!این صفحه فعلن در وضعیت آزمایشی قرار دارد

2018/05/27

گزارش سمینارِ حزب کار بلژیک درباره­‌ی «وضعیت سیاسی ایران و خروج آمریکا از برجام» - بروکسل

روز جمعه ۲۵ مه ۲۰۱۸ سمیناری برای بررسی «وضعیت سیاسی ایران و خروج آمریکا از برجام»، توسط «حزب کار بلژیک»(Partij van de Arbeid van België) در شهر بروکسل برگزار شد. سخنرانان این سمینار مارک بوتنگا(Marc Botenga)، نماینده حزب کار بلژیک و متخصص امور ایران، نیلوفر اشتری(Nilufar Ashtari) روزنامه‌نگار ایرانی بلژیکی؛ و بهار کیمونگر(Bahar Kimyongür) روزنامه‌نگار بلژیکی ـ ترکیه­ای و از اعضای حزب/جبهه انقلابی آزادیبخش خلق ها(Revolutionary People's Liberation Party/Front) بودند که قرار بود به دعوتِ شاخه‌ی بروکسلِ انجمن «همبستگی» (یکی از انجمن‌های ضد جنگ وابسته به حزب کار بلژیک) نکات و مواضع خود را بیان کنند. هر سخنران نزدیک به بیست دقیقه صحبت کرد و بعد از یک استراحت چنددقیقه‌ای نوبت به پرسش و بحث رسید و سپس جمع‌بندی سخنرانان. یکی از رفقای کمیته‌ی جوانان بلژیک نیز در این سمینار شرکت کرده بود. در این گزارش فشرده‌ی بحث‌های سخنرانان و صحبت‌های رفیق ما را به اطلاع شما می‌رسانیم. علاقه‌مندان می‌توانند برای شناختِ بیشتر از سخنرانان، نظرات آن‌ها را در اینترنت بخوانند.

جلسه با خوش‌آمدگویی برگزارکنندگان و معرفی سخنرانان آغاز شد و با اشاره به وضعیت سیاسی جاری در خاورمیانه بر اهمیتِ شرکت فعال حاضرین در سالن تأکید گشت. مارک بوتنگا اولین سخنرانی بود که «... با تشریح قوانین بین‌المللی و عدم تعهد دولت ایالات‌متحده بحث خود را آغاز کرد. برشمردنِ نقشی که ایران در حمایت از رژیم اسد در برابر تروریست‌های وابسته به عربستان و ... داشته و امنیت را به عراق بازگردانده ... دفاع تمام و کمال ایران از فلسطین و حماس و ... و بازگشت آمریکا به دوران جنگ‌طلبیِ بوش و فاصله گرفتن از سیاست‌های عاقلانه‌ی اوباما نکاتی بود که بوتنگا بر آن‌ها تأکید کرد و این‌که باید با تمام توان در مقابل جنگ‌طلبی دولت ترامپ ایستاد. دو نکته‌ی اساسی در صحبت‌های بوتنگا دائماً تکرار می‌شد و بر مواضع حزب کار بلژیک تأکید می‌کرد: اول این‌که سیاست رژیم ایران، سیاستی صحیح مبتنی بر عدم خروج از برجام بود اما با خروج آمریکا از برجام و اگر اروپایی‌ها (فرانسه، انگلیس و آلمان) شروط ایران را فراهم نکنند، ایران حق دارد که به سیاست دوران احمدی‌نژاد بازگردد. یعنی در تقابل با غرب، به غنی‌سازی ادامه داده و بر سر توان دفاعی خود هیچ جای بحثی را باقی نگذارد. دوم این‌که ایران تفاوت عمده‌ای با کشورهای دیگر منطقه دارد. سیاست ایران در تهران تدوین می‌شود اما سیاست کشوری مانند بحرین در واشنگتن. این یعنی کشوری مستقل که تحمل آن برای دولت آمریکا و گاهاٌ اروپایی‌ها سخت است و آن‌ها ایرانی وابسته می‌خواهند. بوتنگا در توجیه نکته‌ی اول فهرستی از اقدامات ایران در دوران احمدی‌نژاد برای مقابله با تحریم‌ها ارائه کرد که امروزه باید تشدید شوند و این‌که ما باید به دور زدن تحریم‌ها توسط دولت ایران کمک کنیم. در توجیه نکته‌ی دوم مصدق بهترین مثالی بود که به‌کار برد و از دشمنی آمریکا و غرب با ایرانِ مستقل گفت که حتی بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی هم ادامه دارد.»

