روز جمعه ۲۵ مه ۲۰۱۸ سمیناری برای بررسی «وضعیت سیاسی ایران و خروج آمریکا از برجام»، توسط «حزب کار بلژیک»(Partij van de Arbeid van België) در شهر بروکسل برگزار شد. سخنرانان این سمینار مارک بوتنگا(Marc Botenga)، نماینده حزب کار بلژیک و متخصص امور ایران، نیلوفر اشتری(Nilufar Ashtari) روزنامهنگار ایرانی بلژیکی؛ و بهار کیمونگر(Bahar Kimyongür) روزنامهنگار بلژیکی ـ ترکیهای و از اعضای حزب/جبهه انقلابی آزادیبخش خلق ها(Revolutionary People's Liberation Party/Front) بودند که قرار بود به دعوتِ شاخهی بروکسلِ انجمن «همبستگی» (یکی از انجمنهای ضد جنگ وابسته به حزب کار بلژیک) نکات و مواضع خود را بیان کنند. هر سخنران نزدیک به بیست دقیقه صحبت کرد و بعد از یک استراحت چنددقیقهای نوبت به پرسش و بحث رسید و سپس جمعبندی سخنرانان. یکی از رفقای کمیتهی جوانان بلژیک نیز در این سمینار شرکت کرده بود. در این گزارش فشردهی بحثهای سخنرانان و صحبتهای رفیق ما را به اطلاع شما میرسانیم. علاقهمندان میتوانند برای شناختِ بیشتر از سخنرانان، نظرات آنها را در اینترنت بخوانند.
جلسه با خوشآمدگویی برگزارکنندگان و معرفی سخنرانان آغاز شد و با اشاره به وضعیت سیاسی جاری در خاورمیانه بر اهمیتِ شرکت فعال حاضرین در سالن تأکید گشت. مارک بوتنگا اولین سخنرانی بود که «... با تشریح قوانین بینالمللی و عدم تعهد دولت ایالاتمتحده بحث خود را آغاز کرد. برشمردنِ نقشی که ایران در حمایت از رژیم اسد در برابر تروریستهای وابسته به عربستان و ... داشته و امنیت را به عراق بازگردانده ... دفاع تمام و کمال ایران از فلسطین و حماس و ... و بازگشت آمریکا به دوران جنگطلبیِ بوش و فاصله گرفتن از سیاستهای عاقلانهی اوباما نکاتی بود که بوتنگا بر آنها تأکید کرد و اینکه باید با تمام توان در مقابل جنگطلبی دولت ترامپ ایستاد. دو نکتهی اساسی در صحبتهای بوتنگا دائماً تکرار میشد و بر مواضع حزب کار بلژیک تأکید میکرد: اول اینکه سیاست رژیم ایران، سیاستی صحیح مبتنی بر عدم خروج از برجام بود اما با خروج آمریکا از برجام و اگر اروپاییها (فرانسه، انگلیس و آلمان) شروط ایران را فراهم نکنند، ایران حق دارد که به سیاست دوران احمدینژاد بازگردد. یعنی در تقابل با غرب، به غنیسازی ادامه داده و بر سر توان دفاعی خود هیچ جای بحثی را باقی نگذارد. دوم اینکه ایران تفاوت عمدهای با کشورهای دیگر منطقه دارد. سیاست ایران در تهران تدوین میشود اما سیاست کشوری مانند بحرین در واشنگتن. این یعنی کشوری مستقل که تحمل آن برای دولت آمریکا و گاهاٌ اروپاییها سخت است و آنها ایرانی وابسته میخواهند. بوتنگا در توجیه نکتهی اول فهرستی از اقدامات ایران در دوران احمدینژاد برای مقابله با تحریمها ارائه کرد که امروزه باید تشدید شوند و اینکه ما باید به دور زدن تحریمها توسط دولت ایران کمک کنیم. در توجیه نکتهی دوم مصدق بهترین مثالی بود که بهکار برد و از دشمنی آمریکا و غرب با ایرانِ مستقل گفت که حتی بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی هم ادامه دارد.»
