تحققِ آرزوهای برباد رفته در گردهمایی اعتراضی به اعدام ها در اهواز- بروکسل
طیِ ساعاتِ گذشته در بلژیک فراخوانی از سویِ "انجمن پرسپولیس، جنبش جمهوری خواهان دموکراتیک و لائیک ایران ـ بخش بلژیک، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب دموکرات کردستان ـ کمیته بلژیک و فدراسیون اروپرس" منتشر شده و همه گان را به تظاهرات در برابرِ سفارتِ جمهوری اسلامی فراخوانده است. بیانیه شروعی آتشین دارد که با بیانیه های پیشینِ این نیروها تفاوت بسیاری دارد و کافی ست که به سه یا دو سال قبل و فراخوان ها و شعارهای این مجموعه مراجعه کرد و این تفاوت را دید. در طولِ سالیانِ گذشته و به خصوص در دورانِ خیزشِ بعد از انتخابات 1388، مجموعه ی این نیروهابه علاوه ی نماینده گانِ سرفرازِ سازمانِ اکثریت و توده ای ها به خاطرِ موضعِ سرنگونی طلبیِ جمعِ ما "کمیته ی دفاع از مبارزات مردم ایران - بلژیک" یا "کمیته ی جوانان - بلژیک" بارها برنامه های جداگانه ای تدارک دیده و برخی از آن ها در ایجادِ اخلال در برنامه های ما کم نگذاشتند و هرآن چه توانستند بر ضد ما گفتند! دلیلِ اصلی شعارهای ما بود مانند: "مرگ بر جمهوری اسلامی" ، "موسوی یک بهانه ست کل رژیم نشانه ست" ، رژیمِ اسلامی نابود باید گردد" ، "زنده باد مبارزه ی خلق های تحت ستم بر علیه جمهوری اسلامی" و این که ما شعار "مرگ بر تمام جناح های رژیم" را همیشه به هم راه داشتیم. به خصوص برخی از آن ها بعد از برنامه ی موفقِ ما برای معلم زندانی "فرزاد کمانگر" ما را تجزیه طلب خواندند! ما در برخورد با خوش رقصی های عنصرِ ضدمردمی و ضد کمونیست "ابراهیم نبوی" که با دعوتِ بخشی از این نیروها در برابر اتحادیه ی اروپا طنازی می کرد، با آن بخش در تقابل قرار گرفتیم، این تقابل در جایی بود که نبوی درباره ی جان باخته گانِ دهه ی 60 خطاب به رفقای ما گفت: "این ها مشتی کمونیست بودند و حق شان بود اعدام شوند و ..." و ما او و هم پیمانانش را افشا کردیم! یا در برابر اتحادیه ی اروپا که بزرگ ترین تظاهراتِ سبزها در بروکسل بود، ما آن ها را در تظاهراتِ خودشان افشا کردیم. در آن روز نماینده ی اکثریت که امروز عضو کمیته ی مرکزی شان شده، به ما گفت که "اسم را در شعارهای مان ننویسیم"! منظور موسوی بود که ما افشایش کرده بودیم!
و امروز نیروهای فوق الذکر در دو پاراگرافِ ابتداییِ فراخوان، بالاترین حد از رادیکالیسمِ خود را نشان می دهند و فریادِ "کنار گذاشتنِ حکومت اسلامی در ایران" را سرمی دهند. این موضوع را به عنوانِ یک ارتقا و عامل تحول برای این نیروها به نسبتِ مواضعِ سیاسیِ سالیانِ گذشته شان باید محسوب کرد اما این که چگونه کنار گذاشتن این حکومت و توسطِ کدام نیرو کنار گذاشته شدن را باید از لابه لای اوراقِ حزبی، سازمانی و بیانیه های شان استخراج کرد!
در بخشِ اصلیِ فراخوان آمده است که "در هفته گذشته، جمهوری اسلامی ۴ تن از جوانان میهن مان را که از اعراب وطن
پرست خوزستان بودند به دار آویخت و ... ...........................