نیلوفر اشتری سخنران دوم بود که »عمدتاً به مسأله‌ی تحریم‌ها پرداخت و مغایرت آن با قوانین بین‌المللی را برشمرد. او نیز مانند بوتنگا بر ضرورت ایستادگی در برابر سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ی ترامپ تأکید کرد و این‌که امروزه باید از ابتکارِعمل اروپائیان و ایران مبنی بر ماندن در برجام دفاع کرد. اشتری از حق دموکراتیک مردم ایران برای بهره‌مند شدن از تعهد متقابلِ دولت‌شان با غربی‌ها گفت و این‌که هر بحث دیگری امروزه انحرافی است و باید از موضع دولت ایران و شروطش مبنی بر تعهد دو طرف در برجام، ولو بدون آمریکا، دفاع کرد. خطر سوریه‌ای شدن نیز در انتهای صحبت اشتری تأکید شد.»

بهار کیمونگر به‌عنوان سومین سخنران «به تشریح تفاوت‌های ایران و سایر کشورهای منطقه از زاویه سنت و فرهنگ و دین پرداخت و این‌که چگونه این تفاوت‌ها در یک بستر تاریخی امروزه به دولت جمهوری اسلامی رسیده و همان نقش قبلی را در منطقه ایفا می‌کند؛ یعنی امپراتوری‌یی که زمانی ضامنِ امنیت منطقه در برابر رومیان و ... بود امروزه در رژیم جمهوری اسلامی خلاصه می‌شود که قابل دفاع است. کیمونگر رقابت شیعه - سنی در منطقه را با نقل‌قول‌هایی از شریعتی به رقابت حق و باطل گره زد و این‌که امروزه شیعیان به رهبری رژیم ایران، در موضع صحیح ضدامپریالیستی و سنی‌ها در موضع غلط پروامپریالیستی هستند. البته او برای خالی نماندن عریضه و البته سابقه­ی خودش به‌عنوان یک روزنامه‌نگارِ میلیتانت چپ،‌ به اپوزیسیون چپ و ناسیونالیست ایران هم اشاره کرد که کماکان فعال هستند و امروزه باید در موضع ضدجنگ و ضد تجاوز اسرائیل و آمریکا در جبهه‌ی رژیم قرار بگیرند تا ایران سوریه نشود!»

