریک برگزار می شود. کمیتۀ جوانان بلژیک شما را به شرکتِ فعال در این برنامه دعوت می کند. این جلسه با حضورِ یکی از فعالینِ حزب کمونیست انقلابی آمریکا (آر سی پی) برگزار خواهد شد.

آدرس: بروکسل - Rue du Fort 35 - 1060 Saint-Gilles
زمان: ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶ - ساعت ۱۹:۳۰

تصویری از پشت بروشور این جلسه:

English:

In the name of humanity, we will not surrender to a fascist USA.

“Presidential election in America, victory of Trump, and upcoming changes in the world”, these topics will be discussed at a political meeting hosted by Belgian Youth Committee in presence of a militant from RCP, Revolutionary Communist Party of USA.

We warmly invite you to actively participate in this meeting.

Friday 25 November, at 19:30h, in cultural center of Pianofabriek,
Rue du Fort 35, 1060 Saint-Gilles.


French:

Au nom de l'humanité, nous ne céderons pas aux Etats-Unis fascistes.

“L'élection présidentielle aux Etats-Unis, la victoire de Trump et les changements à venir dans le monde“, ces sujets seront au cœur de une réunion politique animé par Comité Jeunesse de la Belgique en présence de un militant de Parti Communiste Révolutionnaire des États-Unis.

Nous vous invitons chaleureusement à participer activement à cette réunion.

Vendredi 25 novembre à 19:30h au centre culturel de Pianofabriek.
Rue du Fort 35, 1060 Saint-Gilles.


Nederland:

In naam van de mensheid, we zullen niet overgeven aan een fascistische Verenigde Staten

Presidentsverkiezingen in de Verenigde Staten, de overwinning van Trump, en aankomende veranderingen in de wereld ", deze onderwerpen zullen worden besproken tijdens een politieke bijeenkomst georganiseerd door de Iranian Youth Committee in Belgie, met aanwezigheid van een militant van RCP, Revolutionaire Communistische Partij van de Verenigde Staten

Wij nodigen u uit om actief deel te nemen aan deze bijeenkomst

Vrijdag 25 Noevember, om 19:30h, in de gemeenschapscentrum De pianofabriek
Fortstraat 25, 1060 Sint-Gillis

2016/10/24

Stop the Execution of Zeinab

Zeinab Sekanvand another young Iranian woman from Kurdistan region is set to be executed by the Islamic regime of Iran. She is accused of killing her husband. When she was arrested, only 17 was held in the police station and tortured by male police officers for weeks to make her confess to the killing. Zeinab was denied access to a lawyer until the very last minute before her unfair trail. In court she refused to plead guilty but made a shocking statement that the brother of her husband who had raped her many times was responsible for the murder.

The court ignored that Zeinab was abused for months by her husband and refused her request for a divorce. The court ignored that she was raped and raped by her brother in law. The court ignored that she was forced to confess after months of torture and the promise by her brother in law that he would pardon her (according to the Islamic law Qesas under which she is sentenced to death, she would go free if a male member of killed person family pardon her). The court ignored that she made the confession, when she had no access to a lawyer. But what the court relied on was the initial confession that she made under the force, physical torture and deception. Zeinab under such highly discriminating circumstances was sentenced to death by hanging.

Zeinab has been the victim of a patriarchal society, to become a bride when she was still a teenager, she has been abused by her husbands and raped by her brother in law, abused and torture by the police officers and the prosecutors and that is still not enough for an anti-woman, religious regime who wants to penalise her with death because she is a woman and so she is guilty in any case.

This brutal and anti-woman regime has taken the life of hundreds of women who have been the victim of male supremacy, rape, domestic violence and other kinds of violence.

Reyhaneh Jabbari, a 19 years old Iranian girl was executed in 2014 for stabbing the man who attempted to rape her. There have been many similar cases of execution such as the case of Delar Darabi ... but this cannot go on. Many other women such as Razieh Ebrahimi who is accused of killing her husband because of years physical and verbal abuse are on the death row.

It is enough!! we cannot allow that a rotten religious regime to take the life of so many of our young women who have suffered so much and are trapped in the cycle of abuse at home and by the system in a society that patriarchy is dominant and is strongly protected by the reactionary traditions, religion and above all with a suppression machine called Islamic regime of Iran. These women have a life ahead of them and deserve to have it free of violence and abuses.

The Islamic regime forged its ideological identity by imposing laws and rules on women, aimed at keeping them subordinate to men as lesser beings living lives restricted by their gender. It has always reserved its most cruel repression for women, especially those who defy these reactionary laws and the system as a whole. The theocratic state considers any action by a woman not under the control of her masters a threat to the whole social order and the patriarchal and religious ideology that binds it together.

The Islamic regime is well aware that increasing number of women is losing their patients and cannot tolerate such suffocating anti-woman relation in which the women are not treated as a human being. They are aware that increasing numbers of women are rebelling against the reactionary traditions and the laws and religion that promote and support them. The young women want to marry those who they love even if they have to run away from home. If they are not protected against the rapist they will defend themselves. If they are not defended against the violent husband they will have to fight it themselves.

The relation between the Islamic regime and the people, during more than 37 years of their rule has been defined only through suppression, prison, torture, assault, rape and execution.

The oppressive anti-women regime of the Islamic Republic has executed at least tens of thousands of political prisoners since its foundation in 1979 and it has executed more than 2000 prisoners including political prisoners since 2014. Once more they have retained the number one position on a world scale!

Since Rohani’s presidency and the Iranian regime’s efforts to convince the US and European imperialists that they can be relied on as a "legitimate" and powerful state in helping them to come out of its economic and Middle East crisis, the regime has intensified the arrests and executions of their opponents. In turn the imperialist powers, have turned a blind eye on the executions, the intensification of the subordination of women, the imprisonment of the opposition, the repression and imprisonment of workers and toiling people by the Islamic state, as they have done throughout the past 37 years since the Islamic Regime came to power.

The 8 March Women’s Organisation (Iran-Afghanistan) is calling to all progressive and freedom lovers to act immediately to prevent the execution of Zeinab Sekanvand and the lives of hundreds who are in danger especially those women who are in death row. We should be able to stop the killings of every single one of them by organizing our protests.

Please send your protest against this execution and your support for Zeinab to our e-mail address:


8 March Women’s Organisation (Iran-Afghanistan)
October 2016

www.8mars.com
zan_dem_iran@hotmail.com
facebook.com/8marsorg
youtube.com/8marsorg


2016/10/05

گزارش آکسیون اعتراضی به مناسبت ۲۸مین سال‌گردِ قتل‌عام زندانیان سیاسی در دهه‌ی ۶۰ و تابستان ۶۷

طبق فراخوان قبلی شنبه بعد از ظهر اول اکتبر در مرکز شهر بروکسل - «پلاس دو لا مونه» - به مناسبت ۲۸مین سالِ قتل‌عام زندانیان سیاسی توسط رژیم جمهوری اسلامی در تابستان ۶۷ و دهه‌ی ۶۰، یک آکسیون اعتراضی برگزار شد. در این آکسیون که توسط کمیته‌ی جوانان بلژیک و سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان)- واحد بلژیک، سازمان‌دهی شده بود، فعالین این تشکلات و شماری از فعالین سیاسی ایرانی در بلژیک شرکت فعال داشتند؛ و بعضی از فعالین غیرایرانی (تُرک، کُرد، عرب و بلژیکی ...) نیز برای حمایت و اعلام همبستگی با این مبارزات همراه شدند.

بنا به اهمیت موضوعِ اعدام‌های دهه‌ی شصت و هم‌چنین نقش اعدام و سرکوب در ساختار دولت جمهوری اسلامی و مشخصاً بنا به شرایط سیاسی ایران در عرصه‌ی جهانی و تلاش رژیم برای نشان دادن یک چهره‌ی منعطف و دیپلماتیک از جمهوری اسلامی و هم‌زمان تشدید اعدام‌ها در ایران تصمیم گرفته بودیم یک حرکت اعتراضی وسیع‌تر نسبت به اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، در فضای عمومی و عمدتاً رو به جامعه‌ی غیر ایرانی سازمان‌دهی نماییم. هرچند ازنظر ما باید کماکان و بیش از پیش جلسات بحث و گفتگو و یادمان و ... به یاد جان‌باختگان دهه‌ی شصت و سال ۶۷ برگزار نمود؛ اما امروز بیش از آن لازم است تا با اتکا به علل این جنایت تاریخی، بیش از پیش جمهوری اسلامی و سکوت معنادار و رضایتمندانه‌ی کشورهای امپریالیستی را افشا نمود تا بتوانیم در واقعیت پایانی بر روند این جنایات گذاشته و با تقویت جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی زمینه‌ی واقعی برای دادخواهی از این جنایت و سایر جنایات جمهوری اسلامی و شرکا ایجاد نماییم. با این هدف به شکل گسترده رو به جامعه‌ی ایرانی و غیرایرانی فراخوان داده بودیم تا برای متحقق کردن این اهداف ما را همراهی کنند.