اگر عاشق سرزمین ایران هستید و یکپارچگی آن را می خواهید چه خواهان دولت مرکزی مقتدر و دموکراتیکی هستید و چه دموکراسی برای ایران را در فدرالیسم و تقسیم قدرت دولت مرکزی می دانید، در گردهمایی ضد اعدام و محکوم ساختن کشتار ۳ برادر به نام های عباس حیدریان، طه حیدریان، عبدالرحمن حیدریان و یک جوان دیگر بنام علی نعامی شریفی، جوانان عرب ایرانی در خوزستان به وسیله رژیم ایران، شرکت کنید.
بیائید برای خونخواهی و دادخواهی مردم میهن خود، مانند کاوه آهنگر، درفش کاویانی از پیراهن خونین جانبازان خود برافراشته سازیم و به جنگ دیوان و ددان برویم.
تنها چاره ما برای رهایی از چنگال های مرگ و فقر و بدبختی این رژیم در دو چیز است: اتحاد همه نیروهای آزادیخواه و سرنگونی کامل همه جناح های وابسته به حکومت اسلامی در ایران.
ما همه آنانی را که افکارشان با این بیانیه همخوانی دارد، به یک تظاهرات مشترک فرا می خوانیم."(بخش هایی که زیر آن ها خط کشیده شده برای تاکید و از جانب بنده است - نویسنده ی وبلاگ)
اگر عاشق سرزمین ایران هستید و یکپارچگی آن را می خواهید چه خواهان دولت مرکزی مقتدر و دموکراتیکی هستید و چه دموکراسی برای ایران را در فدرالیسم و تقسیم قدرت دولت مرکزی می دانید، در گردهمایی ضد اعدام و محکوم ساختن کشتار ۳ برادر به نام های عباس حیدریان، طه حیدریان، عبدالرحمن حیدریان و یک جوان دیگر بنام علی نعامی شریفی، جوانان عرب ایرانی در خوزستان به وسیله رژیم ایران، شرکت کنید.
بیائید برای خونخواهی و دادخواهی مردم میهن خود، مانند کاوه آهنگر، درفش کاویانی از پیراهن خونین جانبازان خود برافراشته سازیم و به جنگ دیوان و ددان برویم.
تنها چاره ما برای رهایی از چنگال های مرگ و فقر و بدبختی این رژیم در دو چیز است: اتحاد همه نیروهای آزادیخواه و سرنگونی کامل همه جناح های وابسته به حکومت اسلامی در ایران.
ما همه آنانی را که افکارشان با این بیانیه همخوانی دارد، به یک تظاهرات مشترک فرا می خوانیم."(بخش هایی که زیر آن ها خط کشیده شده برای تاکید و از جانب بنده است - نویسنده ی وبلاگ)
خب باید پرسید که از کِی و بر چه اساسی اعرابِ اعدام شده را به "وطن پرستی"ِ سراسر ارتجاعی و شوونیستی می چسبانید که عامل و ابزارِ رژیمِ اسلامی برای سرکوبِ آن هاست؟
باید پرسید؛ در کشوری که سه رنگِ پرچمِ آن، نمادِ سرکوبِ ملل و پایمال کننده ی حق انتخابِ و حق سرنوشتِ ملل غیرفارس است، چگونه می شود اعراب را وطن پرست نامید؟ از کُرد ها و بلوچ ها و آذری ها دیگر چرا مایه می گذارید؟
در ادامه و برای دعوت به تظاهرات شرط می گذارند؛ با آوردنِ کلمه ی "اگر" ! "اگر"ی که خود را تعریف کرده است. سرزمینِ ایران و عشاقِ آن یکی از دو طرحِ پیشنهادیِ روشن شده را باید بپذیرند! واقعاً جالب است در سرزمینی که مزد گورکن از آزادی زن و از حق تکلم به زبانِ مادری برای مللِ غیرفارس بیشتر است، این دو طرحِ کهنه چگونه باید عاشقانه پذیرفته شود؟