نیلوفر اشتری سخنران دوم بود که »عمدتاً به مسألهی تحریمها پرداخت و مغایرت آن با قوانین بینالمللی را برشمرد. او نیز مانند بوتنگا بر ضرورت ایستادگی در برابر سیاستهای جنگطلبانهی ترامپ تأکید کرد و اینکه امروزه باید از ابتکارِعمل اروپائیان و ایران مبنی بر ماندن در برجام دفاع کرد. اشتری از حق دموکراتیک مردم ایران برای بهرهمند شدن از تعهد متقابلِ دولتشان با غربیها گفت و اینکه هر بحث دیگری امروزه انحرافی است و باید از موضع دولت ایران و شروطش مبنی بر تعهد دو طرف در برجام، ولو بدون آمریکا، دفاع کرد. خطر سوریهای شدن نیز در انتهای صحبت اشتری تأکید شد.»
بهار کیمونگر بهعنوان سومین سخنران «به تشریح تفاوتهای ایران و سایر کشورهای منطقه از زاویه سنت و فرهنگ و دین پرداخت و اینکه چگونه این تفاوتها در یک بستر تاریخی امروزه به دولت جمهوری اسلامی رسیده و همان نقش قبلی را در منطقه ایفا میکند؛ یعنی امپراتورییی که زمانی ضامنِ امنیت منطقه در برابر رومیان و ... بود امروزه در رژیم جمهوری اسلامی خلاصه میشود که قابل دفاع است. کیمونگر رقابت شیعه - سنی در منطقه را با نقلقولهایی از شریعتی به رقابت حق و باطل گره زد و اینکه امروزه شیعیان به رهبری رژیم ایران، در موضع صحیح ضدامپریالیستی و سنیها در موضع غلط پروامپریالیستی هستند. البته او برای خالی نماندن عریضه و البته سابقهی خودش بهعنوان یک روزنامهنگارِ میلیتانت چپ، به اپوزیسیون چپ و ناسیونالیست ایران هم اشاره کرد که کماکان فعال هستند و امروزه باید در موضع ضدجنگ و ضد تجاوز اسرائیل و آمریکا در جبههی رژیم قرار بگیرند تا ایران سوریه نشود!»
بعد از استراحت کوتاهی نوبت پرسش و بحث از سوی شرکتکنندگان در سمینار شد. مهمترین سوالاتی که مطرح شدند از نقش ایران در یمن، انتخابات عراق و سرنوشت نفوذ ایران بود. رفیق ما نیز در دو نوبت نکاتی را مطرح کرد که هرچند با روند حاکم بر سمینار در تضاد بود اما خوشبختانه توانست تأثیر خوبی بر عدهای از حضار داشته باشد. از آنجا که بوتنگا در ایران یک پروژهی تحقیقاتی گذرانده بود و اشتری نیز پروژهی دکترایی در رابطه با زنان در سینمای ایران را در کارنامهی خود داشت و کیمونگر نیز تحقیقات مفصلی در رابطه با اقلیتهای قومی و ... منتشر کرده بود، جا داشت که از یک زاویه صحیح به جوی که بر سطوحِ دانشگاهی دوران ما غالب است و در بحثهای هر سه سخنران برجسته بود اشارهای شود، یعنی استفاده از متدولوژی محدود ساختنِ واقعیت عینی در آنچه هست و نه آنچه میتواند و باید بشود. این متدولوژی در سیاست خود را به شکل انتخاب میانِ گزینههای موجود مشخص میکند؛ یعنی حفظ وضع موجود. رفیق ما تأکید کرد که مقایسهی میانِ قدرتهای ارتجاعی منطقه و یا مقایسه میان دولت ارتجاعی ترامپ و رژیم ارتجاعی ایران نتیجهای جز دفاع از دشمن کوچکتر در برابر دشمن بزرگتر ندارد؛ یعنی خط سیاسی حزب کار بلژیک. سکوت در برابر رژیمِ ارتجاعی ایران در ویرانگری خاورمیانه و اسلامیزه کردن بسیاری از جنبشهای سابقاً سکولار مانند فلسطین و ... به دلیل تحریمها و تهاجم دولت ترامپ به آن یعنی حمایت از رژیم ایران. وقتی فاکتور ایدئولوژی در بحثها و تحلیلها غایب باشد و همهچیز را با رابطهی قدرت، آنهم رابطهی قدرتِ میانِ دولتهای سرمایهداری جستجو کنیم چارهای جز دفاع از یکی از آنها نداریم. این خط سیاسی در جنگِ داخلی سوریه هم توسط حزب کار بلژیک بهکار بسته شد؛ یعنی دفاع از رژیم اسد، ایران، حزبالله و قطعاً روسیه در مقابل نیروهای وابسته به کشورهای خلیج یا ترکیه و حتی در مقابل روژآوا. خطی که تودهها و خواستِ آنها و شورش آنها در برابر بیعدالتی را نادیده انگاشته و در دالانهای قدرتهای دولتی موجود به دنبال راهحل یا مبارزه میگردد. چنین درکی از سیاست است که دولت و مردم ایران را یکی ساخته و از تضادهای موجود درصحنههای داخلی و بینالمللی بهراحتی میگذرد و به سمتگیری میانِ دولتهای ارتجاعی در برابر هم روی میآورد. رژیم ایران هرچند نمایندهی سرمایهداری در ایران است اما نمایندهی بخش عظیمی از مردم ایران، بهویژه خلقهای تحت ستم، زحمتکشان نیست و از همین رو در تضاد با منافع اساسی مردم، سرکوب ۴۰ سالهی جنبشهای اجتماعی را تثبیت کرده است. امثال حزب کار بلژیک، مبارزات مردمی و جنبشهای دموکراتیک کشورهایی مثل ایران را، مانند خیزش دیماه ۹۶ را، یکسره دسیسههای دشمنان بهویژه عربستان و آمریکا معرفی کرده و سرکوب خلقهای تحت ستم، زنستیزی، اعدام، زندان و شکنجه در ایران را همصدا با نمایندگان رژیم ایران در جهت مبارزه با امپریالیسم تفسیر کردند.