این برنامه قرار بود از ساعت ۱۵ تا ۱۷ برگزار شود ولی ما پیش از ساعت ۱۵ در محل بودیم و شروع به نصب پلاکاردها و بنرها بر دیوارهای اطراف و چسباندنِ عکس­های جان‌باختگان و متن‌ها و عکس‌های افشاگرانه بر روی زمین کردیم که پیش از شروع رسمی آکسیون جمعیتی را حول ما گردآورد. شعارهای بزرگ و بلندِ «سرنگون باد جمهوری اسلامی!» و «از مبارزات مردم ایران حمایت کنید!» بر دیوار جلب توجه می­کرد؛ اما ترکیب ‌عکس­هایی که آگاهانه و با دقت انتخاب شده بود، بیشترین تأثیر را در جلب نظر رهگذران، توقف و پرسش­گری داشت. عکس­ها عمدتاً مربوط به جان‌باختگان دهه‌ی ۶۰ از احزاب و سازمان­های سیاسی مختلف بود اما با ترکیب عکس‌هایی از دگراندیشان و قربانیان قتل­های زنجیره­ای،‌ جان‌باختگان خیزش ۸۸ و اعدامیان ملل تحت ستم کُرد و عرب ... و حتی اعدامیانی با جرائم غیرسیاسی و ناپدیدشدگان و ... روند گسترده و ادامه‌دار و سیستماتیک اعدام‌ها را برجسته می‌کرد. در میان عکس­ها هم تکرار واژه‌ی «ناپدیدشده» و «گمنام» به زبان‌های مختلف، اشاره‌ی آشکار بر این داشت که این عکس‌ها «مشت نمونه‌ی خروار است!» و بسیار کسانی هستند که بی‌هیچ نشانی ناپدید، اعدام و کشته‌شده‌اند. تصاویری از هیئت مرگ به‌علاوه‌ی آمرین کشتارهای سال ۶۷ به‌خوبی نشان می‌داد که چهره‌های به‌اصطلاح منعطف امروز در تحکیم و بقای جمهوری اسلامی و جنایات آن شریک‌اند. در کنار تمام این عکس­ها، مجموعه­ای از متن‌ها و عکس‌های افشاگرانه از «ایران امروز» دیده می‌شد. نمودار اعدام‌ها که به‌وضوح رشد شدید اعدام تحت دولت روحانی را نشان می‌داد. آمار فقر، تن‌فروشی، بی‌کاری، کارتن‌خوابی و بی‌خانمانی، کودکان کار و ... تحت دولت به‌اصطلاح معتدلِ روحانی نشان می‌داد که چگونه قرار است درهای جهنمی به نام ایران را به روی سرمایه‌های جهانی بیش از پیش بگشایند. متونی افشاگرانه که قوانین ضد زن مبتنی بر شریعت در ایران را افشا می‌کرد و به آیاتی از قرآن در مورد وضعیت زنان و ... اشاره داشت؛ و همچنین به وضعیت ملل تحت ستم و اعدام هم‌جنس‌گرایان و ... اشاره می‌کرد. هدف از این بخش این بود که با توهمی که امروزه از طرف مدیای جهانی گسترده می‌شود مقابله شود که گویا با روی کار آمدن دولت روحانی و تعامل با غرب وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران بهبود یافته و ایران «بهشت» کشف نشده‌ای برای سرمایه‌گذاری و توریسم است.

با فاصله‌ی کمی از این عکس‌ها و بسیار آگاهانه مجموعه­ی دیگری از عکس­ها قرار داشت که به جنایاتِ دولت­های امپریالیستی در گوشه و کنار جهان اشاره داشت و ترکیبی بود از عکس‌های جنایت‌کاران و جنایاتِ آن‌ها در اندونزی،‌ آلمان، فلسطین، کنگو، ترکیه و رواندا و ... تصاویر تکان‌دهنده‌ای از قتل‌عام­ها و سازش دول امپریالیستی با دیکتاتورهای طرف معامله­شان و فجایعی که سکوت رضایت‌مندانه‌ی دولت‌های امپریالیستی آن‌ها را مسکوت باقی گذارده اما هرکدام از آن‌ها سندی است که نشان می‌دهد که این جنایات بخشی از کارکرد ماشین دولتی در کشورهای مختلف و سیستم سرمایه‌داری حاکم برجهان است. چیدمان انترناسیونالیستی عکس­ها که ارتباط میان حلقه­های جنایت و ستم سیستم سرمایه­داری امپریالیستی در سرتاسر جهان را به‌خوبی نشان می­داد، حس هم سرنوشتی را در مخاطبان برمی­انگیخت.

در مقابلِ تلاش ما برای بازنمایی این اهداف، واکنش مردم بسیار متفاوت و عمدتاً پرشور و انرژی‌بخش بود. پخش موسیقی اعتراضی و انقلابی روحیه‌‌ی مبارزه در مقابل این فجایع را تقویت می‌کرد؛ و هم‌چنین بازپخش مکرر قطعه‌ای افشاگرانه به زبان انگلیسی که در آن از فتوای خمینی، اهداف جمهوری اسلامی، کار هیئت مرگ و دادگاه‌های چنددقیقه‌ای در سال ۶۷ پرده برمی‌داشت، بسیار تأثیرگذار بود؛ و مردم را وادار به توقف و توجه به تصاویر می‌نمود. مردم با تعجب و ناباوری درخواست می‌کردند که بیانیه‌ها را دریافت کنند و به همین دلیل در همان نیم ساعت اول تمام بیانیه‌های ما تمام شد و ما مجبور شدیم دوباره کپی کنیم و با وجود این که نیم ساعتی از این آکسیون هم باران بارید اما درنهایت در همین یک ساعت و نیم نزدیک به هزار بیانیه به زبان‌های فرانسه، انگلیسی، عربی و فارسی پخش کردیم. رفقایی که مسئول پخش بیانیه بودند، دائماً در حال بحث با جمعیت به زبان‌های مختلف بودند. چون مردم از ملیت‌های مختلف توقف می‌کردند و سوالات متفاوتی داشتند. بسیاری از اروپایی‌ها از این که برای اولین بار با این موضوع رو به رو می‌شدند تعجب می‌کردند؛ و احتمالاً انتظار داشتند که چنین جنایتی توسط مدیای این کشورها منعکس شود؛ و ما با آوردن مثال‌های متعدد روشن می‌کردیم که چرا مدیای غرب هماهنگ با منافع غرب نسبت به این جنایات سکوت کرده است. بسیاری از عرب‌های ساکن بلژیک یا نسل دومی‌ها با تعجب و کنجکاوی مکث می‌کردند؛ و با دریافت نسخه‌ی عربی بیانیه بیشتر تعجب می‌کردند. بعضی هم معترضانه می‌گفتند مگر فقط جمهوری اسلامی جنایت کرده است؟! و ما پاسخ می‌دادیم نه! و به همین دلیل معتقدیم این یک سیستم جهانی است که در ایران شکل تئوکراسی دارد و با نشان دادن عکس‌هایی از جنایت بلژیک در کنگو و روآندا به تعجب آن‌ها افزوده می‌شد. می‌گفتند رابطه‌ی بین جنایات جمهوری اسلامی و کشورهای غربی برای‌شان ناروشن است ولی عمدتاً دیگر معترض نبودند و ما در حدی که صبر آن‌ها اجازه می‌داد، توضیح می‌دادیم. بعضی می‌گفتند چرا در مورد کردستان حرف نزده‌اید و رفیقی ضمن نشان دادن عکس‌های جنایات جمهوری اسلامی در سنندج سعی می‌کرد به زبان کردی اهداف این آکسیون را توضیح می‌داد. مردی سوری که می‌گفت خبرنگاری اهل دمشق است، گفت: چرا از سوریه حرفی نزدید؟ ما هم عکس خامنه‌ای و بشار اسد را نشان دادیم و توضیح دادیم که چرا ما فکر می‌کنیم افشاگری از جمهوری اسلامی و نقشه‌هایش در خاورمیانه و تلاش برای سرنگونی‌ جمهوری اسلامی از نظر ما بزرگ‌ترین همبستگی با مردم سوریه است. او ضمن نشان دادن عکس‌هایی از شهر سوخته و خونین‌اش روی موبایل، باز می‌پرسید: پس شما اسد را حمایت نمی‌کنید؟ و قطعاً پاسخ ما منفی بود. او هم راضی از پاسخ ما ولی با عصبانیت لگدی برعکس اسد در کنار خامنه‌ای فرود آورد و رفت. دختری بلژیکی که دو ماه پیش به ایران سفرکرده بود می‌گفت مردم ایران مهربان و مهمان‌نوازند اما نارضایتی از حکومت و اوضاع اصلاً قابل پوشاندن نیست. دختر دیگری که دو سال پیش به ایران سفرکرده بود، اصرار داشت که راه مؤثرتری برای این افشاگری بیابیم و آن‌ها را هم شریک کنیم، می‌گفت وقتی مجبور شده برای سفر به ایران حجاب بر سر کند احساس تزویر می‌کرده است. او در پاسخ به پیرمرد ۹۴ ساله‌ای که می‌گفت: بله بالاخره شما باید از دمکراسی در بلژیک استفاده کنید؛ گفت که خیلی هم به این دمکراسی مطمئن نباش و بحث بین‌شان در گرفت. زنی یهودی‌تبار که به عکس‌های آشویتش با دقت نگاه می‌کرد، گفت خیلی تمایل دارد با ما صحبت کند ولی چون از دوستانش عقب مانده فقط به دادن کمک مالی بسنده می‌کند. دو مرد که ابتدا بی‌توجه می‌گذشتند وقتی به جمله‌ی «در ایران همجنسگرایان اعدام می‌شوند!» رسیدند توقف کردند و دوباره برگشتند و این‌بار با دقت عکس‌ها و متن‌ها را نگاه کردند و بیانیه خواستند. کودک پنج شش‌ساله‌ای از مادرش می‌پرسید: این‌ها چه کسانی هستند؟ و مادر سعی می‌کرد به زبان ساده بگوید، کسانی هستند که به خاطر مقاومت کردن در مقابل زور کشته‌شده‌اند. استقبال طوری بود که حتی وقتی باران شدید باریدن گرفت بازهم کسانی برای دیدن عکس‌ها توقف می‌کردند. پیش از پایان برنامه هم بیانیه‌ی آکسیون و متن افشاگرانه‌مان را به زبان­های انگلیسی، فرانسه و عربی خواندیم که با استقبال حاضرین مواجه شد. خصوصاً وقتی‌که بیانیه به زبان عربی خوانده می‌شد، توجه عرب‌ها را برمی‌انگیخت که این‌ها چه کسانی هستند که به زبان عربی افشاگری می‌کنند. برای غیر عرب‌ها هم که با شنیدن زبان عربی به شکل خودکار انتظار داشتند با یک جمع اسلامی مواجه شوند، عجیب بود که ما چه می‌گوییم و کنجکاوتر به ما نزدیک می‌شدند.

