دانشگاه سنگرِ مبارزه و آزادی است!
چشم ها را باید شست،
جور دیگر باید دید!
بیانیه ی نشریه ی دانشجویی بذر به مناسبت 16 آذر روز دانشجو
16 آذر فرا رسیده و ما سالی پر فراز و نشیب را از سر گذراندیم. سالی که با فروکش مبارزات خیابانی، با سرکوب ها، با حمله به دانشگاه و دانشگاهیان به شکل دستگیری فعالین دانشجویی، اخراج و تعلیق و محرومیت از تحصیل، اخراج استادان مخالف و بازنشسته نمودن اجباری آن ها، جداسازی های جنسیتی در قسمت های مختلف دانشگاه، تغییر دروس علوم انسانی و اسلامی نمودن آن ها، و با تهدید به "انقلاب فرهنگی دوم" و آخرین آن ها انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران رقم خورد.
از ما می ترسند!
چرا که ما همواره به پا دارنده ی آتش ها بوده ایم. این ما بودیم که در سال گذشته سرنوشت خویش را در دست گرفته و خیابان ها را به عرصه ی نبرد با مزدوران رژیم بدل کردیم. این ما بودیم که شعار مرگ بر دیکتاتور و رهبر را فراگیر کردیم. این ما بودیم که گسترده ترین و رزمنده ترین 16 آذر تاریخ جنبش دانشجویی را در میان مردم و در خیابان برگزار کردیم. این ما بودیم که علیرغم فروکش مبارزات خیابانی پرچم مقاومت را در دست گرفته ایم. آنان با حملات بی شرمانه می خواهند از ما انتقام گیرند و ما را به خاطر سرکشی ها و بی باکی های مان تنبیه کنند.
از ما می ترسند چرا که چشمان بسیاری به ماست. رژیم به خوبی می داند که جنبش دانشجویی، تأثیر گذارترین جنبش در صحنه سیاست ایران است. دانشجویان به دلیل سرو کار داشتن با علم و تأثیر گیری از طبقات مختلف جامعه و گرایشات سیاسی گوناگون حساس ترین و سیاسی ترین بخش جامعه را تشکیل می دهند و جنبش دانشجویی همواره خارِ چشم حکومت های مرتجع بوده و هست. جمهوری اسلامی از عمق بی پایه گی خود در میان دانشجویان با خبر است و می داند كه آنان هر آن می توانند جرقه ای بر انبار باروت زنند و بار دیگر خشم کین سی و یکساله مردم را منفجر كنند. همه ی این دلایل کافیست تا بفهمیم چرا برای زهرِ چشم گرفتن از مردم و برای سرکوب و خاموش نمودن اعتراضات، دانشگاه هدف سرکوبگران است.
می خواهند ما را خنثی کنند!
این خنثی سازی چند سویه است. از یک سو جناح غالب با توطئه و سرکوب و با عوام فریبی و دروغ پراکنی می خواهد دانشگاه را به پادگان، قبرستان و محلی برای تبلیغ خرافه و دین بدل کند.
از سوی دیگر جناح مغلوب (امثال کروبی، خاتمی و موسوی) با دعوت ما به آرامش می خواهند مانع از تکرار وقایعی چون 16 آذر سال گذشته و تظاهرات روز عاشورا شوند. آنان از رادیکالیسم میان ما و مردم به وحشت افتادند. برای همین فرمان عقب نشینی صادر کردند. آنان بزرگترین خیانت را به مبارزات مردم و جانباختگان خیزش و جوانان مصمم و مبارز کردند. تمام راه کارهای رهبران سبز در طول مدت مبارزات مردم در سال گذشته گویای این بود که آن ها سعی داشتند خیزش را مهار و کنترل كنند. روحیه ی سرکش ما با اهداف حقیرشان – سهم خواهی از قدرتی فاسد و ستمگر – هم خوانی نداشت. آن ها تنها زمانی به ما روی می آورند که ما پا را از اهداف شان فراتر نگذاریم.
به ما پیام می دهند ولی برای از "دست دادن فرصت ها" یا "شیوه ی خریدن فرصت ها" توسط جناح غالب ابراز نگرانی می کنند. برای نمونه می توان به پیام موسوی به مناسبت ماه آذر رجوع کرد و دریافت که چگونه مانند همیشه نگران بقای نظام است و مخالفت اش با جناح غالب به دلیل "از دست دادن فرصت ها تا نابودی نظام" است. او تحت عنوان "شورش كور" با اعتراضات رادیکال ما مخالفت می كند و ما را به مبارزه ای بدون خشونت فرا می خواند.