رفیقمان ادامه داد که مباحثِ هر سه سخنران چینشِ دلبخواهی و رایج فاکتها بوده و نتوانست بستری که این اتفاقات رخ میدهند را روشن سازد. پرسش امروز این نیست که باید در برابر ترامپ فاشیست و دولتش ایستادگی کرد یا نه؟! پرسش امروز این نیست که خطر جنگ جدی است یا نه؟! پرسش امروز این هم نیست که تحریمها وضعیت زندگی مردم را بدتر میکند یا نه؟! پرسشهای اساسی اینها هستند: این اوضاع بر چه زمینهای رخ میدهد؟ و چه باید کرد؟
زمینهای که این وضعیت در آن جاری است، بهطور خلاصه جدال و رقابت امپریالیستها برای هژمونی اقتصادی و سیاسی بر جهان است که در خاورمیانه فشرده شده و ایران در این منطقه نقش ویژهای دارد. هم در ویرانی منطقه و هم در مانعتراشی برای هژمونی آمریکا؛ بنابراین تحریمها و حملات اسرائیل به پایگاههای سپاه پاسداران در سوریه، خروج آمریکا از برجام و اصرار اروپائیان بر قراردادهای تازهای برای کنترل نفوذ ایران در منطقه و توان نظامیاش را باید در این زمینه بررسی کرد. رقابت میان امپریالیستهای آمریکایی، اروپایی، روسیه و چین به مراوده با ایران هم گرهخورده است و رژیم ایران نیز با آگاهی از این مساله، در تلاش است که در وضعیت جدیدی که در آن قرارگرفته، سیاست همسویی با یکی و تقابل با دیگری را در پیش بگیرد. سیاستی که امید به بقا و همکاری با جهان سرمایهداری را به هیأت حاکمهی ایران میدهد و تشدید سرکوب اعتراضات مردمی را نیز مشروع میسازد. البته امروزه چنین سیاستی توسط ایران به بنبست هجوم دولت ترامپ خورده است. بدون دیدن چنین ترکیبی امکان بررسی وضعیت موجود و ارائهی آلترناتیو یا صرفاً موضعگیری فراهم نخواهد شد و لاجرم به دامان یکی از این دو نیروی ارتجاعی میافتیم.