اما باید اذعان کرد که همه‌ی برخوردها هم حمایت‌گرانه نبود. دختری ایرانی که با دوستش از آن محل می‌گذشت معترض بود که ما در حال تخریب «چهره‌ی ایران» هستیم و او هرسال به ایران سفر می‌کند و اصلاً چنین موضوعاتی وجود ندارد. او حتی حاضر نبود با ما حرف بزند و فقط فریاد می‌زد. مرد جوان افغانی هم هنگام عبور از کنار عکس‌ها روی عکس خامنه‌ای دست کشید و به نشانه‌ی احترام دستش را بوسید و به‌سرعت از ما دور شد. بعضی از زنان جوان محجبه با دوست فمینیست بلژیکی ما که در حال پخش کردن اطلاعیه‌های آکسیون بود وارد بحث می‌شدند و او را «نژادپرستِ بلوند» خطاب می‌کردند. در اواسط برنامه هم تعدادی دختر جوان که پوشش کامل اسلامی داشتند با اشاره به یکی از عکس­های ما با موضوع قوانینِ ضدزن اسلامی، درصدد ایجادِ تنش­ بودند. اشاره آن‌ها به عکسی بود که در مخالفت باحجاب اجباری ترجمه‌ی آیاتی از قرآن را به همراه داشت. ابتدا سعی کردیم توضیح دهیم که موضوع آکسیون چیست و ما دولت اسلامی را هدف قرار داده‌ایم و نه مسلمانان را و ... اما مطلقاً توجهی به بحث ما نداشتند و متقابلاً می‌گفتند شما حق ندارید در بلژیک از اسلام بدگویی کنید. به ما این‌جا بد نگاه می‌کنند. ما می‌گفتیم اما آن‌جا به خاطر اسلام نه‌تنها به ما بد نگاه می‌کنند، نه‌تنها دستگیر می‌شویم و شلاق می‌خوریم بلکه هزاران نفر را هم به‌حکم اسلام کشته‌اند. چرا ما باید سکوت کنیم؟! ولی آن‌ها درصدد محکوم کردنِ ما بودند و حتی ادعا داشتند که ایران یک نظام دموکراتیک دارد،‌ اسلام دینی دموکراتیک است و این ما هستیم که اسلام را نمی­شناسیم و خودمان آن را تفسیر کرده­ایم. این‌ها که نوشته‌ایم، احادیث هستند. وقتی گفتیم این‌ها کدام‌یک از آیات قرآن‌اند و حدیث نیستند. گفتند ایرانی‌ها شیعه هستند و اسلام را نمی‌فهمند و ... آن‌ها عصبی و ناراحت با دوستان‌شان تماس می‌گرفتند و بعد از چنددقیقه‌ای تعدادی دختر و پسر جوان مسلمان در محل جمع شده بودند و در مقابل بی‌اعتنایی ما به تنش‌های‌شان، با فحش‌های جنسیتی عصبانیت خود را تخلیه می‌کردند. درمجموع بحث با آن‌ها بی­ثمر بود و مثل بسیجی‌ها و فالانژهای اسلامی هیچ وظیفه‌ای جز تخریب اهداف ما و ایجاد تنش نمی‌دیدند، متقابلاً بعضی از بلژیکی‌ها هم سعی می‌کردند با به رخ کشیدن دمکراسی اروپایی (بخوانیم دمکراسی بورژوایی) آن‌ها را عقب بزنند و از ما می‌خواستند که این جوانان را به دست پلیس بسپاریم که مخالفت کردیم؛ اما می‌توان گفت درمجموع دو برخوردِ متفاوت را شاهد بودیم: اول از همه فضای ناآگاهی از عملکردِ بنیادگرایی اسلامی که به اسلام‌ستیزی و مسلمان‌هراسی دامن می­زد و عمدتاً در بینِ اروپاییان ناسیونالیست سفید و البته ایرانیانِ ناسیونالیست و ضدعرب برجسته است؛ و دیگری بازهم ناآگاهی توده­های مسلمان خصوصاً جوانان نسل دوم و سوم که برای مقابله با ستم­های تاریخی وارده بر نسل­های قبل و همچنین برخوردهای نژادپرستانه و نابرابر در کشورهای اروپایی به اسلام بنیادگرا پناه آورده و پرچم آن را بلند کرده­اند. برخورد هم‌زمان به این دوگانه‌ی مملو از ناآگاهی، تنفر و حس انتقام آسان نبود. هرچند ما توانستیم با افراد هر دو گروه برخوردی نسبتاً اقناعی را پیش ببریم، اما فضا آماده‌ی تشنج و برخوردهای انتقامی بود. ما با تمام توان سعی کردیم به مردم نشان دهیم که با هیچ‌یک از این دو قطب تاریخ‌مصرف گذشته (بنیادگرایی اسلامی و سرمایه‌داری امپریالیستی) سمت‌گیری نداریم اما تضادهای حاد درون مردم نشان داد که درکِ عمیق­تر از دو منسوخ سرمایه­داری امپریالیستی و بنیادگرایی اسلامی و اهمیت معرفی جایگزین برای چنین نظام دهشت‌باری چقدر اضطراری است. هرچند که این آکسیون روی موضوع اعدام در ساختار جمهوری اسلامی در طول حیاتش متمرکز بود اما نشان داد برای پایان دادن به این نظام سراسر دهشت و دادخواهی واقعی نیاز داریم که کلیت این نظام را افشا کرده و توده‌ها را برای نقش گرفتن در این مبارزه‌ی بزرگ تغییر دهیم.

در پایان باوجود تمام تنش‌ها و تضادها جمع کوچک ما با موفقیت محل را ترک کرد درحالی‌که همگی خودمان را برای برخوردهای جدی‌تر آتی آماده کرده و مصمم شدیم که این مبارزات را نه‌فقط برای یادمان و یادبود بلکه به‌عنوان بخشی از مبارزه‌مان جدی‌تر به‌پیش ببریم.




2016/09/29

گزارش تظاهرات ضد ریاضت‌کشی اقتصادی در بروکسل

صبح روز پنجشنبه ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶ در اعتراض به دومین سال انتخاب «دولت میشل» (شارل میشل نخست‌وزیر بلژیک) یک تظاهرات سراسری اعلام شده بود. در متن فراخوان به تأثیرات منفی دولت میشل بر زندگی کارگران، کارمندان، خانواده‌ها و ... اشاره شده بود. تأکید شده بود که تأثیرات ریاضت‌کشی اقتصادی بر اقشار مختلف باعث از بین رفتن امنیت اجتماعی و شغلی افراد شده است و تشدید و تحکیم سیاست جناح راست در همراهی احزاب لیبرال، ملی‌گرا و دمکرات - مسیحی باعث تقویت ایدئولوژی آن‌ها در جامعه شده است. از نظر آن‌ها این دولت راست‌ترین دولت در ۵۰ سال گذشته در بلژیک بوده است و دو ساله شدن آن هیچ شادمانی در پی ندارد.
فراخوان دهندگان سندیکاها بودند که متأسفانه بدون اعلام اعتصاب (در روز کاری) اعلام تظاهرات سراسری کرده بودند و این موضوع امکان شرکت افراد را محدودتر می‌کرد و به همین دلیل در قیاس با تظاهرات دو سال قبل که تقریباً تمام احزاب، سازمان‌ها، مدارس، دانشجویان و حتی افراد و ... چپ و مترقی از آن حمایت و در تظاهرات شرکت کرده بودند، این بار سازمان‌ها و افراد شرکت کم‌رنگ‌تری داشتند و تظاهرکنندگان عمدتاً فعالین سندیکاها و احزاب موازی آن‌ها بودند. با این همه جمعیتی حدود ۷۰۰۰۰ نفر از ایستگاه شمالی بروکسل (بروکسل نورد) به سمت ایستگاه جنوبی (بروکسل میدی) حرکت کرده و در یک راهپیمایی سه ساعته، تقریباً تمام مرکز شهر را پشت سر گذاشتند. جمعیت عمدتاً همان شعارهای مرکزی سندیکاها را به همراه داشتند و کمتر به شعارهای خلاقانه و سیاسی برخوردیم، هرچند سندیکاها ابتکارات مختلفی را سازمان‌دهی کرده بودند. از نمایش خیابانی و پودیوم‌های بزرگ سخنرانی، موزیک و بنر گرفته تا میزهای اطلاع‌رسانی و جمع‌آوری تومار امضا و همچنین انفجارهای شدید و پرصدا؛ اما این بار برخلاف هرسال که پودیوم اصلی سندیکا برای سخنرانی در انتهای تظاهرات قرار می‌گرفت، پودیم در محلی نزدیک به ابتدای تظاهرات تعبیه شده بود و سخنگویان سندیکا هم در همان ابتدا پیام و وعده‌های خود را به جمعیت دادند که بعضاً با تشویق و گاها با سکوت و عدم رضایت همراه بود. به نظر نمی‌رسید که جمعیت توجه زیادی به کلی‌گویی‌ها و وعده‌های همیشگی سندیکا دارد؛ و شرکت‌کنندگان کم‌توجه به سخنرانی‌ها راه خود را در پیش می‌گرفتند؛ اما مباحث و برخوردهای فردی بیشتر جلب توجه می‌کرد. ما هم با شعارهای زیر در تظاهرات شرکت داشتیم:
The problem is capitalist system! Overthrow it!
(مشکل سیستم سرمایه‌داری است! سرنگونش کن!)
Revolution, nothing less!
(انقلاب نه چیزی کمتر!)
They cut! We bleed!
خوشبختانه با وجود این‌که پلاکارهای ما در قیاس با بنرهای و تبلیغات بزرگ سندیکاها و احزاب و ... کوچک بودند، اما تظاهرات کنندگان زیادی به آن عکس‌العمل نشان می‌دادند. خیلی‌ها با نشان دادن علامت تائید (لایک) و لبخند موافقت خود را اعلام می‌کردند و از ما می‌خواستند که ثابت بایستیم تا از شعارهای‌مان عکس بگیرند. خیلی از زنان به شعارهای روی تی‌شرت رفیق‌مان توجه می‌کردند (بدون جنبش انقلابی زنان هیچ تغییری امکان ندارد! اگر زنان رها نباشند، هیچ کس رها نیست!) و لبخند رضایت‌مندانه‌شان تأییدی بر این خواست بود. عده‌ای هم با تعجب به شعار ما نگاه می‌کردند و احتمالاً رابطه‌ای بین این شعار و این تظاهرات حس نمی‌کردند و یا شاید رابطه‌ی بین یک تظاهرات سندیکایی و فراخوان انقلاب از طرف عده‌ای «خارجی» در بلژیک را درک نمی‌کردند و چندین و چند بار از شعارها روی چهره‌ها و از چهره‌ها روی شعارها می‌چرخیدند. عده‌ای هم با سر دادن شعارهای انقلابی ابراز رضایت می‌کردند. شاید چون به گفته یکی از رفقای بلژیکی که از کنارمان می‌گذشت و از انتهای صف تا ابتدای صف آمده بود: «در تمام طول صف حتی یک شعار ضد سیستم با طرح موضوع انقلاب وجود نداشت!!!». اما به عکس در برخورد دیگری یکی از کارگران سندیکای سوسیالیست که با دیدن شعار روی پلاکارد ما به شدت برآشفته شده بود با عصبانیت به ما گفت که انقلاب سر شما را بر باد خواهد داد و با نشان دادن حرکت دست روی گردن از کنار ما گذشت. تنها بلوک کوچکی از فعالین مستقل، زنان رادیکال و فعالین آنارشیست و ... بودند که شعار مخالفت با سیستم سرمایه‌داری را سر دادند و همین باعث شد که ما تا انتهای مسیر در کنار هم بمانیم.

