!این صفحه فعلن در وضعیت آزمایشی قرار دارد

2016/10/24

Stop the Execution of Zeinab

Zeinab Sekanvand another young Iranian woman from Kurdistan region is set to be executed by the Islamic regime of Iran. She is accused of killing her husband. When she was arrested, only 17 was held in the police station and tortured by male police officers for weeks to make her confess to the killing. Zeinab was denied access to a lawyer until the very last minute before her unfair trail. In court she refused to plead guilty but made a shocking statement that the brother of her husband who had raped her many times was responsible for the murder.

The court ignored that Zeinab was abused for months by her husband and refused her request for a divorce. The court ignored that she was raped and raped by her brother in law. The court ignored that she was forced to confess after months of torture and the promise by her brother in law that he would pardon her (according to the Islamic law Qesas under which she is sentenced to death, she would go free if a male member of killed person family pardon her). The court ignored that she made the confession, when she had no access to a lawyer. But what the court relied on was the initial confession that she made under the force, physical torture and deception. Zeinab under such highly discriminating circumstances was sentenced to death by hanging.

Zeinab has been the victim of a patriarchal society, to become a bride when she was still a teenager, she has been abused by her husbands and raped by her brother in law, abused and torture by the police officers and the prosecutors and that is still not enough for an anti-woman, religious regime who wants to penalise her with death because she is a woman and so she is guilty in any case.

This brutal and anti-woman regime has taken the life of hundreds of women who have been the victim of male supremacy, rape, domestic violence and other kinds of violence.

Reyhaneh Jabbari, a 19 years old Iranian girl was executed in 2014 for stabbing the man who attempted to rape her. There have been many similar cases of execution such as the case of Delar Darabi ... but this cannot go on. Many other women such as Razieh Ebrahimi who is accused of killing her husband because of years physical and verbal abuse are on the death row.

It is enough!! we cannot allow that a rotten religious regime to take the life of so many of our young women who have suffered so much and are trapped in the cycle of abuse at home and by the system in a society that patriarchy is dominant and is strongly protected by the reactionary traditions, religion and above all with a suppression machine called Islamic regime of Iran. These women have a life ahead of them and deserve to have it free of violence and abuses.

The Islamic regime forged its ideological identity by imposing laws and rules on women, aimed at keeping them subordinate to men as lesser beings living lives restricted by their gender. It has always reserved its most cruel repression for women, especially those who defy these reactionary laws and the system as a whole. The theocratic state considers any action by a woman not under the control of her masters a threat to the whole social order and the patriarchal and religious ideology that binds it together.

The Islamic regime is well aware that increasing number of women is losing their patients and cannot tolerate such suffocating anti-woman relation in which the women are not treated as a human being. They are aware that increasing numbers of women are rebelling against the reactionary traditions and the laws and religion that promote and support them. The young women want to marry those who they love even if they have to run away from home. If they are not protected against the rapist they will defend themselves. If they are not defended against the violent husband they will have to fight it themselves.

The relation between the Islamic regime and the people, during more than 37 years of their rule has been defined only through suppression, prison, torture, assault, rape and execution.

The oppressive anti-women regime of the Islamic Republic has executed at least tens of thousands of political prisoners since its foundation in 1979 and it has executed more than 2000 prisoners including political prisoners since 2014. Once more they have retained the number one position on a world scale!

Since Rohani’s presidency and the Iranian regime’s efforts to convince the US and European imperialists that they can be relied on as a "legitimate" and powerful state in helping them to come out of its economic and Middle East crisis, the regime has intensified the arrests and executions of their opponents. In turn the imperialist powers, have turned a blind eye on the executions, the intensification of the subordination of women, the imprisonment of the opposition, the repression and imprisonment of workers and toiling people by the Islamic state, as they have done throughout the past 37 years since the Islamic Regime came to power.

The 8 March Women’s Organisation (Iran-Afghanistan) is calling to all progressive and freedom lovers to act immediately to prevent the execution of Zeinab Sekanvand and the lives of hundreds who are in danger especially those women who are in death row. We should be able to stop the killings of every single one of them by organizing our protests.