او از ما می خواهد به آگاهی مسلح شویم البته به "آگاهی اسلامی"! غیر از آن رفتارمان از نظر او " نابهنجار" خواهد بود. او و جناح او که اکنون از قدرت رانده شده اند راه حل مشکلات جامعه را بازگشت به قانون اساسی و التزام بدان می دانند. یعنی همان قانونی که بر مبنای آن در سال 59 انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها صورت گرفت و دانشجویان به خاک و خون کشیده شدند. همان قانونی که بر مبنای آن بهترین جوانان و دانشجویان و فعالین سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شده اند. همان قانونی که بر پایه اش هزاران نفر در مدت کوتاهی در سال 67 به دار آویخته شدند. این همان قانون ضد زنی است که بر پایه ی شرع تدوین شده و جامعه را در تمامی ابعاد به قهقرا برده و فاجعه آفریده است. مشغله ی اصلی رهبران سبز همراهی با خواست های بنیادین مردم نیست بلکه چگونگی حفظ نظام است. در این زمینه نباید هیچ توهمی نسبت به آنان داشت. اختلاف شان با جناح غالب بر سر شیوه های گرداندن این نظام است. بی جهت نیست که موسوی در انتقاد به طرح یارانه ها بر "شیوه غلط خریدن فرصت توسط دولت" انگشت می گذارد نه اصل این طرح خانمان سوز، طرحی که همه جناح ها با آن موافق اند.
ذره ای عنصر رهایی بخش در چنین پیام هایی وجود ندارد. یکی از دلایل اصلی به ثمر نرسیدن فداکاری های ما در مبارزه ی سال گذشته و فروکش مبارزات خیابانی در وجود چنین "رهبران" و "راه ها" و "خواست هایی" است که این رهبران مبلغ آن بوده اند. باید با چشمانی باز به این واقعیت بزرگ نگاه کنیم و از آن درس گیریم.
ما نیاز به ایده های جدید و راهکارهای جدید داریم!
اکنون که ماهیت و بی ثمری "جنبش سبز" و رهبران آن بر بسیاری از ما روشن شده است. باید به فکر کارهای اساسی باشیم. سئوالات بی شماری ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول كرده است. چرا خیزش سال گذشته وسط راه ایستاد و نتوانست تكلیف این حكومت را روشن كند؟ چگونه می توان از شر این حكومت مذهبی رها شد؟ چرا رهبری سبز وسط كار جا زد؟ به كدام رهبری می توان تكیه زد؟ چه مسیری باید رفت؟ تحت هدایت چه تفكر و سیاستی؟ چرا اصلاح این حكومت كارساز نیست؟ برای چه جامعه ای باید مبارزه كرد؟
پیگیری در دست یافتن به پاسخ های صحیح در این زمینه ها ما را وادار می كند كه علم رهایی جامعه را فرا گیریم. این علم 160 سال پیش توسط ماركس بنیان نهاده شد. نام این علم كمونیسم است. با كشف قوانین این علم، انقلابی در تفكر بشر پدید آمد. برای نخستین بار بشر با عمیق ترین، منظم ترین، منسجم ترین و همه جانبه ترین دیدگاه و روش علمی روبرو شد. با تكیه بر این علم می توان تضادهای جامعه را شناخت و در جهت تغییر اساسی آن گام برداشت. این علم متعلق به طبقه ی كارگر و همه ستمدیدگان جهان است. این علم دگرگون كننده و انقلابیست و راه غلبه بر كلیه تضادهایی كه موجب درد و رنج بشر گشته را نشان می دهد و قادرست راه رهایی بشر را ترسیم كند. همه قادرند این علم را فراگیرند. علمی كه زنده و پویاست و در جریان انقلاب های بزرگ قرن بیستم و پیروزی ها و شكست های متعدد تكامل یافت. تنها با تكیه بر این علم است كه می توان به پرسش های كلیدیِ پیشِ روی پاسخ داد، دوست و دشمن را شناخت، راه را از بیراهه تشخیص داد، از گام برداشتن در راههای ناشناخته نهراسید و مسیر موفقیت را ترسیم كرد. از این روست كه می گويیم چشم ها را باید شست، جور دیگری باید دید.