با اینکه یکی دو بار برخی از اعضای حزب کار بلژیک با صدای بلند خواهانِ اخراجِ رفیق ما از سمینار شدند و یا فریاد زدند که «سوالت را بپرس! تو که سخنران نیستی!» اما برخی از جوانان به دفاع از رفیق ما برخاسته و خواهان ادامه صحبت او شدند. رفیق ما به گفتمانهای غلطی که در فضای آکادمیک اروپا رایج است پرداخت و جایگاه انتخابات و حاکمیت در ایران را توضیح داد: «اینکه در ایران انتخابات بوده و هنوز هم برگزار میشود و در بسیاری از کشورهای پادشاهی خاورمیانه شاهد روندهای دیگری هستیم دلیلی بر وجود دموکراسیِ لیبرالی در ایران نیست. تئوکراسیِ فشرده در نهادهایی مانند ولایتفقیه، شورای نگهبان پایاپای مناسبات لیبرالی موجود مانند انتخابات، پارلمان و روابط اقتصادی در ایران عمل کرده و در جهت حفظ شکل خاصی از مناسبات سرمایهدارانه در ایران همزیستی میکنند. این فقط یک نگاه اروپا محور است که انقلاب کردن را هم از کانالهای انتخاباتی و رقابت میان نمایندگان سیاسی جستجو میکند. درکی که لنین و بسیاری دیگر از رهبران کمونیست بیپایه بودن آن را برای انقلاب کردن تأکید و اثبات کردند اما با شکست سوسیالیسم در قرن بیستم، این تفکر غیرانقلابی باقدرت بیشتر وارد صحنه شده و امروزه جزئی از سیستم موجود گشته است که زحمت حمله به انقلابیون توسط لیبرالها و راستها را کم کرده است. چه در فضای آکادمیک، چه در فضای کارگری و سندیکالیستی و چه در جنبشهای اجتماعی موجود شاهد این روند هستیم. درحالیکه انقلاب مفهومی است که بههیچوجه در پیِ حفظ وضعیت موجود نیست بلکه آن را بر هم میزند و صورتبندی اجتماعی نوینی را برپا میکند. این همان چیزی است که نهتنها حزب کار بلژیک بلکه بسیاری از نیروهای سیاسی دیگر هم آن را نفی میکنند، حتی در ایران. چون خارج از چارچوب نظم موجود باید حرکت و عمل کنند و این در سیاست حاکم نامتعارف است.» فردی در میان جمعیت فریاد زد که «راهحل خودت چیست؟» رفیق ما گفت که «ما نیز ـ ما در ایران - مانند سوریهایها و کشورهای درگیر در بهار عربی از داشتن یک نیروی سیاسی تودهای و آلترناتیو در کوران خیزشهای عظیم مردمی در چندسالهی اخیر محروم بوده و هستیم. عمدهترین دلیل این وضعیت شکست انقلابات جهانی و سرکوب شدید و ممتد نیروهای سیاسی متشکل توسط رژیم جمهوری اسلامی بوده است؛ اما جنبشهای اجتماعی و نیروهای سیاسی در طول تاریخ بر بستر تضادهای جهانی و داخلی هر کشوری نسج گرفته و بالنده میشوند. این وضعیت برای ایران هم مانند کشورهای عربی و ... صادق است. آری در رابطه با انقلاب کردن، عنصر ذهنی از شرایط عینی بسیار عقبتر است؛ و تمام تلاش ما باید ایجاد و تقویت چنین نیرویی باشد که با سطوح مختلف مبارزات تودهای در ارتباط قرار گیرد. نیرویی که بتواند بخشی هرچند کوچک از تودهها را در چنین شرایط هولناکی رهبری کرده و از میان دونیروی ارتجاعی جمهوری اسلامی و امپریالیستها، صدای رهایی مردم باشد. رویکردی مانند لنین و بلشویکها در روسیه و آنهم در میانهی یک جنگ جهانی.» بهجز سه چهار جوان پرشور کسی برای رفیق ما کف نزد ولی سکوت باقی ماند.
مجری برنامه با تشکر از رفیق ما خواهان ورود به بخش جمعبندی شد. در جمعبندی بوتانگا ضمن اعتراف به کاستیهای بحث خود، آن را به کمبود وقت مرتبط دانست اما بحثهای رفیق ما را نوستالژی انقلابیون نامید. بوتانگا به سوالات دیگران پرداخت و آمار خوب و مستندی از مراودات اقتصادی ایران، ترکیه و غرب در دوران قبل و بعد از برجام ارائه کرد و بحث خود را خاتمه داد. اشتری از جمعبندی خودداری کرد و کیمونگر به رفیق ما اطمینان داد که او از تودهها و مبارزات آنها حمایت میکند اما امروز خطر جنگ است و اگر رژیمی باثبات و قوی مانند ایران بپاشد یا درگیر جنگ شود، نظم خاورمیانه از چیزی که هست بدتر خواهد شد.