Please send your protest against this execution and your support for Zeinab to our e-mail address:


8 March Women’s Organisation (Iran-Afghanistan)
October 2016

www.8mars.com
zan_dem_iran@hotmail.com
facebook.com/8marsorg
youtube.com/8marsorg


2016/10/05

گزارش آکسیون اعتراضی به مناسبت ۲۸مین سال‌گردِ قتل‌عام زندانیان سیاسی در دهه‌ی ۶۰ و تابستان ۶۷

طبق فراخوان قبلی شنبه بعد از ظهر اول اکتبر در مرکز شهر بروکسل - «پلاس دو لا مونه» - به مناسبت ۲۸مین سالِ قتل‌عام زندانیان سیاسی توسط رژیم جمهوری اسلامی در تابستان ۶۷ و دهه‌ی ۶۰، یک آکسیون اعتراضی برگزار شد. در این آکسیون که توسط کمیته‌ی جوانان بلژیک و سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان)- واحد بلژیک، سازمان‌دهی شده بود، فعالین این تشکلات و شماری از فعالین سیاسی ایرانی در بلژیک شرکت فعال داشتند؛ و بعضی از فعالین غیرایرانی (تُرک، کُرد، عرب و بلژیکی ...) نیز برای حمایت و اعلام همبستگی با این مبارزات همراه شدند.

بنا به اهمیت موضوعِ اعدام‌های دهه‌ی شصت و هم‌چنین نقش اعدام و سرکوب در ساختار دولت جمهوری اسلامی و مشخصاً بنا به شرایط سیاسی ایران در عرصه‌ی جهانی و تلاش رژیم برای نشان دادن یک چهره‌ی منعطف و دیپلماتیک از جمهوری اسلامی و هم‌زمان تشدید اعدام‌ها در ایران تصمیم گرفته بودیم یک حرکت اعتراضی وسیع‌تر نسبت به اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، در فضای عمومی و عمدتاً رو به جامعه‌ی غیر ایرانی سازمان‌دهی نماییم. هرچند ازنظر ما باید کماکان و بیش از پیش جلسات بحث و گفتگو و یادمان و ... به یاد جان‌باختگان دهه‌ی شصت و سال ۶۷ برگزار نمود؛ اما امروز بیش از آن لازم است تا با اتکا به علل این جنایت تاریخی، بیش از پیش جمهوری اسلامی و سکوت معنادار و رضایتمندانه‌ی کشورهای امپریالیستی را افشا نمود تا بتوانیم در واقعیت پایانی بر روند این جنایات گذاشته و با تقویت جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی زمینه‌ی واقعی برای دادخواهی از این جنایت و سایر جنایات جمهوری اسلامی و شرکا ایجاد نماییم. با این هدف به شکل گسترده رو به جامعه‌ی ایرانی و غیرایرانی فراخوان داده بودیم تا برای متحقق کردن این اهداف ما را همراهی کنند.