نکته جالب این بود که اکثر شرکت‌کنندگان و خصوصاً معدود جوانان آنارشیست و مستقل شرکت‌کننده انتظار داشتند که مثل دو سال گذشته در انتهای تظاهرات با پلیس درگیری ایجاد شود؛ اما کاملاً مشهود بود که سندیکا و پلیس در این مورد به توافق رسیده‌اند و فشارهای دو سال قبل اثر گذاشته است. از یک طرف خبری از کارگران کارخانه متال و بندر نبود که دو سال گذشته کاملاً آمده به تظاهرات آمده بودند و در صف مقدم درگیری با پلیس بودند و نشان می‌داد که پراکنده و تنبیه شده‌اند. چون متعاقب آن درگیری‌ها از سال گذشته به آن‌ها فشارهای زیادی از طرف محل کار و سندیکا آمده بود. حتی کارگران تازه اخراج شده‌ی کارخانه‌ی کاترپیلار هم که خشمگین بودند، جز شعار علیه این تعدیل نیرو هیچ شعار سیاسی دیگری نمی‌دادند. از طرف دیگر سندیکا که هر سال پودیوم اصلی خود را در انتهای تظاهرات می‌گذاشت و به این ترتیب، تجمع پایانی، خودش محلی برای سازمان‌دهی برخورد با پلیس می‌شد، این بار با تغییر محل پودیوم، دیگر هیچ سخنرانی و تجمعی در پایان تظاهرات نگذاشت و به نوعی پایان تظاهرات کاملاً بی‌معنی بود؛ و کوچک‌ترین تجمعی نبود. حتی خبری از دکه‌های آب‌جوفروشی و اغذیه‌فروشی مرسوم هم نبود؛ و کارگران تشویق می‌شدند که به سرعت از آن محل پراکنده شوند. خیابانی هم که عمدتاً محل شروع درگیری‌ها بود، پیش‌تر مسدود شده بود و هیچ ماشینی در خیابان نبود (چون دو سال پیش در مقابل گاز اشک‌آور فراوانی که پلیس زد چندین ماشین به آتش کشیده شد). ماشین‌های پلیس هم با فاصله‌ی بسیار در خیابان‌های اطراف مستقر شده بودند. کاملاً مشخص بود که این آرایشی که به‌وسیله‌ی سندیکا و پلیس پیش برده شد، امکان هیچ درگیری به وجود نیاورد و تظاهرات بدون شکل و محتوا در نقطه‌ی پایانی با اتمام رسید و به قول یکی از دوستان تظاهراتی بزرگ برای نشان دادن توان سازمان‌دهی سندیکاها بود و نه چیزی بیشتر.

کمیته جوانان بلژیک
۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶

2016/09/21

نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

دادخواهی واقعی درهم کوبیدن ماشین سرکوب و کشتار دولت جمهوری اسلامی است!
نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

آکسیون اعتراضی علیه قتل‌عام و اعدامِ زندانیان سیاسی و غیرسیاسی توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران به مناسبت بیست و هشتمین سال‌گردِ قتل‌عام هزارانِ زندانیِ سیاسی در دهه‌ی ۶۰ و سال ۶۷

ماشینِ سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی از ابتدای استقرار این نظام تئوکراتیک تا کنون با شدت هر چه بیشتر عمل کرده و انسان‌های بسیاری را از دم تیغ گذرانده است. اگرچه دهه‌ی ۶۰ و به ویژه سال ۶۷ اوج دوره‌ی قتل‌عام‌های دسته جمعیِ زندانیان سیاسی کمونیست و انقلابی بود و نقش ویژه‌ای در شکستن انقلاب مردم و استقرار حکومت اسلامی داشت، اما جمهوری اسلامی در سرکوب و قتل‌عام فرودستانِ جامعه‌ی ایران به ویژه جوانان ناراضی لحظه‌ای درنگ نکرده است؛ و کماکان روندِ اعدام آن‌ها را به بهانه‌های مختلف و با اتهاماتی همچون حمل و نگهداری مواد مخدر، قصاص نفس، بدهکاری، بزهکاری و ... ادامه داده است. اگر در دهه‌ی ۶۰ قرار بود یک نسلِ انقلابی قتل‌عام شود تا نسلِ‌ جوان امروز از آرمان‌گرایانِ رزمنده‌ی آن دوره محروم شوند، امروزه رژیم کمر به اعدام‌های گسترده‌ای بسته تا دوباره از جامعه‌ي ناراضی زهرچشم بگیرد و نشان دهد که هنوز ابزار اعدام، حبس و شکنجه جز ستون پایه‌های این دولت است، به همین دلیل هم، هم‌زمان با تعامل دیپلماتیک جمهوری اسلامی با جامعه‌ی جهانی از جمله اتحادیه اروپا، شاهد افزایش چشمگیر روند اعدام در دولت عوام‌فریب روحانی هستیم تا با ثبت رکورد یک اعدام در هر هشت ساعت درهای این جهنمِ بزرگ را به روی جامعه‌ی جهانی باز کند. در شرایط فعلی و در حالی‌ که منطقه‌ی خاورمیانه در آتش جنگ‌های نیابتی و فرقه‌ای می‌سوزد و رژیم جمهوری اسلامی نیز یکی از بانیان و شرکای اصلی این جنگ‌ها و پدر معنوی دولت‌های بنیادگرای اسلامی در منطقه است، زنان، اقلیت‌های مذهبی، ملی، قومی و حتی اقلیت‌های جنسی و ... در ایران یک بار دیگر در معرض سرکوب و اعدام‌های گسترده قرار گرفته‌اند و روزی نیست که خبری از اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی به گوش نرسد.

از دیگر سو همان‌گونه که از دهه‌ی ۶۰ و تابستان خونین ۶۷ تا کنون، شاهد سکوت معنادار و تأیید ضمنی دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی امپریالیستی در سرکوب مخالفین در ایران بوده و هستیم، امروزه هم سلاخی مردم و جوانان در زندان‌های ایران با همان مماشاتِ پُرسود توسط شرکای بین‌المللی جمهوری اسلامی دنبال می شود. اما ما هرگز سکوت نخواهیم کرد و سازش‌کاری و مماشاتِ آن‌ها و جنایاتِ جمهوری اسلامی را افشا خواهیم نمود.

به همین مناسبت ما فعالین کمیته‌ی جوانان بلژیک و سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) همه‌ی انسان‌های آزادی‌خواه، معترض و مبارز را فرا می‌خوانیم تا در کنار هم این سکوت جنایت‌کارانه را بشکنیم و صدای بی‌صدایان باشیم.

برنامه‌ آکسیون خیابانی:
زمان: روز شنبه اول ماه اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵ تا ۱۷
مکان: مرکز شهر بروکسل Place de la Monnais (نزدیک‌ترین ایستگاه مترو De Brouckère)

به امید دیدار و حضور شما در این برنامه‌ی اعتراضی





طلب العدالة الحقيقي هو التخلص من آلة النظام الإيراني للقمع والقتل!

لا نغفر ولاننسى تجمع احتجاجي تنديدا بما قام به النظام الإيراني من إبادة ضد السجناء السياسيين وغيرالسياسيين في الذكرى الثامنة والعشرون للمجزرة التي راح ضحيتها ألاف السجنا السياسيين في صیف عام ۱۹۸۸

منذ تأسيس هذا النظام الثيوقراطي عمل جهاز القتل والقمع التابع له بشدة وارح ضحيته الكثير من الناس. رغم أن لعبت مجازر الثمانينيات من القرن المنصرم وخاصة مجزرة صيف ۱۹۸۸ دورا في إفشال الثورة الشعبية وإستقرار الحكومة الإسلامية بدلا منها لكن الجمهورية الإسلامية لم تتردد لحظة في قمع وقتل الطبقة السفلى من المجتمع وخاصة الشباب المستاءون ولازالت تعدم و تقتل بحجج حيازة المخدرات والقصاص والديون والجرائم الإجتماعية الأخرى. إن كان الهدف من إعدامات الثمانينيات هو إبادة الجيل الثوري لغرض قطع صلة الجيل الحالي بالأجيال السابقة لكن الان الغرض من الإعدامات هو إرعاب المجتمع والتأكيد بأن الإعدام والسجن والتعذيب لازالت من أسس هذه الحكومة.