جلسه با آرامش به پایان رسید اما تا ساعاتی پسازآن بحثهای کناری ادامه داشت. رفیق ما در بحثهای کناری در ابتدا حملات کادرهای حزب کار بلژیک را تحمل کرد که بدون توجه به فضای سمینار بحثهای تند و بیپایهای را شروع کردند. به هر صورت رفیق ما چاره را در این دید که بحث را با آنها ادامه دهد و هرچند فضا کمی متشنج شده بود اما لازم بود که رویکرد دیگری که باید تقویت شود را برجسته کرد. در ادامه تعدادی از جوانان حزب کار بلژیک که عمدتاً درگیر مبارزات فلسطین و کارزار ضد فاشیسم هستند با خوشرویی با رفیق ما وارد صحبت شدند. این بخش بسیار دلنشین بود چون این جوانان از سیاستهای حزب خود انتقاد داشته و خواهان بحث عمیقتر بر سر مقولههای اصلی مورد تأکید در صحبت کوتاه رفیق ما بودند. قرارهایی با برخی از ایشان گذاشته شد که بتوان در مشورت و بحثی جمعی به نتایج مبارزاتی بهتری دستیافت.
جلسه با خوشآمدگویی برگزارکنندگان و معرفی سخنرانان آغاز شد و با اشاره به وضعیت سیاسی جاری در خاورمیانه بر اهمیتِ شرکت فعال حاضرین در سالن تأکید گشت. مارک بوتنگا اولین سخنرانی بود که «... با تشریح قوانین بینالمللی و عدم تعهد دولت ایالاتمتحده بحث خود را آغاز کرد. برشمردنِ نقشی که ایران در حمایت از رژیم اسد در برابر تروریستهای وابسته به عربستان و ... داشته و امنیت را به عراق بازگردانده ... دفاع تمام و کمال ایران از فلسطین و حماس و ... و بازگشت آمریکا به دوران جنگطلبیِ بوش و فاصله گرفتن از سیاستهای عاقلانهی اوباما نکاتی بود که بوتنگا بر آنها تأکید کرد و اینکه باید با تمام توان در مقابل جنگطلبی دولت ترامپ ایستاد. دو نکتهی اساسی در صحبتهای بوتنگا دائماً تکرار میشد و بر مواضع حزب کار بلژیک تأکید میکرد: اول اینکه سیاست رژیم ایران، سیاستی صحیح مبتنی بر عدم خروج از برجام بود اما با خروج آمریکا از برجام و اگر اروپاییها (فرانسه، انگلیس و آلمان) شروط ایران را فراهم نکنند، ایران حق دارد که به سیاست دوران احمدینژاد بازگردد. یعنی در تقابل با غرب، به غنیسازی ادامه داده و بر سر توان دفاعی خود هیچ جای بحثی را باقی نگذارد. دوم اینکه ایران تفاوت عمدهای با کشورهای دیگر منطقه دارد. سیاست ایران در تهران تدوین میشود اما سیاست کشوری مانند بحرین در واشنگتن. این یعنی کشوری مستقل که تحمل آن برای دولت آمریکا و گاهاٌ اروپاییها سخت است و آنها ایرانی وابسته میخواهند. بوتنگا در توجیه نکتهی اول فهرستی از اقدامات ایران در دوران احمدینژاد برای مقابله با تحریمها ارائه کرد که امروزه باید تشدید شوند و اینکه ما باید به دور زدن تحریمها توسط دولت ایران کمک کنیم. در توجیه نکتهی دوم مصدق بهترین مثالی بود که بهکار برد و از دشمنی آمریکا و غرب با ایرانِ مستقل گفت که حتی بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی هم ادامه دارد.»
نیلوفر اشتری سخنران دوم بود که »عمدتاً به مسألهی تحریمها پرداخت و مغایرت آن با قوانین بینالمللی را برشمرد. او نیز مانند بوتنگا بر ضرورت ایستادگی در برابر سیاستهای جنگطلبانهی ترامپ تأکید کرد و اینکه امروزه باید از ابتکارِعمل اروپائیان و ایران مبنی بر ماندن در برجام دفاع کرد. اشتری از حق دموکراتیک مردم ایران برای بهرهمند شدن از تعهد متقابلِ دولتشان با غربیها گفت و اینکه هر بحث دیگری امروزه انحرافی است و باید از موضع دولت ایران و شروطش مبنی بر تعهد دو طرف در برجام، ولو بدون آمریکا، دفاع کرد. خطر سوریهای شدن نیز در انتهای صحبت اشتری تأکید شد.»