این برنامه قرار بود از ساعت ۱۵ تا ۱۷ برگزار شود ولی ما پیش از ساعت ۱۵ در محل بودیم و شروع به نصب پلاکاردها و بنرها بر دیوارهای اطراف و چسباندنِ عکس­های جان‌باختگان و متن‌ها و عکس‌های افشاگرانه بر روی زمین کردیم که پیش از شروع رسمی آکسیون جمعیتی را حول ما گردآورد. شعارهای بزرگ و بلندِ «سرنگون باد جمهوری اسلامی!» و «از مبارزات مردم ایران حمایت کنید!» بر دیوار جلب توجه می­کرد؛ اما ترکیب ‌عکس­هایی که آگاهانه و با دقت انتخاب شده بود، بیشترین تأثیر را در جلب نظر رهگذران، توقف و پرسش­گری داشت. عکس­ها عمدتاً مربوط به جان‌باختگان دهه‌ی ۶۰ از احزاب و سازمان­های سیاسی مختلف بود اما با ترکیب عکس‌هایی از دگراندیشان و قربانیان قتل­های زنجیره­ای،‌ جان‌باختگان خیزش ۸۸ و اعدامیان ملل تحت ستم کُرد و عرب ... و حتی اعدامیانی با جرائم غیرسیاسی و ناپدیدشدگان و ... روند گسترده و ادامه‌دار و سیستماتیک اعدام‌ها را برجسته می‌کرد. در میان عکس­ها هم تکرار واژه‌ی «ناپدیدشده» و «گمنام» به زبان‌های مختلف، اشاره‌ی آشکار بر این داشت که این عکس‌ها «مشت نمونه‌ی خروار است!» و بسیار کسانی هستند که بی‌هیچ نشانی ناپدید، اعدام و کشته‌شده‌اند. تصاویری از هیئت مرگ به‌علاوه‌ی آمرین کشتارهای سال ۶۷ به‌خوبی نشان می‌داد که چهره‌های به‌اصطلاح منعطف امروز در تحکیم و بقای جمهوری اسلامی و جنایات آن شریک‌اند. در کنار تمام این عکس­ها، مجموعه­ای از متن‌ها و عکس‌های افشاگرانه از «ایران امروز» دیده می‌شد. نمودار اعدام‌ها که به‌وضوح رشد شدید اعدام تحت دولت روحانی را نشان می‌داد. آمار فقر، تن‌فروشی، بی‌کاری، کارتن‌خوابی و بی‌خانمانی، کودکان کار و ... تحت دولت به‌اصطلاح معتدلِ روحانی نشان می‌داد که چگونه قرار است درهای جهنمی به نام ایران را به روی سرمایه‌های جهانی بیش از پیش بگشایند. متونی افشاگرانه که قوانین ضد زن مبتنی بر شریعت در ایران را افشا می‌کرد و به آیاتی از قرآن در مورد وضعیت زنان و ... اشاره داشت؛ و همچنین به وضعیت ملل تحت ستم و اعدام هم‌جنس‌گرایان و ... اشاره می‌کرد. هدف از این بخش این بود که با توهمی که امروزه از طرف مدیای جهانی گسترده می‌شود مقابله شود که گویا با روی کار آمدن دولت روحانی و تعامل با غرب وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران بهبود یافته و ایران «بهشت» کشف نشده‌ای برای سرمایه‌گذاری و توریسم است.

با فاصله‌ی کمی از این عکس‌ها و بسیار آگاهانه مجموعه­ی دیگری از عکس­ها قرار داشت که به جنایاتِ دولت­های امپریالیستی در گوشه و کنار جهان اشاره داشت و ترکیبی بود از عکس‌های جنایت‌کاران و جنایاتِ آن‌ها در اندونزی،‌ آلمان، فلسطین، کنگو، ترکیه و رواندا و ... تصاویر تکان‌دهنده‌ای از قتل‌عام­ها و سازش دول امپریالیستی با دیکتاتورهای طرف معامله­شان و فجایعی که سکوت رضایت‌مندانه‌ی دولت‌های امپریالیستی آن‌ها را مسکوت باقی گذارده اما هرکدام از آن‌ها سندی است که نشان می‌دهد که این جنایات بخشی از کارکرد ماشین دولتی در کشورهای مختلف و سیستم سرمایه‌داری حاکم برجهان است. چیدمان انترناسیونالیستی عکس­ها که ارتباط میان حلقه­های جنایت و ستم سیستم سرمایه­داری امپریالیستی در سرتاسر جهان را به‌خوبی نشان می­داد، حس هم سرنوشتی را در مخاطبان برمی­انگیخت.