فراگیری علم كمونیسم توسط بخشی از دانشجویان نه تنها موجب تقویت جنبش كمونیستی می شود بلكه به استحكام جنبش دانشجویی نیز یاری می رساند. بخش چپ جنبش دانشجویی ایران می تواند مبتكر به راه انداختن جنبشی انقلابی آگاهانه در میان دانشجویان و به طور كلی جوانان گردد. این نیازِ فوری جامعه ی ماست و باید پاسخ گیرد. جنبشی كه علیه قید و بندها بپاخیزد و مبارزه ای جسورانه و همه جانبه را علیه تمام جناح ها و ابعاد و وجوه این رژیم به پیش برد. راه حل های کهنه امروز و دیروز رهبری ارتجاعی سبز راه گشا نیست. ما باید تلاش کنیم جنبشی را شکل دهیم که از آن ما باشد و به دست ما برپا شود و پاسخگوی نیاز ما به ایده ها و فرهنگ نو، اخلاقیات و رفتارهای نو باشد. با دین و خرافه و توسل به ماورا الطبیعه به جايی نمی رسیم.
ما نیاز به جنبشی داریم كه تمامی پتانسیل های انقلابی را شكوفا كند؛ مشخصاً انرژی و خشم دختران جوان را به حداكثر به میدان آورد. نیروی انقلابی تازه نفسی كه تا قبل از خیزش 88 نادیده گرفته می شد ولی در خیزش سال گذشته چشم دنیا را خیره كرد. نیرویی كه همیشه با تفکرات مرد سالارانه حاکم بر جامعه روبرو بوده و همواره آماج حملات نیروهای حراست و بسیج در سطح دانشگاه و نیروهای امنیتی در جامعه بوده است. تقویت نقش پیشروِ دختران دانشجو در حرکت های اعتراضی رادیکال، به معنای تضعیف هر چه بیشتر حكومت دینی است كه زن ستیزی جز لاینفك آن است.
ما به جنبش مستقلی نیاز داریم كه:
- دنباله رویِ هیچ یك از جناح های حاکمیت و تشكلات وابسته به آنان نباشد.
- افشاگر استبداد داخلی و دخالت های امپریالیستی باشد.
- افشاگر جهل و خرافه و مذهب باشد و جدایی دین از دولت را تبلیغ كند.
- افشاگر كلیه طرح های ارتجاعی اقتصادی مشخصاً طرح هدفمند كردن یارانه ها باشد كه هدفی جز فقیرتر كردن بیشتر مردم و له كردن طبقات تحتانی و اقشار كم در امد شهر و روستا ندارد.
- در کنار مبارزات کارگران و زحمت كشان شهر و روستا، زنان، معلمان و دانش آموزان و ملل تحت ستم قرار گیرد و از آن ها دفاع كند.
- مدافع آزادی های سیاسی و دمكراتیك در جامعه باشد.
- مدافع ازادی اندیشه و جوشش فكری باشد و فضای آزادی برای مباحثات نظری ایجاد کند.
- هدفش ارتقا سطح توقعات و افق دید مبارزاتی مردم به ویژه جوانان باشد؛ از طریق دامن زدن به بحث بر سر معنای رهایی (رهایی از کلیه ی اشکالِ ستم و استثمار و ایده ها و افکار سنتی و ...)
باشد تا 16 آذر امسال را بر چنین راستایی برگزار كنیم.
باشد تا روز دانشجو را به روز اعتراض به تمام سركوب ها، طرح ضد مردمی هدفمند كردن یارانه ها، جداسازی جنسیتی، بومی گزینی، محرومیت از تحصیل دانشجویان معترض، اسلامی كردن دروس علوم انسانی، انحلال دانشگاه ها و پراكنده كردن استادان و دانشجویان به اطراف شهرها، قوانین ضد دختران در سطح دانشگاه، پولی كردن دانشگاه ها، حضور نهادهای نظامی در صحن دانشگاه بدل كنیم؛ آزادی تمامی زندانیان سیاسی و فعالین دانشجویی را خوستار شویم و محاكمه كلیه ی عاملین و آمرین جنایات رژیم را طلب كنیم.