بهار کیمونگر بهعنوان سومین سخنران «به تشریح تفاوتهای ایران و سایر کشورهای منطقه از زاویه سنت و فرهنگ و دین پرداخت و اینکه چگونه این تفاوتها در یک بستر تاریخی امروزه به دولت جمهوری اسلامی رسیده و همان نقش قبلی را در منطقه ایفا میکند؛ یعنی امپراتورییی که زمانی ضامنِ امنیت منطقه در برابر رومیان و ... بود امروزه در رژیم جمهوری اسلامی خلاصه میشود که قابل دفاع است. کیمونگر رقابت شیعه - سنی در منطقه را با نقلقولهایی از شریعتی به رقابت حق و باطل گره زد و اینکه امروزه شیعیان به رهبری رژیم ایران، در موضع صحیح ضدامپریالیستی و سنیها در موضع غلط پروامپریالیستی هستند. البته او برای خالی نماندن عریضه و البته سابقهی خودش بهعنوان یک روزنامهنگارِ میلیتانت چپ، به اپوزیسیون چپ و ناسیونالیست ایران هم اشاره کرد که کماکان فعال هستند و امروزه باید در موضع ضدجنگ و ضد تجاوز اسرائیل و آمریکا در جبههی رژیم قرار بگیرند تا ایران سوریه نشود!»
بعد از استراحت کوتاهی نوبت پرسش و بحث از سوی شرکتکنندگان در سمینار شد. مهمترین سوالاتی که مطرح شدند از نقش ایران در یمن، انتخابات عراق و سرنوشت نفوذ ایران بود. رفیق ما نیز در دو نوبت نکاتی را مطرح کرد که هرچند با روند حاکم بر سمینار در تضاد بود اما خوشبختانه توانست تأثیر خوبی بر عدهای از حضار داشته باشد. از آنجا که بوتنگا در ایران یک پروژهی تحقیقاتی گذرانده بود و اشتری نیز پروژهی دکترایی در رابطه با زنان در سینمای ایران را در کارنامهی خود داشت و کیمونگر نیز تحقیقات مفصلی در رابطه با اقلیتهای قومی و ... منتشر کرده بود، جا داشت که از یک زاویه صحیح به جوی که بر سطوحِ دانشگاهی دوران ما غالب است و در بحثهای هر سه سخنران برجسته بود اشارهای شود، یعنی استفاده از متدولوژی محدود ساختنِ واقعیت عینی در آنچه هست و نه آنچه میتواند و باید بشود. این متدولوژی در سیاست خود را به شکل انتخاب میانِ گزینههای موجود مشخص میکند؛ یعنی حفظ وضع موجود. رفیق ما تأکید کرد که مقایسهی میانِ قدرتهای ارتجاعی منطقه و یا مقایسه میان دولت ارتجاعی ترامپ و رژیم ارتجاعی ایران نتیجهای جز دفاع از دشمن کوچکتر در برابر دشمن بزرگتر ندارد؛ یعنی خط سیاسی حزب کار بلژیک. سکوت در برابر رژیمِ ارتجاعی ایران در ویرانگری خاورمیانه و اسلامیزه کردن بسیاری از جنبشهای سابقاً سکولار مانند فلسطین و ... به دلیل تحریمها و تهاجم دولت ترامپ به آن یعنی حمایت از رژیم ایران. وقتی فاکتور ایدئولوژی در بحثها و تحلیلها غایب باشد و همهچیز را با رابطهی قدرت، آنهم رابطهی قدرتِ میانِ دولتهای سرمایهداری جستجو کنیم چارهای جز دفاع از یکی از آنها نداریم. این خط سیاسی در جنگِ داخلی سوریه هم توسط حزب کار بلژیک بهکار بسته شد؛ یعنی دفاع از رژیم اسد، ایران، حزبالله و قطعاً روسیه در مقابل نیروهای وابسته به کشورهای خلیج یا ترکیه و حتی در مقابل روژآوا. خطی که تودهها و خواستِ آنها و شورش آنها در برابر بیعدالتی را نادیده انگاشته و در دالانهای قدرتهای دولتی موجود به دنبال راهحل یا مبارزه میگردد. چنین درکی از سیاست است که دولت و مردم ایران را یکی ساخته و از تضادهای موجود درصحنههای داخلی و بینالمللی بهراحتی میگذرد و به سمتگیری میانِ دولتهای ارتجاعی در برابر هم روی میآورد. رژیم ایران هرچند نمایندهی سرمایهداری در ایران است اما نمایندهی بخش عظیمی از مردم ایران، بهویژه خلقهای تحت ستم، زحمتکشان نیست و از همین رو در تضاد با منافع اساسی مردم، سرکوب ۴۰ سالهی جنبشهای اجتماعی را تثبیت کرده است. امثال حزب کار بلژیک، مبارزات مردمی و جنبشهای دموکراتیک کشورهایی مثل ایران را، مانند خیزش دیماه ۹۶ را، یکسره دسیسههای دشمنان بهویژه عربستان و آمریکا معرفی کرده و سرکوب خلقهای تحت ستم، زنستیزی، اعدام، زندان و شکنجه در ایران را همصدا با نمایندگان رژیم ایران در جهت مبارزه با امپریالیسم تفسیر کردند.