فلهذا تتزايد نسبة الإعدامات في حكومة روحاني المخادعة بالتزامن مع العلاقات الدبلوماسية الإيرانية مع المجتمع الدولي والإتحاد الأروبي. وصل معدل الإعدامات إلى إعدام واحد في كل ۸ ساعات ليفتح أبواب الجحيم أمام وجه المجتمع الدولي. في هذه الفترة التي يحترق الشرق الأوسط في الحروب النيابية والطائفية النظام الإيراني هو أحد مؤسسي ومشاركي هذه الحروب والأب المعنوي للحكومات المتطرفة في المنطقة. النساء والأقليات المذهبية والقومية والعرقية وحتى الإقليات الجنسية تواجه الإعدام والقمع يوم بعد يوم ولم يمر يوما إلا ونسمع خبر إعدام سجين سياسي أو غيرسياسي في إيران. من جهة أخرى وكما شاهدنا في الثمانينيات يتكرر الصمت الدولي المدقع والتاييد من قبل الدول والإنظمة الإمبريالية الدولية أمام المجازر التي أرتكبها إيران بحق معارضيه.

تواجه اليوم عملية إبادة الناس المستمرة في السجون الإيرانية الصمت الدولي المربح لشركاء النظام الإيراني. لكننا سوف لن نصمت وسنعري انسياقهم ومماشاتهم مع جرائم النظام الإيراني.

بهذه المناسبة نحن نشطاء لجنة شباب بلجيكا ومنظمة نساء ۸ مارس (إيران-أفغانستان) ندعو كل الأحرار المعترضين المكافحين أن نكسر هذا الصمت اللاإنساني ونكون صوت من لاصوت له.

برنامج التجمع الاحتجاجي: يوم السبت الأول من أكتوبر ۲۰۱۶ – الساعة ۱۵ إلي ۱۷ في مركز مدينة بروكسل (Place de la Monnais) بالقرب من محطة قطار De Brouckère


The real justice is accomplished by total destruction of the Islamic Regime's killing and oppression machine!
We do not forgive, nor do we forget!

Demonstrating against massacre and execution of the political and non-political prisoners by the Islamic Regime of Iran.

In memory of the 28th anniversary of the mass killing of thousands of political prisoners in 1980s and 1989.

The killing and oppression machine of the Islamic Republic Regime has been working at its full strength since the beginning of its establishment and has slaughtered many people. Even though 1980s and especially 1989 was the peak point of mass killing of revolutionary and communist prisoners and had a special impact in breaking people's revolution and establishing The Islamic State, this regime has not stopped for one single moment the killing and slaughtering of lower class people and especially the youth; and is still executing them under different excuses such as: having or keeping drugs, murder charges, insolvency, crimes, etc. If in 1980s one revolutionary generation was supposed to be slaughtered so that today's generation would be deprived of idealist fighters of that era, today the regime is determined to mass executions to teach a lesson to the dissatisfied people of that society and to show them that execution, imprisonment and torture are the bases of this regime.

Due to this reason, at the same time of the Islamic Republic's compromise with the world especially the European Union, we are witnessing a staggering increase in the number of executions in the demagogic government of Ruhani; so that he opens the gates of this giant hell to the world with a record of one execution in every eight hours. In this current situation and while the whole Middle East is burning amid the fire of sectarian and proxy wars- of which the Islamic Republic Regime is one of the main founders and partners, and the spiritual father of the fundamentalist islamic states in the region- women, religious, ethnical, racial and even sexual minorities are again being suppressed and executed and we hear the news of political and non-political prisoners' execution every day!

On the other hand, just like 1980s and especially the blood-stained summer of 1989 until now, we have been witnessing a meaningful silence and an implied endorsement of the international imperialistic organizations regarding the oppression against Iranian opposition. Nowadays, too, the slaughtering of the people and the youths in Iran's prisons is being carried out, accompanied by the same profitable silence on the side of the international partners of the Islamic Republic. But we will never be shut up and we will reveal their silence and compromise and the Islamic Republic's crimes.

Due to this reason, we-activists of the Youth Committee of Belgium and 8th March Women's Organization (Iran and Afghanistan) - invite all freedom seekers and fighting adversaries to come together and break this criminal silence and be the voice of the people whose voice is being silenced.

Street demonstration program:
Saturday 1st October 2016, 15-17 o'clock
Place: Brussels city center, Place de la Monnais (the nearest metro station: De Brouckére)

We hope to see you in this demonstration





2016/09/20

عدالت برای مورالی (رفیق آژیت)

"عدالت برای مورالی" یک کمپین جمعی و بین المللی است که برای تضمین دسترسی به مراقبت ها و درمان پزشکی مناسب و همچنین آزادی به قید کفایت مورالیدهاران (K. Muraleedharan) که با نام های مورالی کانامپلی (Murali Kannampilly) و یا رفیق آژیت (Ajith) نیز شناخته میشود، ایجاد شده است. مورالی در طول چهار دهه گذشته یک مبارز سیاسی، یک محقق برجسته در علم اقتصاد سیاسی و در مطالعات "نجس ها" (محرومترین بخش از جامعه هند که در زبان هندی دالیت نامیده میشوند) و همچنین نویسنده "کتاب زمین، کاست و بردگی" است که در آن برای اولین بار روابط زمینی-کشاورزی منطقه کرالا (Kerala) بررسی شده است، میباشد. مورالی نزدیک به ۱۵ ماه است که بصورت نیمه جان و به عنوان یک زندانی تحتِ محاکمه در زندان مرکزی یراودا (Yerawedaa) در نزدیکی پون (Pune) به سر میبرد.

وضعیت جسمانی مورالی ۶۲ ساله که قبلا تحت عمل جراحی باز قلب قرار گرفته بوده است، از زمان دستگیریش به یک نگرانی بزرگ برای رفقایش، اعضای خانواده اش، دوستان و دوستدارانش بدل گشته است. مقامات زندان از ترس وخیم شدن وضعیت سلامتی وی و در تاریخ ۴ سپتامبر ۲۰۱۵ به مورالی اجازه دادند که در بیمارستان دولتی ساسون (Sassoon) واقع در پون (Pune) بستری شود. پس از انکه وکیل وی یک دادخواهی تنظیم نمود -با این درخواست که مراقبت های پزشکی مناسبی در اختیار وی قرار داده شود و همچنین تضمین اینکه که پسرش در کنار وی در بیمارستان حضور داشته باشد چرا که هیچ کسی در کنار این زندانی نبود که نمونه ازمایش ادراری که توسط دکتر تجویز شده بود را به ازمایشگاه تحویل دهد- مقامات زندان در تاریخ ۶ سپتامبر مورالی را از بیمارستان ترخیص و به زندان منتقل کردند. مقامات زندان در حالی دست به این اقدامات زده اند که روشنفکران و متفکران علوم اجتماعی شناخته شده ای مانند نوام چامسکی (Noam Chomsky)، گایاتری چاکراوارتی سپیواک (Gayatri Chakravarty Spivak) و پارتا چاترجه (Partha Chatterjee) خواستار دسترسی آقای مورالیدهاران به مراقبت های پزشکی مناسب شده بودند.

برای مورالی دادرسی ای شکل گرفته است تا این کمپین را در مقیاس وسیع تری -به منظور اطمینان از دریافت مراقبت های پزشکی مناسب برای این زندانی بیمار و همچنین درخواست آزادی او از زندان- گسترش دهد. ما خواستار حمایت و پشتیبانی تمام افرادی که به دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای فردی معتقدند، می باشیم و از آنها می خواهیم که در راستای درخواست این کمپین به جهت دریافت مراقبت های پزشکی مناسب و آزادی مورالی از زندان به آن ملحق شوند. طی ۱۵ ماه گذشته پس از دستگیری مورالی به اتهام رهبری حزب کمونیست هند(مائوئیست)، تنها یک دادگاه برای او تشکیل شده است. وی در یک زندان فوق امنیتی به سر می برد و مقامات زندان دسترسی وی به هر گونه کتاب و نشریه ای را ممنوع کرده اند.

رفتار مقامات زندان بر خلاف ابتدایی ترین حقوق ذکر شده در قانون اساسی هند، اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه شکنجه می باشد. ما یک بار دیگر از کلیه افراد معتقد به آزادی، حقوق بشر و کرامات انسانی می خواهیم که به منظور حصول اطمینان از مراقبت های پزشکی مناسب و آزادی رفیق مورالی هاران از زندان به این کمپین ملحق شوند.

لینک مرتبط

2016/09/10

یوسف سیلاوی کیست و کجاست؟‌

 یوسف سیلاوی از عرب‌های شهر اهواز، نه به دلیلِ فعالیت­های سیاسی مشخص، نه حتی به یک اتهام ساختگی و نه به هیچ دلیل دیگری در روز ۱۷ آبان ‌ماه ۱۳۸۸ در منزل شخصی‌اش در محله‌ی فاز چهار اهواز، از سوی مأموران اطلاعات رژیم ربوده و ناپدیدشده و تاکنون خبری از سرنوشت او در دست نیست! بستگانِ او،‌ به‌ویژه همسر و دخترانش، به تمام مراکز قضایی، ‌نظامی، امنیتی، زندان­ها و حتی تمام بیمارستان‌ها و سردخانه‌ها مراجعه کرده اما پیگیری­های ایشان تاکنون بدون نتیجه مانده و تلاش سازمان­های حقوق بشری مانند عفو بین­الملل و حقوق بشر اهواز برای اطلاع­رسانی به سازمان ملل و نهادهای جهانی هم ره به‌جایی نبرده است و چنین است که خانواده‌ی او هیچ خبری از وضعیتِ‌ وی، محل نگهداری او و حتی زنده بودن یا نبودنِ یوسف سیلاوی ندارند. گمانه­زنی­هایی وجود دارد که ربودنِ یوسف در راستای فشار بر اعضای خانواده‌ی سیلاوی در جهتِ متوقف کردنِ فعالیت­های سیاسی ایشان در خارج از ایران و در رابطه با خلق عرب است.