دانشجو به پا خیز، آینده در مشت توست!
16 آذر 1389
16 آذر فرا رسیده و ما سالی پر فراز و نشیب را از سر گذراندیم. سالی که با فروکش مبارزات خیابانی، با سرکوب ها، با حمله به دانشگاه و دانشگاهیان به شکل دستگیری فعالین دانشجویی، اخراج و تعلیق و محرومیت از تحصیل، اخراج استادان مخالف و بازنشسته نمودن اجباری آن ها، جداسازی های جنسیتی در قسمت های مختلف دانشگاه، تغییر دروس علوم انسانی و اسلامی نمودن آن ها، و با تهدید به "انقلاب فرهنگی دوم" و آخرین آن ها انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران رقم خورد.
از ما می ترسند!
چرا که ما همواره به پا دارنده ی آتش ها بوده ایم. این ما بودیم که در سال گذشته سرنوشت خویش را در دست گرفته و خیابان ها را به عرصه ی نبرد با مزدوران رژیم بدل کردیم. این ما بودیم که شعار مرگ بر دیکتاتور و رهبر را فراگیر کردیم. این ما بودیم که گسترده ترین و رزمنده ترین 16 آذر تاریخ جنبش دانشجویی را در میان مردم و در خیابان برگزار کردیم. این ما بودیم که علیرغم فروکش مبارزات خیابانی پرچم مقاومت را در دست گرفته ایم. آنان با حملات بی شرمانه می خواهند از ما انتقام گیرند و ما را به خاطر سرکشی ها و بی باکی های مان تنبیه کنند.
از ما می ترسند چرا که چشمان بسیاری به ماست. رژیم به خوبی می داند که جنبش دانشجویی، تأثیر گذارترین جنبش در صحنه سیاست ایران است. دانشجویان به دلیل سرو کار داشتن با علم و تأثیر گیری از طبقات مختلف جامعه و گرایشات سیاسی گوناگون حساس ترین و سیاسی ترین بخش جامعه را تشکیل می دهند و جنبش دانشجویی همواره خارِ چشم حکومت های مرتجع بوده و هست. جمهوری اسلامی از عمق بی پایه گی خود در میان دانشجویان با خبر است و می داند كه آنان هر آن می توانند جرقه ای بر انبار باروت زنند و بار دیگر خشم کین سی و یکساله مردم را منفجر كنند. همه ی این دلایل کافیست تا بفهمیم چرا برای زهرِ چشم گرفتن از مردم و برای سرکوب و خاموش نمودن اعتراضات، دانشگاه هدف سرکوبگران است.
می خواهند ما را خنثی کنند!
این خنثی سازی چند سویه است. از یک سو جناح غالب با توطئه و سرکوب و با عوام فریبی و دروغ پراکنی می خواهد دانشگاه را به پادگان، قبرستان و محلی برای تبلیغ خرافه و دین بدل کند.
از سوی دیگر جناح مغلوب (امثال کروبی، خاتمی و موسوی) با دعوت ما به آرامش می خواهند مانع از تکرار وقایعی چون 16 آذر سال گذشته و تظاهرات روز عاشورا شوند. آنان از رادیکالیسم میان ما و مردم به وحشت افتادند. برای همین فرمان عقب نشینی صادر کردند. آنان بزرگترین خیانت را به مبارزات مردم و جانباختگان خیزش و جوانان مصمم و مبارز کردند. تمام راه کارهای رهبران سبز در طول مدت مبارزات مردم در سال گذشته گویای این بود که آن ها سعی داشتند خیزش را مهار و کنترل كنند. روحیه ی سرکش ما با اهداف حقیرشان – سهم خواهی از قدرتی فاسد و ستمگر – هم خوانی نداشت. آن ها تنها زمانی به ما روی می آورند که ما پا را از اهداف شان فراتر نگذاریم.
به ما پیام می دهند ولی برای از "دست دادن فرصت ها" یا "شیوه ی خریدن فرصت ها" توسط جناح غالب ابراز نگرانی می کنند. برای نمونه می توان به پیام موسوی به مناسبت ماه آذر رجوع کرد و دریافت که چگونه مانند همیشه نگران بقای نظام است و مخالفت اش با جناح غالب به دلیل "از دست دادن فرصت ها تا نابودی نظام" است. او تحت عنوان "شورش كور" با اعتراضات رادیکال ما مخالفت می كند و ما را به مبارزه ای بدون خشونت فرا می خواند.