در مقابلِ تلاش ما برای بازنمایی این اهداف، واکنش مردم بسیار متفاوت و عمدتاً پرشور و انرژی‌بخش بود. پخش موسیقی اعتراضی و انقلابی روحیه‌‌ی مبارزه در مقابل این فجایع را تقویت می‌کرد؛ و هم‌چنین بازپخش مکرر قطعه‌ای افشاگرانه به زبان انگلیسی که در آن از فتوای خمینی، اهداف جمهوری اسلامی، کار هیئت مرگ و دادگاه‌های چنددقیقه‌ای در سال ۶۷ پرده برمی‌داشت، بسیار تأثیرگذار بود؛ و مردم را وادار به توقف و توجه به تصاویر می‌نمود. مردم با تعجب و ناباوری درخواست می‌کردند که بیانیه‌ها را دریافت کنند و به همین دلیل در همان نیم ساعت اول تمام بیانیه‌های ما تمام شد و ما مجبور شدیم دوباره کپی کنیم و با وجود این که نیم ساعتی از این آکسیون هم باران بارید اما درنهایت در همین یک ساعت و نیم نزدیک به هزار بیانیه به زبان‌های فرانسه، انگلیسی، عربی و فارسی پخش کردیم. رفقایی که مسئول پخش بیانیه بودند، دائماً در حال بحث با جمعیت به زبان‌های مختلف بودند. چون مردم از ملیت‌های مختلف توقف می‌کردند و سوالات متفاوتی داشتند. بسیاری از اروپایی‌ها از این که برای اولین بار با این موضوع رو به رو می‌شدند تعجب می‌کردند؛ و احتمالاً انتظار داشتند که چنین جنایتی توسط مدیای این کشورها منعکس شود؛ و ما با آوردن مثال‌های متعدد روشن می‌کردیم که چرا مدیای غرب هماهنگ با منافع غرب نسبت به این جنایات سکوت کرده است. بسیاری از عرب‌های ساکن بلژیک یا نسل دومی‌ها با تعجب و کنجکاوی مکث می‌کردند؛ و با دریافت نسخه‌ی عربی بیانیه بیشتر تعجب می‌کردند. بعضی هم معترضانه می‌گفتند مگر فقط جمهوری اسلامی جنایت کرده است؟! و ما پاسخ می‌دادیم نه! و به همین دلیل معتقدیم این یک سیستم جهانی است که در ایران شکل تئوکراسی دارد و با نشان دادن عکس‌هایی از جنایت بلژیک در کنگو و روآندا به تعجب آن‌ها افزوده می‌شد. می‌گفتند رابطه‌ی بین جنایات جمهوری اسلامی و کشورهای غربی برای‌شان ناروشن است ولی عمدتاً دیگر معترض نبودند و ما در حدی که صبر آن‌ها اجازه می‌داد، توضیح می‌دادیم. بعضی می‌گفتند چرا در مورد کردستان حرف نزده‌اید و رفیقی ضمن نشان دادن عکس‌های جنایات جمهوری اسلامی در سنندج سعی می‌کرد به زبان کردی اهداف این آکسیون را توضیح می‌داد. مردی سوری که می‌گفت خبرنگاری اهل دمشق است، گفت: چرا از سوریه حرفی نزدید؟ ما هم عکس خامنه‌ای و بشار اسد را نشان دادیم و توضیح دادیم که چرا ما فکر می‌کنیم افشاگری از جمهوری اسلامی و نقشه‌هایش در خاورمیانه و تلاش برای سرنگونی‌ جمهوری اسلامی از نظر ما بزرگ‌ترین همبستگی با مردم سوریه است. او ضمن نشان دادن عکس‌هایی از شهر سوخته و خونین‌اش روی موبایل، باز می‌پرسید: پس شما اسد را حمایت نمی‌کنید؟ و قطعاً پاسخ ما منفی بود. او هم راضی از پاسخ ما ولی با عصبانیت لگدی برعکس اسد در کنار خامنه‌ای فرود آورد و رفت. دختری بلژیکی که دو ماه پیش به ایران سفرکرده بود می‌گفت مردم ایران مهربان و مهمان‌نوازند اما نارضایتی از حکومت و اوضاع اصلاً قابل پوشاندن نیست. دختر دیگری که دو سال پیش به ایران سفرکرده بود، اصرار داشت که راه مؤثرتری برای این افشاگری بیابیم و آن‌ها را هم شریک کنیم، می‌گفت وقتی مجبور شده برای سفر به ایران حجاب بر سر کند احساس تزویر می‌کرده است. او در پاسخ به پیرمرد ۹۴ ساله‌ای که می‌گفت: بله بالاخره شما باید از دمکراسی در بلژیک استفاده کنید؛ گفت که خیلی هم به این دمکراسی مطمئن نباش و بحث بین‌شان در گرفت. زنی یهودی‌تبار که به عکس‌های آشویتش با دقت نگاه می‌کرد، گفت خیلی تمایل دارد با ما صحبت کند ولی چون از دوستانش عقب مانده فقط به دادن کمک مالی بسنده می‌کند. دو مرد که ابتدا بی‌توجه می‌گذشتند وقتی به جمله‌ی «در ایران همجنسگرایان اعدام می‌شوند!» رسیدند توقف کردند و دوباره برگشتند و این‌بار با دقت عکس‌ها و متن‌ها را نگاه کردند و بیانیه خواستند. کودک پنج شش‌ساله‌ای از مادرش می‌پرسید: این‌ها چه کسانی هستند؟ و مادر سعی می‌کرد به زبان ساده بگوید، کسانی هستند که به خاطر مقاومت کردن در مقابل زور کشته‌شده‌اند. استقبال طوری بود که حتی وقتی باران شدید باریدن گرفت بازهم کسانی برای دیدن عکس‌ها توقف می‌کردند. پیش از پایان برنامه هم بیانیه‌ی آکسیون و متن افشاگرانه‌مان را به زبان­های انگلیسی، فرانسه و عربی خواندیم که با استقبال حاضرین مواجه شد. خصوصاً وقتی‌که بیانیه به زبان عربی خوانده می‌شد، توجه عرب‌ها را برمی‌انگیخت که این‌ها چه کسانی هستند که به زبان عربی افشاگری می‌کنند. برای غیر عرب‌ها هم که با شنیدن زبان عربی به شکل خودکار انتظار داشتند با یک جمع اسلامی مواجه شوند، عجیب بود که ما چه می‌گوییم و کنجکاوتر به ما نزدیک می‌شدند.