بعد از استراحت کوتاهی نوبت پرسش و بحث از سوی شرکت‌کنندگان در سمینار شد. مهم‌ترین سوالاتی که مطرح شدند از نقش ایران در یمن، انتخابات عراق و سرنوشت نفوذ ایران بود. رفیق ما نیز در دو نوبت نکاتی را مطرح کرد که هرچند با روند حاکم بر سمینار در تضاد بود اما خوشبختانه توانست تأثیر خوبی بر عده‌ای از حضار داشته باشد. از آن‌جا که بوتنگا در ایران یک پروژه‌ی تحقیقاتی گذرانده بود و اشتری نیز پروژه‌ی دکترایی در رابطه با زنان در سینمای ایران را در کارنامه‌ی خود داشت و کیمونگر نیز تحقیقات مفصلی در رابطه با اقلیت‌های قومی و ... منتشر کرده بود، جا داشت که از یک زاویه صحیح به جوی که بر سطوحِ دانشگاهی دوران ما غالب است و در بحث‌های هر سه سخنران برجسته بود اشاره‌ای شود، یعنی استفاده از متدولوژی محدود ساختنِ واقعیت عینی در آن‌چه هست و نه آن‌چه می‌تواند و باید بشود. این متدولوژی در سیاست خود را به شکل انتخاب میانِ گزینه‌های موجود مشخص می‌کند؛ یعنی حفظ وضع موجود. رفیق ما تأکید کرد که مقایسه‌ی میانِ قدرت‌های ارتجاعی منطقه و یا مقایسه میان دولت ارتجاعی ترامپ و رژیم ارتجاعی ایران نتیجه‌ای جز دفاع از دشمن کوچک‌تر در برابر دشمن بزرگ‌تر ندارد؛ یعنی خط سیاسی حزب کار بلژیک. سکوت در برابر رژیمِ ارتجاعی ایران در ویران‌گری خاورمیانه و اسلامیزه کردن بسیاری از جنبش‌های سابقاً سکولار مانند فلسطین و ... به دلیل تحریم‌ها و تهاجم دولت ترامپ به آن یعنی حمایت از رژیم ایران. وقتی فاکتور ایدئولوژی در بحث‌ها و تحلیل‌ها غایب باشد و همه‌چیز را با رابطه‌ی قدرت، آن‌هم رابطه‌ی قدرتِ میانِ دولت‌های سرمایه‌داری جستجو کنیم چاره‌ای جز دفاع از یکی از آن‌ها نداریم. این خط سیاسی در جنگِ داخلی سوریه هم توسط حزب کار بلژیک به‌کار بسته شد؛ یعنی دفاع از رژیم اسد، ایران، حزب‌الله و قطعاً روسیه در مقابل نیروهای وابسته به کشورهای خلیج یا ترکیه و حتی در مقابل روژآوا. خطی که توده‌ها و خواستِ آن‌ها و شورش آن‌ها در برابر بی‌عدالتی را نادیده انگاشته و در دالان‌های قدرت‌های دولتی موجود به دنبال راه‌حل یا مبارزه می‌گردد. چنین درکی از سیاست است که دولت و مردم ایران را یکی ساخته و از تضادهای موجود درصحنه‌های داخلی و بین‌المللی به‌راحتی می‌گذرد و به سمت‌گیری میانِ دولت‌های ارتجاعی در برابر هم روی می‌آورد. رژیم ایران هرچند نماینده‌ی سرمایه‌داری در ایران است اما نماینده‌ی بخش عظیمی از مردم ایران، به‌ویژه خلق‌های تحت ستم، زحمت‌کشان نیست و از همین رو در تضاد با منافع اساسی مردم، سرکوب ۴۰ ساله‌ی جنبش‌های اجتماعی را تثبیت کرده است. امثال حزب کار بلژیک، مبارزات مردمی و جنبش‌های دموکراتیک کشورهایی مثل ایران را، مانند خیزش دی‌ماه ۹۶ را، یکسره دسیسه‌های دشمنان به‌ویژه عربستان و آمریکا معرفی کرده و سرکوب خلق‌های تحت ستم، زن‌ستیزی، اعدام، زندان و شکنجه در ایران را هم‌صدا با نمایندگان رژیم ایران در جهت مبارزه با امپریالیسم تفسیر کردند.

رفیق‌مان ادامه داد که مباحثِ هر سه سخنران چینشِ دلبخواهی و رایج فاکت‌ها بوده و نتوانست بستری که این اتفاقات رخ می‌دهند را روشن سازد. پرسش امروز این نیست که باید در برابر ترامپ فاشیست و دولتش ایستادگی کرد یا نه؟! پرسش امروز این نیست که خطر جنگ جدی است یا نه؟! پرسش امروز این هم نیست که تحریم‌ها وضعیت زندگی مردم را بدتر می‌کند یا نه؟! پرسش‌های اساسی این‌ها هستند: این اوضاع بر چه زمینه‌ای رخ می‌دهد؟ و چه باید کرد؟

زمینه‌ای که این وضعیت در آن جاری است، به‌طور خلاصه جدال و رقابت امپریالیست‌ها برای هژمونی اقتصادی و سیاسی بر جهان است که در خاورمیانه فشرده شده و ایران در این منطقه نقش ویژه‌ای دارد. هم در ویرانی منطقه و هم در مانع‌تراشی برای هژمونی آمریکا؛ بنابراین تحریم‌ها و حملات اسرائیل به پایگاه‌های سپاه پاسداران در سوریه، خروج آمریکا از برجام و اصرار اروپائیان بر قراردادهای تازه‌ای برای کنترل نفوذ ایران در منطقه و توان نظامی‌اش را باید در این زمینه بررسی کرد. رقابت میان امپریالیست‌های آمریکایی، اروپایی، روسیه و چین به مراوده با ایران هم گره‌خورده است و رژیم ایران نیز با آگاهی از این مساله،‌ در تلاش است که در وضعیت جدیدی که در آن قرارگرفته، سیاست همسویی با یکی و تقابل با دیگری را در پیش بگیرد. سیاستی که امید به بقا و همکاری با جهان سرمایه‌داری را به هیأت حاکمه‌ی ایران می‌دهد و تشدید سرکوب اعتراضات مردمی را نیز مشروع می‌سازد. البته امروزه چنین سیاستی توسط ایران به بن‌بست هجوم دولت ترامپ خورده است. بدون دیدن چنین ترکیبی امکان بررسی وضعیت موجود و ارائه‌ی آلترناتیو یا صرفاً موضع‌گیری فراهم نخواهد شد و لاجرم به دامان یکی از این دو نیروی ارتجاعی می‌افتیم.