او از ما می خواهد به آگاهی مسلح شویم البته به "آگاهی اسلامی"! غیر از آن رفتارمان از نظر او " نابهنجار" خواهد بود. او و جناح او که اکنون از قدرت رانده شده اند راه حل مشکلات جامعه را بازگشت به قانون اساسی و التزام بدان می دانند. یعنی همان قانونی که بر مبنای آن در سال 59 انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها صورت گرفت و دانشجویان به خاک و خون کشیده شدند. همان قانونی که بر مبنای آن بهترین جوانان و دانشجویان و فعالین سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شده اند. همان قانونی که بر پایه اش هزاران نفر در مدت کوتاهی در سال 67 به دار آویخته شدند. این همان قانون ضد زنی است که بر پایه ی شرع تدوین شده و جامعه را در تمامی ابعاد به قهقرا برده و فاجعه آفریده است. مشغله ی اصلی رهبران سبز همراهی با خواست های بنیادین مردم نیست بلکه چگونگی حفظ نظام است. در این زمینه نباید هیچ توهمی نسبت به آنان داشت. اختلاف شان با جناح غالب بر سر شیوه های گرداندن این نظام است. بی جهت نیست که موسوی در انتقاد به طرح یارانه ها بر "شیوه غلط خریدن فرصت توسط دولت" انگشت می گذارد نه اصل این طرح خانمان سوز، طرحی که همه جناح ها با آن موافق اند.
ذره ای عنصر رهایی بخش در چنین پیام هایی وجود ندارد. یکی از دلایل اصلی به ثمر نرسیدن فداکاری های ما در مبارزه ی سال گذشته و فروکش مبارزات خیابانی در وجود چنین "رهبران" و "راه ها" و "خواست هایی" است که این رهبران مبلغ آن بوده اند. باید با چشمانی باز به این واقعیت بزرگ نگاه کنیم و از آن درس گیریم.
ما نیاز به ایده های جدید و راهکارهای جدید داریم!
اکنون که ماهیت و بی ثمری "جنبش سبز" و رهبران آن بر بسیاری از ما روشن شده است. باید به فکر کارهای اساسی باشیم. سئوالات بی شماری ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول كرده است. چرا خیزش سال گذشته وسط راه ایستاد و نتوانست تكلیف این حكومت را روشن كند؟ چگونه می توان از شر این حكومت مذهبی رها شد؟ چرا رهبری سبز وسط كار جا زد؟ به كدام رهبری می توان تكیه زد؟ چه مسیری باید رفت؟ تحت هدایت چه تفكر و سیاستی؟ چرا اصلاح این حكومت كارساز نیست؟ برای چه جامعه ای باید مبارزه كرد؟
پیگیری در دست یافتن به پاسخ های صحیح در این زمینه ها ما را وادار می كند كه علم رهایی جامعه را فرا گیریم. این علم 160 سال پیش توسط ماركس بنیان نهاده شد. نام این علم كمونیسم است. با كشف قوانین این علم، انقلابی در تفكر بشر پدید آمد. برای نخستین بار بشر با عمیق ترین، منظم ترین، منسجم ترین و همه جانبه ترین دیدگاه و روش علمی روبرو شد. با تكیه بر این علم می توان تضادهای جامعه را شناخت و در جهت تغییر اساسی آن گام برداشت. این علم متعلق به طبقه ی كارگر و همه ستمدیدگان جهان است. این علم دگرگون كننده و انقلابیست و راه غلبه بر كلیه تضادهایی كه موجب درد و رنج بشر گشته را نشان می دهد و قادرست راه رهایی بشر را ترسیم كند. همه قادرند این علم را فراگیرند. علمی كه زنده و پویاست و در جریان انقلاب های بزرگ قرن بیستم و پیروزی ها و شكست های متعدد تكامل یافت. تنها با تكیه بر این علم است كه می توان به پرسش های كلیدیِ پیشِ روی پاسخ داد، دوست و دشمن را شناخت، راه را از بیراهه تشخیص داد، از گام برداشتن در راههای ناشناخته نهراسید و مسیر موفقیت را ترسیم كرد. از این روست كه می گويیم چشم ها را باید شست، جور دیگری باید دید.