یوسف سیلاوی چه در بندِ رژیم جمهوری اسلامی باشد، اتهام سیاسی داشته باشد یا نداشته باشد، مبارزه برای رهاییِ خلق عرب و تمام خلق­ها (کُرد،‌ بلوچ، ترک،‌ ترکمن و ...) از زندانِ مللی که جمهوری اسلامی برپا ساخته است حیاتی بوده و باید آزادی زندانیان و یافتنِ ربوده شدگان را در پرتوِ سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی جستجو کرد. طبقه‌ی حاکمه‌ی جمهوری اسلامی در سرکوبِ‌ خلق­های ایران،‌ متحد طبقاتیِ تمام دولت­های سرمایه­داری در جهان به‌ویژه در منطقه‌ی خاورمیانه است؛ این رژیم در سرکوبِ خلق­ها می­تواند با آمریکایی متحد شود که سرکوبِ سیاهان و لاتین­تبارها جزئی از دینامیکِ درونی­اش است، می­تواند با دولت­های منطقه­ای مانند ترکیه و عربستان و ... متحد شود که سرکوبِ ملل بخشی از سوخت و ساز آن‌ها برای بقای­شان است، تمام این دولت­ها نمایندگانِ سیستمِ سرمایه­داری و دشمن خلق­های تحتِ ستم هستند و حتی در زمانی­که با یکدیگر می­جنگند، در قربانی کردنِ فرودستان و خلق­های تحت ستم،‌ با یکدیگر متحدند!

امروزه در خاورمیانه، در رقابتِ خون‌بارِ‌ امپریالیست­ها و تضاد آن‌ها با دول منطقه­ای و جنگ­های ادامه­دار، شاهد واقعیاتِ دردناکی هستیم و می­بینیم که نیروهای ارتجاعیِ امپریالیستی، دولت­های منطقه­ و انواع و اقسام بنیادگرایانِ اسلامی در ائتلاف­های جنگی با یکدیگر متحد شده­اند و توده­ها و ملل ستمدیده را تبدیل به سربازانِ خود ساخته و بنام دین یا شوونیسم و ناسیونالیسم در برابر یکدیگر قرار داده­ و در ورای این ویرانی عظیم، منافع طبقاتی خود را جستجو می­کنند. در ضعفِ جنبش انقلابی و کمونیستی در سطح جهان، روندِ رایج چنین شده که جنبش­های ملی و اقلیت­های مختلفی که در تضاد با طبقاتِ حاکمه قرار دارند و برای رهایی خود بپا خاسته­اند، در این ویرانی عظیم استحاله ­می­شوند. یا بواسطه‌ی سازشِ بورژوازیِ خودِ ملل تحت ستم با بورژوازیِ حاکم نفس جنبش­های ملی را می­گیرند، یا در رقابتِ امپریالیست­ها با هم یا در تضاد امپریالیست­ها با دول منطقه مانند ایران و ترکیه و عربستان ... تبدیل به کارت بازی در نقشه­های امپریالیستی می­شوند. یا ترکیبی از هر دو که امروزه در خاورمیانه شاهد تمام انواعِ آن هستیم که توده­های عرب، کُرد، هزاره و بلوچ و ... قربانیان اصلی ماجرا شده­اند. تاریخ نشان داده که بدون برخوردِ‌ طبقاتی به مساله‌ی ملی و بدون سمت­گیری رهایی­بخشِ کمونیستی، سرنوشتِ ملل ستمدیده و توده­های بپاخاسته،‌ از دایره‌ی ستمدیده و ستمگر خارج نخواهد شد.

ما باید صدای دیگری را تقویت کنیم و شکل دیگری از رهایی توده­ها را ترسیم کنیم. از نظر ما روند قدرت‌گیری و تحکیم جمهوری اسلامی که بر پایه‌ی سرکوب خونین مردم، انقلابیون، زنان، ملل تحت ستم و اقلیت‌ها ... بوده نشان می‌دهد که برای پایان دادن به این ستم‌ها، سرنگونی انقلابی آن ضروری است؛ و تلاش برای آگاهی از سرنوشت و نجات سیلاوی‌ها بخشی از این مبارزه است. سرنوشتِ یوسف سیلاوی و میلیون­ها عرب و کرد و بلوچ و ... که در زندان­های رژیم­های واپس‌گرا هستند، یا ربوده و ناپدید شده و یا فردی و دسته­جمعی اعدام می­شوند، به نوع مبارزه و فعالیتی که ما امروز می­کنیم گره خورده است،‌ به سرنوشتِ سیاهان و لاتینوهای دربند در آمریکا و سایر ربوده­شدگانی که خواهانِ‌ حقیقت هستند، گره خورده است. از این­رو ما بدون توهم به سازشکاریِ بورژوازیِ ملل ستمدیده با طبقات حاکم، بدون درخواست از نهادهای مشروع امپریالیستی و دولتی،‌ به توده­های مبارز و حقیقت­جو تکیه می­کنیم و مبارزه با رژیم­های واپس‌گرای مذهبی را به مبارزه با نظام واپس‌گرای سرمایه­داری گره می­زنیم. راه رهایی ملل ستمدیده،‌ انقلاب است،‌ یک انقلاب واقعی که بشریت را رها سازد؛ انقلاب کمونیستی.

آدرس‌های مرتبط:
سازمان حقوق بشر اهواز
پتیشن Amnesty Int 
کمپین صلح فعالان در تبعید
خبرگزاری هرانا
عدالت برای ایران
حقوق بشر در ایران
ارگان خبری لیگ حقوق بشر زندانیان ایران
 

2016/08/31

گزارش آکسیون اعتراضی: «بیلان را آزاد کنید!»

روز دوشنبه ۲۹ آگوست ۲۰۱۶ آکسیون انترناسیونالیسی در اعتراض به دستگیری رفیق «بیلان جیران» در مقابل سفارت ترکیه در بروکسل برگزار شد. بیلان یکی زنان جوان مبارز و از فعالین شناخته شده در بروکسل و پاریس، دانشجوی رشته‌ی حقوق در پاریس و از جوانان نسل سوم کُرد ترکیه در بلژیک است. روز جمعه گذشته ۲۳ ماه اوت، او به همراه دو نفر از فعالین «سازمان جوانان سوسیالیست» (که سال گذشته تعدادی از آنان در بمب گذاری در سوروچ کشته شدند) در ازمیر دستگیر شدند؛ و تا کنون به بهانه‌ی وضعیت اضطراری حتی از داشتن وکلیل نیز محروم هستند. به نظر می‌رسد فعالیت‌های بیلان در ارتباط با مبارزات کُردها در اروپا و انتقادات شدید او در صفحه‌ی فیس‌بوکش نسبت به شرایط اخیر سرکوب و کشتار در ترکیه، محرک این بازداشت بوده باشد.
این تظاهرات به همت «سازمان زنان سوسیالیست» در مقابل سفارت ترکیه در بروکسل سازماندهی شده بود؛ و با وجود زمان کوتاه برای اطلاع رسانی و تدارک، تعداد حاضرین و تنوع نیروهای شرکت کننده در آکسیون کاملا مشهود بود. از دوستان و رفقای هم دانشگاهی‌ او گرفته تا تشکل‌های سیاسی چپ و مترقی بلژیکی، فعالین جنبش زنان، فعالین حقوق بشر و ... همچنین احزاب و سازمان‌های کُردی در این آکسیون شرکت داشتند. البته فعالین کمیته جوانان و سازمان زنان ۸ مارس (واحد بلژیک) هم در این آکسیون حضور داشتند. البته این آکسیون همزمان با سفر مادر بیلان - که خود یکی از فعالین سازمان زنان سوسیالیست است- به ترکیه برگزار می‌شد؛ و شرکت کنندگان نگران دستگیری او نیز بودند. در این آکسیون علاوه بر خواست «آزادی بیلان!»، شعارهای علیه دولت اردوغان و حزب آکپ هم داده می‌شد؛ و تظاهرکنندگان خواهان سرنگونی دولت اردوغان بودند. شعارهای ضد فاشیسم و در افشای همکاری اردوغان و داعش در منطقه و همچنین محکومیت نسل کشی ملت کُرد هم با حرارت توسط جمعیت تکرار می‌شد. حضور پلیس نیز بسیار پرنگ بود؛ علاوه بر این‌که پلیس تلاش داشت جمعیت را در پیاده رو فشرده نگه دارد، به بهانه‌های امنیتی خودروهای پلیسِ ضد شورش نیمی از جمعیت را هم‌چون دیوار احاطه کرده بودند.
خوشبختانه بعضی از رسانه‌ّهای مترقی تلاش داشتند که به حداکثر این حرکت را پوشش بدهند و اکثر فعالین حاضر در محل نیز تمایل داشتند بدانند که چه کمکی می‌توانند در این رابطه انجام دهند؛ چون همه‌ی ما به یاد چهره‌ی خندان بیلان در تظاهرات‌های روز جهانی زن، ۲۵ نوامبر، اول ماه مه و آکسیون‌ّهای حمایت از روژآوا و... تلاش‌هایش برای ترجمه‌ی سخنرانی‌ها و بحث‌ها، هیجان و سرزندگی‌اش برای دانستن و عمل کردن و ... بودیم و می‌دانستیم اگر خود او حضور داشت، چقدر برای این مبارزه تلاش می‌کرد.

۳۰ آگوست ۲۰۱۶
کمیته جوانان بلژیک

2016/08/28

دستگیری یکی از فعالین زن در ترکیه


رفیق Bilen Ceyran یکی از مبارزان جوان در ترکیه دستگیر شده است. در حالیکه ترکیه در وضعیت اضطراری بسر می برد او از حق داشتن وکیل محروم و ما اطلاعات بسیار محدودی از وضعیت وی داریم. او یکی از فعالین شناخته شده در بروکسل و پاریس بود. وی به همراه تعدادی دیگر در روز ۲۳ آگوست در شهر Izmir دستگیر شده است و به دلیل شرایط اضطراری، پلیس در دادن اطلاعات تاخیر می کند.
چهره خندان او در همبستگی با مبارزات روژآوا در خاطر ما هست.

2016/08/09

المپیک ۲۰۱۶ - برزیل

درگیری معترضان با پلیس در زمان حمل مشعل المپیک
پلیس با گلوله های پلاستیکی و گاز اشک آور، ماشینهای آبپاش و ... به معترضان حمله می کند.

تخریب محلات فقرا برای المپیک
http://www.latimes.com/world/mexico-americas/la-fg-olympic-land-grab-snap-story.html
 In Rio, poor families are pushed out of their neighborhoods to make way for the Olympics
 در ریودوژانیرو، در پروژه های ساخت جاده برای المپیک،‌ خانواده های فقیر به اجبار از محلات شان کوچانده شدند.