رفیقمان ادامه داد که مباحثِ هر سه سخنران چینشِ دلبخواهی و رایج فاکتها بوده و نتوانست بستری که این اتفاقات رخ میدهند را روشن سازد. پرسش امروز این نیست که باید در برابر ترامپ فاشیست و دولتش ایستادگی کرد یا نه؟! پرسش امروز این نیست که خطر جنگ جدی است یا نه؟! پرسش امروز این هم نیست که تحریمها وضعیت زندگی مردم را بدتر میکند یا نه؟! پرسشهای اساسی اینها هستند: این اوضاع بر چه زمینهای رخ میدهد؟ و چه باید کرد؟
زمینهای که این وضعیت در آن جاری است، بهطور خلاصه جدال و رقابت امپریالیستها برای هژمونی اقتصادی و سیاسی بر جهان است که در خاورمیانه فشرده شده و ایران در این منطقه نقش ویژهای دارد. هم در ویرانی منطقه و هم در مانعتراشی برای هژمونی آمریکا؛ بنابراین تحریمها و حملات اسرائیل به پایگاههای سپاه پاسداران در سوریه، خروج آمریکا از برجام و اصرار اروپائیان بر قراردادهای تازهای برای کنترل نفوذ ایران در منطقه و توان نظامیاش را باید در این زمینه بررسی کرد. رقابت میان امپریالیستهای آمریکایی، اروپایی، روسیه و چین به مراوده با ایران هم گرهخورده است و رژیم ایران نیز با آگاهی از این مساله، در تلاش است که در وضعیت جدیدی که در آن قرارگرفته، سیاست همسویی با یکی و تقابل با دیگری را در پیش بگیرد. سیاستی که امید به بقا و همکاری با جهان سرمایهداری را به هیأت حاکمهی ایران میدهد و تشدید سرکوب اعتراضات مردمی را نیز مشروع میسازد. البته امروزه چنین سیاستی توسط ایران به بنبست هجوم دولت ترامپ خورده است. بدون دیدن چنین ترکیبی امکان بررسی وضعیت موجود و ارائهی آلترناتیو یا صرفاً موضعگیری فراهم نخواهد شد و لاجرم به دامان یکی از این دو نیروی ارتجاعی میافتیم.
با اینکه یکی دو بار برخی از اعضای حزب کار بلژیک با صدای بلند خواهانِ اخراجِ رفیق ما از سمینار شدند و یا فریاد زدند که «سوالت را بپرس! تو که سخنران نیستی!» اما برخی از جوانان به دفاع از رفیق ما برخاسته و خواهان ادامه صحبت او شدند. رفیق ما به گفتمانهای غلطی که در فضای آکادمیک اروپا رایج است پرداخت و جایگاه انتخابات و حاکمیت در ایران را توضیح داد: «اینکه در ایران انتخابات بوده و هنوز هم برگزار میشود و در بسیاری از کشورهای پادشاهی خاورمیانه شاهد روندهای دیگری هستیم دلیلی بر وجود دموکراسیِ لیبرالی در ایران نیست. تئوکراسیِ فشرده در نهادهایی مانند ولایتفقیه، شورای نگهبان پایاپای مناسبات لیبرالی موجود مانند انتخابات، پارلمان و روابط اقتصادی در ایران عمل کرده و در جهت حفظ شکل خاصی از مناسبات سرمایهدارانه در ایران همزیستی میکنند. این فقط یک نگاه اروپا محور است که انقلاب کردن را هم از کانالهای انتخاباتی و رقابت میان نمایندگان سیاسی جستجو میکند. درکی که لنین و بسیاری دیگر از رهبران کمونیست بیپایه بودن آن را برای انقلاب کردن تأکید و اثبات کردند اما با شکست سوسیالیسم در قرن بیستم، این تفکر غیرانقلابی باقدرت بیشتر وارد صحنه شده و امروزه جزئی از سیستم موجود گشته است که زحمت حمله به انقلابیون توسط لیبرالها و راستها را کم کرده است. چه در فضای آکادمیک، چه در فضای کارگری و سندیکالیستی و چه در جنبشهای اجتماعی موجود شاهد این روند هستیم. درحالیکه انقلاب