با این‌که یکی دو بار برخی از اعضای حزب کار بلژیک با صدای بلند خواهانِ اخراجِ رفیق ما از سمینار شدند و یا فریاد زدند که «سوالت را بپرس! تو که سخنران نیستی!» اما برخی از جوانان به دفاع از رفیق ما برخاسته و خواهان ادامه صحبت او شدند. رفیق ما به گفتمان‌های غلطی که در فضای آکادمیک اروپا رایج است پرداخت و جایگاه انتخابات و حاکمیت در ایران را توضیح داد: «این‌که در ایران انتخابات بوده و هنوز هم برگزار می‌شود و در بسیاری از کشورهای پادشاهی خاورمیانه شاهد روندهای دیگری هستیم دلیلی بر وجود دموکراسیِ لیبرالی در ایران نیست. تئوکراسیِ فشرده در نهادهایی مانند ولایت‌فقیه، شورای نگهبان پایاپای مناسبات لیبرالی موجود مانند انتخابات، پارلمان و روابط اقتصادی در ایران عمل کرده و در جهت حفظ شکل خاصی از مناسبات سرمایه‌دارانه در ایران همزیستی می‌کنند. این فقط یک نگاه اروپا محور است که انقلاب کردن را هم از کانال‌های انتخاباتی و رقابت میان نمایندگان سیاسی جستجو می‌کند. درکی که لنین و بسیاری دیگر از رهبران کمونیست بی‌پایه بودن آن را برای انقلاب کردن تأکید و اثبات کردند اما با شکست سوسیالیسم در قرن بیستم، این تفکر غیرانقلابی باقدرت بیشتر وارد صحنه شده و امروزه جزئی از سیستم موجود گشته است که زحمت حمله به انقلابیون توسط لیبرال‌ها و راست‌ها را کم کرده است. چه در فضای آکادمیک، چه در فضای کارگری و سندیکالیستی و چه در جنبش‌های اجتماعی موجود شاهد این روند هستیم. درحالی‌که انقلاب مفهومی است که به‌هیچ‌وجه در پیِ حفظ وضعیت موجود نیست بلکه آن را بر هم می‌زند و صورت‌بندی اجتماعی نوینی را برپا می‌کند. این همان چیزی است که نه‌تنها حزب کار بلژیک بلکه بسیاری از نیروهای سیاسی دیگر هم آن را نفی می‌کنند، حتی در ایران. چون خارج از چارچوب نظم موجود باید حرکت و عمل کنند و این در سیاست حاکم نامتعارف است.» فردی در میان جمعیت فریاد زد که «راه‌حل خودت چیست؟» رفیق ما گفت که «ما نیز ـ ما در ایران - مانند سوریه‌ای‌ها و کشورهای درگیر در بهار عربی از داشتن یک نیروی سیاسی توده‌ای و آلترناتیو در کوران خیزش‌های عظیم مردمی در چندساله‌ی اخیر محروم بوده و هستیم. عمده‌ترین دلیل این وضعیت شکست انقلابات جهانی و سرکوب شدید و ممتد نیروهای سیاسی متشکل توسط رژیم جمهوری اسلامی بوده است؛ اما جنبش‌های اجتماعی و نیروهای سیاسی در طول تاریخ بر بستر تضادهای جهانی و داخلی هر کشوری نسج گرفته و بالنده می‌شوند. این وضعیت برای ایران هم مانند کشورهای عربی و ... صادق است. آری در رابطه با انقلاب کردن، عنصر ذهنی از شرایط عینی بسیار عقب‌تر است؛ و تمام تلاش ما باید ایجاد و تقویت چنین نیرویی باشد که با سطوح مختلف مبارزات توده‌ای در ارتباط قرار گیرد. نیرویی که بتواند بخشی هرچند کوچک از توده‌ها را در چنین شرایط هولناکی رهبری کرده و از میان دونیروی ارتجاعی جمهوری اسلامی و امپریالیست‌ها، صدای رهایی مردم باشد. رویکردی مانند لنین و بلشویک‌ها در روسیه و آن‌هم در میانه‌ی یک جنگ جهانی.» به‌جز سه چهار جوان پرشور کسی برای رفیق ما کف نزد ولی سکوت باقی ماند.