2016/08/06

انتشار نامه خروج کمیته جوانان بلژیک از نشست «احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست»


این نامه در دسامبر ۲۰۱۵ (اوایل دی ماه ۱۳۹۴) برای تمام نیروهای نشست «احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست» ارسال شده بود. بعد از چندین ماه از ارسال آن، تصمیم به انتشار بیرونی آن گرفتیم.


با درودهای رفیقانه به رفقای «احزاب، سازمان‌ها و نهادهای چپ و کمونیست»

رفقا به وسیله‌ی این نامه، خروج «کمیته‌ی جوانان بلژیک» از جمع نیروهای «نشستِ احزاب، سازمان‌ها و نهادهای چپ و کمونیست» را اعلام می‌داریم. امیدوار هستیم که از این پس فعالیت‌های نشست وارد یک روند تکاملی شده و بیش از پیش در فضای سیاسی جامعه، ایفای نقش نماید. تصمیم به خروج از نشست، به دنبال جمعبندی رفقای ما از موقعیت مشخص کمیته‌ی خود و روند کار نشست در طول یک دوره‌ی تاریخی معین حاصل شده است و به دلایل مختلف، همکاری با نشست را متوقف کرده ولی قطعا در عرصه‌های دیگر مبارزه‌ی طبقاتی به همکاری و همراهی ادامه خواهیم داد.

برای جمعِ ما،‌ حضور در این نشست و تلاش برای تأثیرگذاری بر برخی روندها و پروسه‌های آن درس‌های مهمی در بر داشت. توانستیم از نزدیک با دیدگاه‌های احزاب و سازمان‌های مختلف آشنا شده و با ایشان جدلِ سیاسی کنیم، نقش‌گیریِ‌ طبقاتی نیروهای مختلف در قبالِ‌ مسائل جاری در جنبش و مسائل کلان بین‌المللی را مشاهده کردیم و فرصت جدل فکری با نیروهای مختلف را نیز یافتیم، درک نیروها و خطوط سیاسیِ‌ مختلف در رابطه‌ با مساله‌ی آلترناتیوِ سوسیالیستی - کمونیستی را روشن‌تر فهمیدیم و استدلالاتِ ایشان را شنیدیم، متدولوژی نیروهای سیاسیِ‌ مختلف در پیش‌بُردِ خط سیاسی ـ ایدئولوژیک‌شان را در عمل تجربه کردیم و در نهایت با افقی که هرکدام از نیروهای فعال و غیرفعال در نشست مطرح کردند روبه‌رو شدیم. تمام این موارد حاوی درس‌های فراوانی برای ما بود.

ما با نام «کمیته‌ی جوانان بلژیک» در این نشست حضور داشتیم و سعی خود را کردیم که در حد توان‌مان حضوری فعال داشته باشیم. مسائلی که از ابتدا به‌صورتِ نوشتاری و در جلسات پالتاکی و در نشست‌های حضوری بر آن‌ها تاکید داشتیم،‌ ضمنِ تقویتِ‌ اتحاد، در جهت ارتقای کل مجموعه و مادی کردنِ‌ ایده‌ی انقلاب کردن بود. از ابتدا با چند نوشته‌ی کوتاه، بحث‌هایی در نشست‌های حضوری و پالتاکی بر این‌ ضرورت‌ها تاکید کردیم که: نشست باید «راه»ِ خود را ترسیم نماید،‌ هدفِ اتحاد خود را به‌روشنی طرح و آن ‌را به جامعه معرفی کند،‌ در تعیینِ جهت‌گیریِ خود از کم و زیاد شدنِ‌ نیروهای نشست -پولاریزاسیون- هراسی نداشته باشد، به ورای گذشته و با چشم دوختن به آینده گام بردارد و ... . هدف ما نقش گرفتن در پروسه و تقویتِ‌ روندی بود که به ایجاد یا تقویت یک «اتحادِ روشنِ انقلابی» در فضای فکری - سیاسی جامعه همت گمارد.
کمیته‌ی ما که خاستگاهش جنبش دانشجویی دهه‌ی هشتاد بود با وجود این‌که یک تشکل توده‌ای انقلابی است، اما نه تنها به مبارزه‌ی متشکل باور داشته و دارد، بلکه معتقدیم حزب کمونیست پیش‌رو حلقه‌ی کلیدی انقلاب کمونیستی است که نمی‌تواند بدون جبهه متحد، توده‌ها و ارتش خلق این مهم را به انجام برساند، ما به این خط باور و تاکید چند باره داریم. در دورانی که به زیر سوال بردنِ مبارزات انقلابی و آرمان‌های نسلِ ۵۷ و برائت از تحزب امتیاز سیاسی محسوب می‌شود؛ و اعلام برائت از بزرگترین دست‌آوردهای فکری و عملی طبقه‌ی جهانی‌مان زیر پوشش نقد (بورژوایی) گذشته، سکه‌ی رایج است، در دورانی که گرایشاتِ رویزیونیستی و اپورتونیستی‌ در میانِ چپ‌ها و چپِ «نو» در جنبش جوانان پس از «انقلاب» در ایران رسوخ کرده، در دورانی که منفرد بودن درواقع سلب مسئولیت از رهبری کردن و ساخت جنبشی انقلابی رو به آینده است، نه تنها باید از دستاوردهای‌مان طبقه‌ی جهانی‌مان دفاع کنیم بلکه باید مسئولیت ساخت جنبش کمونیستی را با نقد بی‌رحمانه‌ی اشتباهات‌ تاریخی و طبقاتی‌مان به دوش بگیریم.

به نظر ما روندی که تا کنون «نشست احزاب، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست» در فضای سیاسی متلاطم و آشفته‌ی کنونی طی کرده و می‌کند، روندی پویا و رو به اعتلا نیست. جمع‌بندیِ ما این است که «نشست احزاب، سازمان‌ها و نهادهای کمونیست» با وجود تلاش‌های صمیمانه‌ی اکثریت رفقا، به دلیل در پیش نگرفتن یک خط اتحاد روشن و انقلابی و جسورانه، تبدیل به یک بارِ‌ سنگین و یک نام بی‌ادعا شده است. باری که باید به منزل برسد، روی زمین مانده و نامی که باید معرفی گردد، از محتوای خود گریزان است. همت جمعیِ نشست برای تقویت یک اتحاد روشنِ انقلابی در سپهرِ سیاسی ایران عقیم مانده و برخلاف تمایل‌مان باید اعتراف کنیم که محکوم به شکست است. شکست نه به معنی از هم پاشیدگی این جمع یا بر هم خوردنِ این اتحاد، بلکه به معنای عدم تغییرِ و تحرک کافی و حداقلی برای روشنایی بخشیدن به این اتحاد و عدمِ پاسخ‌گویی به ضرورت‌های پیشِ‌رویِ‌ یک اتحاد انقلابی روشن.

از نظر ما همان‌طور که مساله‌ی انقلاب کردن و برپایی یک آلترناتیو صریح و روشنِ کمونیستی در فضای فکری – سیاسیِ و عملی‌ جامعه ضرورتی حیاتی است، و از هر پُرزِ جامعه بیرون می‌زند، باید بی‌واهمه موضوع جدل مرکزی این نشست هم باشد تا بر اساس دوری‌ها و نزدیکی‌های خطی و سیاسی بتوان اتحادی روشن‌تر و کارآمد‌تر پی‌ریزی کرد؛ ضرورتی که بارها و بارها در این جمع سربلند کرده و متاسفانه اهرمِ‌ ردِ آن کماکان قوی‌تر است. متاسفانه وزنه‌ی اصلیِ خط اتحادِ نشست به سمت انفعال فکری و لاجرم عملی (که معنای طبقاتی دارند) سنگینی می‌کند و عمدتا یا در پی اعلام مواضع کلی و عام است؛ و یا در پی پاسخ‌ به نیازهای روز‌مره‌ی و بسیار جزیی جنبش؛ و با محافظه‌کاری از دست بردن به سوال‌های اساسی تحت پوشش حفظ اتحاد گریزان است که تعبیرِ درست‌تر آن حفظ وضعیتِ موجود صرفا برای بقاست. اما همان‌طور که پیش‌تر و بارها اعلام کردیم، مانند هر کمونیستِ مبارزی، ما خواهانِ یک اتحادِ‌ سیاسی با هدفی روشن در جهتِ سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی بوده و هستیم؛ و در هر مساله‌ی سیاسی روز سعی کردیم که توجهات را به چارچوبه‌های کلان‌تر (استراتژیک‌تر) که اتفاقا موضوعات خاص را هم پوشش می‌داد، جلب کنیم؛ اما موفق نبودیم و بدتر آن‌که روندِ‌ ساده برخورد کردن به مسائل پیچیده، روندِ غالب بود. روندی که باید برای نیروهای مخالف آن هشدار دهنده باشد.

مساله‌ی مهم دیگر که البته اپیدمیِ سیاسی (عمدتا اپوزسیون در تبعید) است و لزوما مشکل نشست نیست،‌ محدود شدن برون‌داد این جمع به دادن بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های مکرر و صرفا اعلام مواضع است. کاملا واضح است که در بمباران فکری و سیاسی رسانه‌های عمدتا بوژوایی و فضای رسانه‌ای داخلِ کشور و جامعه‌ی هدفی که ما برای آن فعالیت می‌کنیم،‌ توجه خاصی به چنین بیانیه‌هایی نمی‌شود و عمدتا به شکلِ عادتی که مُهر موضع‌گیری‌های نیروهای در تبعید را بر خود دارد، صادر می‌شود.

