یوسف سیلاوی از عربهای شهر اهواز، نه به دلیلِ فعالیتهای سیاسی مشخص، نه حتی به یک اتهام ساختگی و نه به هیچ دلیل دیگری در روز ۱۷ آبان ماه ۱۳۸۸ در منزل شخصیاش در محلهی فاز چهار اهواز، از سوی مأموران اطلاعات رژیم ربوده و ناپدیدشده و تاکنون خبری از سرنوشت او در دست نیست! بستگانِ او، بهویژه همسر و دخترانش، به تمام مراکز قضایی، نظامی، امنیتی، زندانها و حتی تمام بیمارستانها و سردخانهها مراجعه کرده اما پیگیریهای ایشان تاکنون بدون نتیجه مانده و تلاش سازمانهای حقوق بشری مانند عفو بینالملل و حقوق بشر اهواز برای اطلاعرسانی به سازمان ملل و نهادهای جهانی هم ره بهجایی نبرده است و چنین است که خانوادهی او هیچ خبری از وضعیتِ وی، محل نگهداری او و حتی زنده بودن یا نبودنِ یوسف سیلاوی ندارند. گمانهزنیهایی وجود دارد که ربودنِ یوسف در راستای فشار بر اعضای خانوادهی سیلاوی در جهتِ متوقف کردنِ فعالیتهای سیاسی ایشان در خارج از ایران و در رابطه با خلق عرب است.
یوسف سیلاوی چه در بندِ رژیم جمهوری اسلامی باشد، اتهام سیاسی داشته باشد یا نداشته باشد، مبارزه برای رهاییِ خلق عرب و تمام خلقها (کُرد، بلوچ، ترک، ترکمن و ...) از زندانِ مللی که جمهوری اسلامی برپا ساخته است حیاتی بوده و باید آزادی زندانیان و یافتنِ ربوده شدگان را در پرتوِ سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی جستجو کرد. طبقهی حاکمهی جمهوری اسلامی در سرکوبِ خلقهای ایران، متحد طبقاتیِ تمام دولتهای سرمایهداری در جهان بهویژه در منطقهی خاورمیانه است؛ این رژیم در سرکوبِ خلقها میتواند با آمریکایی متحد شود که سرکوبِ سیاهان و لاتینتبارها جزئی از دینامیکِ درونیاش است، میتواند با دولتهای منطقهای مانند ترکیه و عربستان و ... متحد شود که سرکوبِ ملل بخشی از سوخت و ساز آنها برای بقایشان است، تمام این دولتها نمایندگانِ سیستمِ سرمایهداری و دشمن خلقهای تحتِ ستم هستند و حتی در زمانیکه با یکدیگر میجنگند، در قربانی کردنِ فرودستان و خلقهای تحت ستم، با یکدیگر متحدند!
امروزه در خاورمیانه، در رقابتِ خونبارِ امپریالیستها و تضاد آنها با دول منطقهای و جنگهای ادامهدار، شاهد واقعیاتِ دردناکی هستیم و میبینیم که نیروهای ارتجاعیِ امپریالیستی، دولتهای منطقه و انواع و اقسام بنیادگرایانِ اسلامی در ائتلافهای جنگی با یکدیگر متحد شدهاند و تودهها و ملل ستمدیده را تبدیل به سربازانِ خود ساخته و بنام دین یا شوونیسم و ناسیونالیسم در برابر یکدیگر قرار داده و در ورای این ویرانی عظیم، منافع طبقاتی خود را جستجو میکنند. در ضعفِ جنبش انقلابی و کمونیستی در سطح جهان، روندِ رایج چنین شده که جنبشهای ملی و اقلیتهای مختلفی که در تضاد با طبقاتِ حاکمه قرار دارند و برای رهایی خود بپا خاستهاند، در این ویرانی عظیم استحاله میشوند. یا بواسطهی سازشِ بورژوازیِ خودِ ملل تحت ستم با بورژوازیِ حاکم نفس جنبشهای ملی را میگیرند، یا در رقابتِ امپریالیستها با هم یا در تضاد امپریالیستها با دول منطقه مانند ایران و ترکیه و عربستان ... تبدیل به کارت بازی در نقشههای امپریالیستی میشوند. یا ترکیبی از هر دو که امروزه در خاورمیانه شاهد تمام انواعِ آن هستیم که تودههای عرب، کُرد، هزاره و بلوچ و ... قربانیان اصلی ماجرا شدهاند. تاریخ نشان داده که بدون برخوردِ طبقاتی به مسالهی ملی و بدون سمتگیری رهاییبخشِ کمونیستی، سرنوشتِ ملل ستمدیده و تودههای بپاخاسته، از دایرهی ستمدیده و ستمگر خارج نخواهد شد.
ما باید صدای دیگری را تقویت کنیم و شکل دیگری از رهایی تودهها را ترسیم کنیم. از نظر ما روند قدرتگیری و تحکیم جمهوری اسلامی که بر پایهی سرکوب خونین مردم، انقلابیون، زنان، ملل تحت ستم و اقلیتها ... بوده نشان میدهد که برای پایان دادن به این ستمها، سرنگونی انقلابی آن ضروری است؛ و تلاش برای آگاهی از سرنوشت و نجات سیلاویها بخشی از این مبارزه است. سرنوشتِ یوسف سیلاوی و میلیونها عرب و کرد و بلوچ و ... که در زندانهای رژیمهای واپسگرا هستند، یا ربوده و ناپدید شده و یا فردی و دستهجمعی اعدام میشوند، به نوع مبارزه و فعالیتی که ما امروز میکنیم گره خورده است، به سرنوشتِ سیاهان و لاتینوهای دربند در آمریکا و سایر ربودهشدگانی که خواهانِ حقیقت هستند، گره خورده است. از اینرو ما بدون توهم به سازشکاریِ بورژوازیِ ملل ستمدیده با طبقات حاکم، بدون درخواست از نهادهای مشروع امپریالیستی و دولتی، به تودههای مبارز و حقیقتجو تکیه میکنیم و مبارزه با رژیمهای واپسگرای مذهبی را به مبارزه با نظام واپسگرای سرمایهداری گره میزنیم. راه رهایی ملل ستمدیده، انقلاب است، یک انقلاب واقعی که بشریت را رها سازد؛ انقلاب کمونیستی.
پتیشن Amnesty Int کمپین صلح فعالان در تبعید
خبرگزاری هرانا
عدالت برای ایران
حقوق بشر در ایران
ارگان خبری لیگ حقوق بشر زندانیان ایران
0 دیدگاه:
Post a Comment