مجری برنامه با تشکر از رفیق ما خواهان ورود به بخش جمع‌بندی شد. در جمع‌بندی بوتانگا ضمن اعتراف به کاستی‌های بحث خود، آن را به کمبود وقت مرتبط دانست اما بحث‌های رفیق ما را نوستالژی انقلابیون نامید. بوتانگا به سوالات دیگران پرداخت و آمار خوب و مستندی از مراودات اقتصادی ایران، ترکیه و غرب در دوران قبل و بعد از برجام ارائه کرد و بحث خود را خاتمه داد. اشتری از جمع‌بندی خودداری کرد و کیمونگر به رفیق ما اطمینان داد که او از توده‌ها و مبارزات آن‌ها حمایت می‌کند اما امروز خطر جنگ است و اگر رژیمی باثبات و قوی مانند ایران بپاشد یا درگیر جنگ شود، نظم خاورمیانه از چیزی که هست بدتر خواهد شد.

جلسه با آرامش به پایان رسید اما تا ساعاتی پس‌ازآن بحث‌های کناری ادامه داشت. رفیق ما در بحث‌های کناری در ابتدا حملات کادرهای حزب کار بلژیک را تحمل کرد که بدون توجه به فضای سمینار بحث‌های تند و بی‌پایه‌ای را شروع کردند. به هر صورت رفیق ما چاره را در این دید که بحث را با آن‌ها ادامه دهد و هرچند فضا کمی متشنج شده بود اما لازم بود که رویکرد دیگری که باید تقویت شود را برجسته کرد. در ادامه تعدادی از جوانان حزب کار بلژیک که عمدتاً درگیر مبارزات فلسطین و کارزار ضد فاشیسم هستند با خوش‌رویی با رفیق ما وارد صحبت شدند. این بخش بسیار دل‌نشین بود چون این جوانان از سیاست‌های حزب خود انتقاد داشته و خواهان بحث عمیق‌تر بر سر مقوله‌های اصلی مورد تأکید در صحبت کوتاه رفیق ما بودند. قرارهایی با برخی از ایشان گذاشته شد که بتوان در مشورت و بحثی جمعی به نتایج مبارزاتی بهتری دست‌یافت.

کمیته جوانان بلژیک

2018/05/25

گزارش آکسیون اعتراضی به قتل «مودا» دختر دوساله‌ی پناه‌جو توسط پلیس بلژیک

چهارشنبه ۲۳ مه در بروکسل یک آکسیون در اعتراض به قتل «مودا» (Mawda Shawdi) دختر دوساله‌ی پناه‌جو که توسط پلیس بلژیک کشته‌شده است برگزار شد. قتل این دختر روز جمعه ۱۸ مه صورت گرفت و کماکان اخبار رسمی و اطلاعات فعالین سیاسی و حقوق بشری بسیار محدود و ضدونقیض است، زیرا از همان ساعات اولیه اخبار دروغی به شکل رسمی در این مورد اعلام‌شده و هنوز امکان بررسی گفته‌های شاهدین و والدین برای وکلا و رسانه‌ها وجود ندارد؛ اما عمق این فاجعه‌ی تراژیک به‌قدری زیاد است که هنوز به گفته‌ی بسیاری از فعالین سیاسی همه شوکه هستند.