مفهومی است که بههیچوجه در پیِ حفظ وضعیت موجود نیست بلکه آن را بر هم میزند و صورتبندی اجتماعی نوینی را برپا میکند. این همان چیزی است که نهتنها حزب کار بلژیک بلکه بسیاری از نیروهای سیاسی دیگر هم آن را نفی میکنند، حتی در ایران. چون خارج از چارچوب نظم موجود باید حرکت و عمل کنند و این در سیاست حاکم نامتعارف است.» فردی در میان جمعیت فریاد زد که «راهحل خودت چیست؟» رفیق ما گفت که «ما نیز ـ ما در ایران - مانند سوریهایها و کشورهای درگیر در بهار عربی از داشتن یک نیروی سیاسی تودهای و آلترناتیو در کوران خیزشهای عظیم مردمی در چندسالهی اخیر محروم بوده و هستیم. عمدهترین دلیل این وضعیت شکست انقلابات جهانی و سرکوب شدید و ممتد نیروهای سیاسی متشکل توسط رژیم جمهوری اسلامی بوده است؛ اما جنبشهای اجتماعی و نیروهای سیاسی در طول تاریخ بر بستر تضادهای جهانی و داخلی هر کشوری نسج گرفته و بالنده میشوند. این وضعیت برای ایران هم مانند کشورهای عربی و ... صادق است. آری در رابطه با انقلاب کردن، عنصر ذهنی از شرایط عینی بسیار عقبتر است؛ و تمام تلاش ما باید ایجاد و تقویت چنین نیرویی باشد که با سطوح مختلف مبارزات تودهای در ارتباط قرار گیرد. نیرویی که بتواند بخشی هرچند کوچک از تودهها را در چنین شرایط هولناکی رهبری کرده و از میان دونیروی ارتجاعی جمهوری اسلامی و امپریالیستها، صدای رهایی مردم باشد. رویکردی مانند لنین و بلشویکها در روسیه و آنهم در میانهی یک جنگ جهانی.» بهجز سه چهار جوان پرشور کسی برای رفیق ما کف نزد ولی سکوت باقی ماند.
مجری برنامه با تشکر از رفیق ما خواهان ورود به بخش جمعبندی شد. در جمعبندی بوتانگا ضمن اعتراف به کاستیهای بحث خود، آن را به کمبود وقت مرتبط دانست اما بحثهای رفیق ما را نوستالژی انقلابیون نامید. بوتانگا به سوالات دیگران پرداخت و آمار خوب و مستندی از مراودات اقتصادی ایران، ترکیه و غرب در دوران قبل و بعد از برجام ارائه کرد و بحث خود را خاتمه داد. اشتری از جمعبندی خودداری کرد و کیمونگر به رفیق ما اطمینان داد که او از تودهها و مبارزات آنها حمایت میکند اما امروز خطر جنگ است و اگر رژیمی باثبات و قوی مانند ایران بپاشد یا درگیر جنگ شود، نظم خاورمیانه از چیزی که هست بدتر خواهد شد.
جلسه با آرامش به پایان رسید اما تا ساعاتی پسازآن بحثهای کناری ادامه داشت. رفیق ما در بحثهای کناری در ابتدا حملات کادرهای حزب کار بلژیک را تحمل کرد که بدون توجه به فضای سمینار بحثهای تند و بیپایهای را شروع کردند. به هر صورت رفیق ما چاره را در این دید که بحث را با آنها ادامه دهد و هرچند فضا کمی متشنج شده بود اما لازم بود که رویکرد دیگری که باید تقویت شود را برجسته کرد. در ادامه تعدادی از جوانان حزب کار بلژیک که عمدتاً درگیر مبارزات فلسطین و کارزار ضد فاشیسم هستند با خوشرویی با رفیق ما وارد صحبت شدند. این بخش بسیار دلنشین بود چون این جوانان از سیاستهای حزب خود انتقاد داشته و خواهان بحث عمیقتر بر سر مقولههای اصلی مورد تأکید در صحبت کوتاه رفیق ما بودند. قرارهایی با برخی از ایشان گذاشته شد که بتوان در مشورت و بحثی جمعی به نتایج مبارزاتی بهتری دستیافت.
کمیته جوانان بلژیک
0 دیدگاه:
Post a Comment