"دولت مقتدرِ مرکزی" ! طرحِ این آلترناتیوِ بورژوایی مالاندنِ خود به هر آنچه سازش و تسلیم طلبی و مماشات با بقایا یا بخش هایی از نظامِ فعلی است! در تجربه ی عملیِ نیروهای فوق -چه در غالبِ احزاب موجود و چه وابسته گی های سیاسی نیروهای نهادی و انجمنی- این موضوع خود را تاریخاً نشان داده است. مگر از جمهوری اسلامی مقتدرتر هم می خواهید؟ یا شاید گمان براین است که با وجود و شراکتِ شما در چارچوبه ی موجود ولو با اندکی تغییر در نام و لباس و ظاهر و ... و درواقع اصلاحات و ترمیماتی انجام می شود که دولتی مقتدر و مرکزی و دموکراتیک تشکیل می شود؟ افسوس که توهم فوق 33 سال است که رسوایی اش آشکار شده ولی باز هم صدافسوس که هنوز استراتژی این نیروهاست و امکانِ تحقق هم دارد.
"فدرالیسم
و تقسیم قدرت دولت مرکزی"! برای این ترکیب بهتر است زیاد وقتِ خواننده گان را نگیرم. هم احزابِ مدافعِ این نظریه معرّف خاص و عام هستند و هم تعریفِ این ترکیب در عالمِ سیاست اظهر من الشمس است. فدارلیسمی که باید توپ ها و هواپیماهای ناتو و اسرائیل دروازه های تحقق اش را بگشایند و بر روی تلی از بدن های سلاخی شده بنا شود! فدرالیسمی که آرزوی سوئیس و بلژیک شدن را در محدوده ی جغرافیایی ایران دارد بدون این که توجهی به تفاوت سرمایه داری در این دو قسمتِ از کره ی زمین کند! خب نیازی به این همه تحلیل و بررسی و تامل نیست. قرار است بنای تقسیمِ قدرت مرکزی و فدرالیسمِ درپیِ آن، درست و دقیقاً بعد از انهدامِ هست و نیستِ مردم انجام شود.
توهماتِ قابلِ تحققِ نیروهای برگزارکننده ی تظاهرات، بعد از سازشِ موسوی و رهبرانِ سبز و به بازی نگرفتن شان توسط آمریکا بسیار کم رنگ شده بود تا این که بوی گوشت و خون (ببخشید بوی قدرت) و نسیمِ فدرالیسم از لیبی و شمالِ آفریقا و امروز از سوریه وزیدن گرفت و به این نیروها رسید. بله چرا که نه؟ دخالتِ بشردوستانه چرا که نه؟! این گونه طرح موضوع، مخالفت با جنگ و اشغال را هم درخودش دارد! وقتی تضمین شود که بعد از حمله ی نظامیِ ناتو و اسرائیل، اشغالی در کار نباشد و امکانِ حضورِ سریعِ آن ها در صحنه ی سیاسی باشد؛ پس تحقق و ایجادِ "دولت مقتدر مرکزی" فراهم خواهد شد. حالا اگر به خاطرِ تضادهای حادِ منطقه ای و ملی نشد که این دولت این همه مقتدر و مرکزی باشد، خب فدرالیسم که هست! دوای هر دردی در عدمِ تحققِ "دولتِ مقتدر مرکزی" ، "فدرالیسم و تقسیم قدرت دولت مرکزی" است! هورا با یک تیر می شود دو نشان زد! اگر....... این اگر در معنای دیگری طرح می شود:
"اگر" دخالت بشردوستانه انجام شود!
و بدین سان عاشقانِ سرزمینِ ایران با درفشِ کاوه آهنگر در برابر سفارت به صف خواهند ایستاد.
26 جون - بروکسل