اما باید اذعان کرد که همه‌ی برخوردها هم حمایت‌گرانه نبود. دختری ایرانی که با دوستش از آن محل می‌گذشت معترض بود که ما در حال تخریب «چهره‌ی ایران» هستیم و او هرسال به ایران سفر می‌کند و اصلاً چنین موضوعاتی وجود ندارد. او حتی حاضر نبود با ما حرف بزند و فقط فریاد می‌زد. مرد جوان افغانی هم هنگام عبور از کنار عکس‌ها روی عکس خامنه‌ای دست کشید و به نشانه‌ی احترام دستش را بوسید و به‌سرعت از ما دور شد. بعضی از زنان جوان محجبه با دوست فمینیست بلژیکی ما که در حال پخش کردن اطلاعیه‌های آکسیون بود وارد بحث می‌شدند و او را «نژادپرستِ بلوند» خطاب می‌کردند. در اواسط برنامه هم تعدادی دختر جوان که پوشش کامل اسلامی داشتند با اشاره به یکی از عکس­های ما با موضوع قوانینِ ضدزن اسلامی، درصدد ایجادِ تنش­ بودند. اشاره آن‌ها به عکسی بود که در مخالفت باحجاب اجباری ترجمه‌ی آیاتی از قرآن را به همراه داشت. ابتدا سعی کردیم توضیح دهیم که موضوع آکسیون چیست و ما دولت اسلامی را هدف قرار داده‌ایم و نه مسلمانان را و ... اما مطلقاً توجهی به بحث ما نداشتند و متقابلاً می‌گفتند شما حق ندارید در بلژیک از اسلام بدگویی کنید. به ما این‌جا بد نگاه می‌کنند. ما می‌گفتیم اما آن‌جا به خاطر اسلام نه‌تنها به ما بد نگاه می‌کنند، نه‌تنها دستگیر می‌شویم و شلاق می‌خوریم بلکه هزاران نفر را هم به‌حکم اسلام کشته‌اند. چرا ما باید سکوت کنیم؟! ولی آن‌ها درصدد محکوم کردنِ ما بودند و حتی ادعا داشتند که ایران یک نظام دموکراتیک دارد،‌ اسلام دینی دموکراتیک است و این ما هستیم که اسلام را نمی­شناسیم و خودمان آن را تفسیر کرده­ایم. این‌ها که نوشته‌ایم، احادیث هستند. وقتی گفتیم این‌ها کدام‌یک از آیات قرآن‌اند و حدیث نیستند. گفتند ایرانی‌ها شیعه هستند و اسلام را نمی‌فهمند و ... آن‌ها عصبی و ناراحت با دوستان‌شان تماس می‌گرفتند و بعد از چنددقیقه‌ای تعدادی دختر و پسر جوان مسلمان در محل جمع شده بودند و در مقابل بی‌اعتنایی ما به تنش‌های‌شان، با فحش‌های جنسیتی عصبانیت خود را تخلیه می‌کردند. درمجموع بحث با آن‌ها بی­ثمر بود و مثل بسیجی‌ها و فالانژهای اسلامی هیچ وظیفه‌ای جز تخریب اهداف ما و ایجاد تنش نمی‌دیدند، متقابلاً بعضی از بلژیکی‌ها هم سعی می‌کردند با به رخ کشیدن دمکراسی اروپایی (بخوانیم دمکراسی بورژوایی) آن‌ها را عقب بزنند و از ما می‌خواستند که این جوانان را به دست پلیس بسپاریم که مخالفت کردیم؛ اما می‌توان گفت درمجموع دو برخوردِ متفاوت را شاهد بودیم: اول از همه فضای ناآگاهی از عملکردِ بنیادگرایی اسلامی که به اسلام‌ستیزی و مسلمان‌هراسی دامن می­زد و عمدتاً در بینِ اروپاییان ناسیونالیست سفید و البته ایرانیانِ ناسیونالیست و ضدعرب برجسته است؛ و دیگری بازهم ناآگاهی توده­های مسلمان خصوصاً جوانان نسل دوم و سوم که برای مقابله با ستم­های تاریخی وارده بر نسل­های قبل و همچنین برخوردهای نژادپرستانه و نابرابر در کشورهای اروپایی به اسلام بنیادگرا پناه آورده و پرچم آن را بلند کرده­اند. برخورد هم‌زمان به این دوگانه‌ی مملو از ناآگاهی، تنفر و حس انتقام آسان نبود. هرچند ما توانستیم با افراد هر دو گروه برخوردی نسبتاً اقناعی را پیش ببریم، اما فضا آماده‌ی تشنج و برخوردهای انتقامی بود. ما با تمام توان سعی کردیم به مردم نشان دهیم که با هیچ‌یک از این دو قطب تاریخ‌مصرف گذشته (بنیادگرایی اسلامی و سرمایه‌داری امپریالیستی) سمت‌گیری نداریم اما تضادهای حاد درون مردم نشان داد که درکِ عمیق­تر از دو منسوخ سرمایه­داری امپریالیستی و بنیادگرایی اسلامی و اهمیت معرفی جایگزین برای چنین نظام دهشت‌باری چقدر اضطراری است. هرچند که این آکسیون روی موضوع اعدام در ساختار جمهوری اسلامی در طول حیاتش متمرکز بود اما نشان داد برای پایان دادن به این نظام سراسر دهشت و دادخواهی واقعی نیاز داریم که کلیت این نظام را افشا کرده و توده‌ها را برای نقش گرفتن در این مبارزه‌ی بزرگ تغییر دهیم.

در پایان باوجود تمام تنش‌ها و تضادها جمع کوچک ما با موفقیت محل را ترک کرد درحالی‌که همگی خودمان را برای برخوردهای جدی‌تر آتی آماده کرده و مصمم شدیم که این مبارزات را نه‌فقط برای یادمان و یادبود بلکه به‌عنوان بخشی از مبارزه‌مان جدی‌تر به‌پیش ببریم.