فراگیری علم كمونیسم توسط بخشی از دانشجویان نه تنها موجب تقویت جنبش كمونیستی می شود بلكه به استحكام جنبش دانشجویی نیز یاری می رساند. بخش چپ جنبش دانشجویی ایران می تواند مبتكر به راه انداختن جنبشی انقلابی آگاهانه در میان دانشجویان و به طور كلی جوانان گردد. این نیازِ فوری جامعه ی ماست و باید پاسخ گیرد. جنبشی كه علیه قید و بندها بپاخیزد و مبارزه ای جسورانه و همه جانبه را علیه تمام جناح ها و ابعاد و وجوه این رژیم به پیش برد. راه حل های کهنه امروز و دیروز رهبری ارتجاعی سبز راه گشا نیست. ما باید تلاش کنیم جنبشی را شکل دهیم که از آن ما باشد و به دست ما برپا شود و پاسخگوی نیاز ما به ایده ها و فرهنگ نو، اخلاقیات و رفتارهای نو باشد. با دین و خرافه و توسل به ماورا الطبیعه به جايی نمی رسیم.
ما نیاز به جنبشی داریم كه تمامی پتانسیل های انقلابی را شكوفا كند؛ مشخصاً انرژی و خشم دختران جوان را به حداكثر به میدان آورد. نیروی انقلابی تازه نفسی كه تا قبل از خیزش 88 نادیده گرفته می شد ولی در خیزش سال گذشته چشم دنیا را خیره كرد. نیرویی كه همیشه با تفکرات مرد سالارانه حاکم بر جامعه روبرو بوده و همواره آماج حملات نیروهای حراست و بسیج در سطح دانشگاه و نیروهای امنیتی در جامعه بوده است. تقویت نقش پیشروِ دختران دانشجو در حرکت های اعتراضی رادیکال، به معنای تضعیف هر چه بیشتر حكومت دینی است كه زن ستیزی جز لاینفك آن است.
ما به جنبش مستقلی نیاز داریم كه:
- دنباله رویِ هیچ یك از جناح های حاکمیت و تشكلات وابسته به آنان نباشد.
- افشاگر استبداد داخلی و دخالت های امپریالیستی باشد.
- افشاگر جهل و خرافه و مذهب باشد و جدایی دین از دولت را تبلیغ كند.
- افشاگر كلیه طرح های ارتجاعی اقتصادی مشخصاً طرح هدفمند كردن یارانه ها باشد كه هدفی جز فقیرتر كردن بیشتر مردم و له كردن طبقات تحتانی و اقشار كم در امد شهر و روستا ندارد.
- در کنار مبارزات کارگران و زحمت كشان شهر و روستا، زنان، معلمان و دانش آموزان و ملل تحت ستم قرار گیرد و از آن ها دفاع كند.
- مدافع آزادی های سیاسی و دمكراتیك در جامعه باشد.
- مدافع ازادی اندیشه و جوشش فكری باشد و فضای آزادی برای مباحثات نظری ایجاد کند.
- هدفش ارتقا سطح توقعات و افق دید مبارزاتی مردم به ویژه جوانان باشد؛ از طریق دامن زدن به بحث بر سر معنای رهایی (رهایی از کلیه ی اشکالِ ستم و استثمار و ایده ها و افکار سنتی و ...)
باشد تا 16 آذر امسال را بر چنین راستایی برگزار كنیم.
باشد تا روز دانشجو را به روز اعتراض به تمام سركوب ها، طرح ضد مردمی هدفمند كردن یارانه ها، جداسازی جنسیتی، بومی گزینی، محرومیت از تحصیل دانشجویان معترض، اسلامی كردن دروس علوم انسانی، انحلال دانشگاه ها و پراكنده كردن استادان و دانشجویان به اطراف شهرها، قوانین ضد دختران در سطح دانشگاه، پولی كردن دانشگاه ها، حضور نهادهای نظامی در صحن دانشگاه بدل كنیم؛ آزادی تمامی زندانیان سیاسی و فعالین دانشجویی را خوستار شویم و محاكمه كلیه ی عاملین و آمرین جنایات رژیم را طلب كنیم.
دانشجو به پا خیز، آینده در مشت توست!
16 آذر 1389
0 دیدگاه:
Post a Comment