از نظر ما نشست احزاب و سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست تا کنون نتوانسته هدف خود را به روشنی بیان کند. نارضایتی از این ضعف هم در درون نشست و هم در رابطه با مخاطبان بیرونی کاملا مشهود است. عدم شفافیت در بیان هدف، منجر به ناروشنی و التقاط در ترسیم راه و نقشه فعالیت‌های نشست شده است. کما این‌که تا امروز بعد از گذشت چند سال، هنوز نه مرزبندی با جمهوری اسلامی کاملا روشن شده و نه امکان بحث بر سر دینامیک های این نظام به وجود آمده و نه بر سر «چه انقلابی؟» یا «چه آلترناتیوی؟» بحث جدی شده است. از این زاویه تصمیم را بر این دیدیم که اگر نمی‌توانیم در این اتحاد نقش بیشتری بگیریم؛ و بر روند جاری بر نشست تأثیر به سزایی بگذاریم، به جای این‌که در نهایت تبدیل به نیرویی منفعل یا صرفا معترض شویم، انرژی خودمان را بر اهداف دیگری متمرکز کنیم که بتواند در نهایت به انقلاب و جنبش کمونیستی در سطح دیگری خدمت کند.

کلام را کوتاه کرده و برای رفقای نشست بهترین آرزوها را داریم. با آرزوی این‌که چه در این مجموعه و چه در جبهه‌های دیگر و در مقابل دشمن، بتوانیم به ایجاد یک اتحادِ انقلابی روشن و قابل اتکا در فضای سیاسی ایران یاری رسانیم؛ اتحادی که امکان به حرکت درآوردنِ توده‌های وسیع را برای تغییر وضع موجود داشته باشد. با این نامه و با دروهای سرخ، دست تک تکِ رفقا را فشرده و از نشست خارج می‌شویم.

هم‌رزمیم!
کمیته‌ی جوانان بلژیک
دسامبر ۲۰۱۵

2016/06/21

گزارش تظاهرات اعتراض به عدم آزادی «جرج ابراهیم عبدالله»

روز شنبه ۱۹ جون ۲۰۱۶ یک تظاهرات انترناسیونالیستی در اعتراض به عدم آزادی «جرج ابراهیم عبدالله» در شهر پاریس برگزار شد. این تظاهرات توسط «کمیته حمایت از جان جرج عبدالله» و در پیِ وخامتِ سلامتی وی در زندان فراخوانده شد و به سرعت از طرف نیروهای انقلابی کشورهای مختلف پاسخ داده شد. روز یکشنبه ۱۹ ژوئن از ساعت ۱۴ و از میدان «د لا فِت» پاریس، جمعیتِ ۴۰۰ نفره‌ای به راه افتاد و در انتهای مسیر یعنی میدانِ «رپوبلیک» بیش از ۵۰۰ نفر در صف تظاهرات حضور داشتند. کمیته‌ی جوانان بلژیک، کمک سرخ و آنتی‌فا از بلژیک نیز به این برنامه‌ی اعتراضی پیوسته بودند که با یک هفته تدارک مناسب، صف متشکل و رزمنده‌ای در تظاهرات ایجاد کردند.

جرج ابراهیم عبدالله، کمونیست لبنانی، رهبر فراکسیونِ مسلح انقلابی لبنان (LARF)، به جرم مشارکت در قتل سر کنسول آمریکا در استراسبورگ، ترور یک دیپلمات اسرائیلی و ترور دستیار مشاور نظامی آمریکا در فرانسه در سال ۱۹۸۲ به حبس ابد محکوم شد. در سال ۲۰۱۳ و پس از گذشت حدود ۳۰ سال از دوران محکومیت‌اش، دادگاه عالی فرانسه حکم آزادی او به شرط دیپورت به لبنان را امضا کرد. در روزی که قرار بود مانوئل والس، وزیر امور داخلی فرانسه، برگه‌ی آزادی او را امضا کند، همزمان با سفر نمایندگان اسرائیل و آمریکا به فرانسه، وزیر از امضای این حکم خودداری نمود؛ و در عوض پروسه‌ای قضایی را علیه آزادی جرج آغاز کردند. یکی از دلایلی که والس علیه آزادی جرج عبدالله استفاده کرده است، حمایت او از درون زندان از گروه‌های «آکسیون دیرکت فرانسه» و زندانیان آن‌ها و مائوئیست‌های اسپانیایی(GRAPO) است.

تظاهرات ۱۹ جون، مانند اکثر تجماتی که برای آزادی وی برگزار می‌شود، عمدتا از نیروهای قدیمی و رادیکال عرب و فرانسوی تشکیل شده بود. امسال با تدارک بسیار خوبی که رفقای کمک سرخِ بلژیک دیده بودند، رفقایی از نیروهای کمونیست دوران مبارزاتِ مسلحانه‌ی اروپا در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ از سوئیس، آلمان، ایتالیا،بلژیک، تونس، مراکش و از شهرهای دورِ فرانسه مانند مارسی و بوردو ... نیز شرکت کرده بودند. زنان و مردانی که علی‌رغم پیری جسمی با شور و نشاط حضور داشتند. برخی از آنان زندانیان سیاسی بودند و اغلب پرچم‌های مبارزاتی سرخ را با افتخار تکان می‌دادند. جوانانی هم گرد آن‌ها جمع شده بودند و درس های مبارزاتی گذشته و امروز را رد و بدل می‌کردند.

وجود جوانان فلسطینی با پرچم و چفیه و عمدتا بدون حجاب هم از تمایزات خطی این تظاهرات بود. این جوانان با سر دادن سرودهای عربی برای آزادی فلسطین، یکی از آرمان‌های جرج عبدالله را گرامی می‌داشتند. دختران جوان عرب با فریادهای خشمگین خود به جمعیت انرژی می‌دادند.

حضور پلیس ضد شورش بسیار پررنگ بود و به دلیل شورش‌های اخیر در فرانسه فضا به شدت امنیتی بود. در مسیر تظاهرات، پلیس یکی از جوانان مائوئیست که نقاب به صورت داشت را بازداشت کرده و قصد دستگیری او را داشت. اما جمعیت بی‌وقفه فریاد می‌زد که «همه‌ی دنیا از پلیس متنفرند!»، «رفیق ما را آزاد کنید!». پلیس هم وحشت زده آن جوان را به گوشه‌ای برد ولی جمعیت هم به سرعت به دور پلیس حلقه زد و شعار دادن را ادامه داد. ناگهان از تمام خیابان‌های اطراف ماشین‌های ضد شورش و آب‌پاش به سمت ما آمدند که خیلی زود متوقف شدند. گویا پلیس ترجیح داد که جمعیت را بیش از این تحریک نکند. شاید چون رفقای شرکت کننده رزمنده بودند و صف تظاهرات هم از محله‌ای بسیار شلوغ و مردمی می‌گذشت. به هر حال بعد از آزادی رفیق جوان‌مان به حرکت ادامه دادیم.

روی ماشینی که سیستم صوتی تظاهرات را حمل می‌کرد، عکس‌هایی از رفیق جرج عبدالله، مبارزات مردم فلسطین، زندانیان و ... بود. یکی از رفقای کمیته‌ی جوانان بلژیک هم عکسی از رفیق تراب حق شناس را در کنار تصاویر مبارزان فلسطینی قرار داد که با استقبالِ رفقای عرب – فرانسوی برگزار کننده، روبرو شد. هدف این بود که یاد رفیق تراب را در آرمان آزادی خلق فلسطین گرامی بداریم. در عین حال برای نشان دادن رابطه‌ی بین زندان و سیستم سرمایه‌داری تراکت‌هایی از نشریه انقلاب (ارگان سیاسی حزب کمونیست انقلابی آمریکا) را نیز در بین جمعیت پخش کردیم.

در انتهای مسیر و در میدان رپوبلیک، رفقای کُرد سرودخوانان به استقبال ما آمدند و همگی توانستیم با سخنرانی‌های کوتاه از طرف نیروهای حاضر در تظاهرات، بر آزادی جرج عبدالله تأکید نماییم. رفیقی از کمیته‌ی ما هم در کنار رفقای ایتالیایی و اسپانیایی پیام کوتاهی در رابطه با انقلاب و آزادی زندانیان سیاسی ایراد کردند.

۲۰ ژوئن ۲۰۱۶
کمیته جوانان بلژیک 

2016/06/08

تجمع برای آزادی رفیق جرج ابراهیم عبدالله

کمیته آزادی رفیق جرج ابراهیم عبدالله در روز ۱۹ ژوئن و از ساعت ۱۴ در پاریس تجمعی را برگزار خواهد کرد تا به حبس غیرقانونی رفیق جرج ابراهیم عبدالله اعتراض نماید. رفقای چپ و کمونیست از کشورهای اطراف سازماندهی کرده و برای این تجمع اعتراضی به پاریس خواهند رفت.

آدرس محل تجمع:
Place des Fêtes pour aller à République où après des interventions brèves se déroulera un concert de soutien.

2016/05/26

تظاهرات علیه ریاضت کشی اقتصادی در بلژیک-بروکسل

روز سه شنبه ۲۴ ماه مه تظاهراتی بر علیه سیاست های دولت لیبرال بلژیک توسط سندیکاهای کارگری برگزار شد. این تظاهرات با حضور و شرکت تقریبا تمام احزاب و سازمان های چپ، کارگری، آنارشیست ها و فعالین سندیکایی برگزار شد و در پایان تظاهرات مانند همیشه درگیری حادی میان پلیس و عده ای از جوانان و کارگران رخ داد. پلیس از یکسو با ماشین آبپاش و گاز اشک آور سعی در پراکندن جمعیت داشت و کارگران و جوانان معترض و خشمگین نیز از سوی دیگر با پرتاب سنگ و بطری و ... به پلیس حمله می کردند و خواهان عقب رفتن نیروهای ویژه از دور و بر صف راهپیمایی بودند.

در یکی از صحنه های تعقیب و گریز، رئیس پلیس بروکسل بنام Pierre Vandersmissen در حالیکه به دنبال جوانان می دوید و با باتوم و اسپری به آنها حمله می کرد، توسط یکی از کارگران مورد حمله قرار گرفت و بیهوش بر روی زمین افتاد. روشن است که شدت حمله پلیس بعد از این ماجرا افزایش پیدا کرد.
یک روز بعد از تظاهرات سه شنبه، تمام شبکه های رادیو و تلویزیونی مشغول مظلوم نمایی از رئیس پلیس و فشاری است که بر دوش مامورین پلیس افتاده است! در حالیکه وضعیت شکننده اجتماعی و اقتصادی کشورهای اروپایی را در می نوردد و چاره ای برای آن وجود ندارد.