این آکسیون که در مقابل «کاخ دادگستری» (Palais de justice) بروکسل برگزار شد با فراخوان مرکز هماهنگی «Semira Adamu» سازمان‌دهی شده بود. ساعت ۱۷:۳۰ ما نیز خودمان را به محل آکسیون رساندیم و خوشبختانه با جمعیت نسبت زیادی بیش از ۱۰۰۰ نفر مواجه شدیم که در روز کاری وسط هفته از سراسر کشور خودشان را به این آکسیون رسانده بودند. فعالین احزاب، سازمان‌های پناهندگی و حقوق بشری، سندیکاها، فعالین سیاسی، هنرمندان و مردمی که همگی غمگین و خشمگین بودند. بخش بزرگی از جمعیت را کماکان بلژیکی‌ها و خصوصاً جوانان تشکیل می‌داد؛ اما حضور کودکان بسیار چشمگیر بود. خانواده‌ها عمدا همراه با بچه‌ها از سنین مختلف حضور داشتند و مشخص بود بسیاری از آن‌ها از مدرسه مستقیماً خود را به بروکسل و تظاهرات رسانده‌اند. تعداد شعارها زیاد نبود ولی در گوشه‌ای از میدان چندین طناب رخت آویزان بود که لباس‌های کودک بالای سایز ۱۴۰‌سانتیمتر آویزان بود و روی آن اسم «مودا» نوشته‌شده بود. به فراخوان سازمان‌دهندگان مردم این لباس‌ها را آورده بودند تا به شکل نمادین نشان دهند «مودا» و کودکانی مثل او هرگز این لباس‌ها را به تن نخواهند کرد؛ این احساسات و همدلی مردم بسیار ستایش‌انگیز بود اما بسیاری از فعالین سیاسی از جو غیرسیاسی آکسیون ناراضی بودند و معتقد بودند چنین جنایتی عکس‌العمل قوی‌تر و معترضانه‌تری را طلب می‌کند.

برنامه با صحبت مرکز هماهنگی «Semira Adamu» شروع شد. آن‌ها ابتدا در مورد «سمیرا آدامو» گفتند: ما امروز در بیستمین سالگرد قتل سمیرا، دوباره به خاطر قتل مودا این‌جا هستیم. سمیرا پناه‌جوی ۲۰ ساله‌ی نیجریه‌ای بود که کشورش را برای فرار از ازدواج اجباری ترک کرده بود و سال ۱۹۹۸ از دولت بلژیک دستور اخراج گرفت و او چندین بار از اخراج امتناع کرده بود، دریکی از تلاش‌های پلیس برای بازپس‌فرستادن، در لحظه‌ی پرواز دو مأمور پلیس در هواپیما برای جلوگیری از اعتراض و فریاد او که نسبت به این اخراج اعتراض داشت و مقاومت می‌کرد، بالشی روی دهانش گذاشتند و سمیرا در اثر فشار پلیس جان داد. امسال این تشکل برای بلند کردن بیستمین سالگرد صدای مقاومت سمیرا، تصمیم به فعالیت داشته که با موضوع قتل مودا مواجه شده است. جنایتی که امتداد همان سیاست پناهندگی دولت بلژیک در شکلی وحشیانه‌تر است؛ بنابراین موضوع اصلی ازنظر آن‌ها سیاست پناهندگی دولت بلژیک و اروپاست.

سخنران بعدی که از سازمان حمایت از کودکان بود گفت امروز تمام کودکان دنیا برای مودا گریه می‌کنند. وکیل خانواده‌ی مودا «سلما» که یکی از وکلای «شبکه‌ی وکلای مترقی» است، او و سخنرانان بعدی تلاش کردند جزییات این جنایت را بیشتر افشا کنند. آن‌ها گفتند: مودا هنوز دوساله نشده بود و همراه خانواده خود که کُرد عراق هستند از جنگ گریخته و خواهان رفتن به انگلستان بودند. ظاهراً چهار ماشین پلیس، ماشین ونی را که حامل سی مهاجر (بزرگ‌سال و کودک) بوده در محاصره گرفته‌اند و شلیک کرده‌اند، مسافرین شیشه عقب را شکسته‌اند تا پلیس ببیند که کودکان در ماشین هستند اما در اثر شلیک پلیس مودا مورد اصابت واقع‌شده و در آمبولانس جان‌باخته است. در آمبولانسی که به مادر و برادر چهارساله‌ی او اجازه نداده‌اند که سوار آن شوند، چون آن‌ها را همراه دیگر پناه­جویان به کمپ بسته برده‌ و مدت ۲۴ ساعت بازجویی کردند. پلیس ابتدا اعلام کرد که در ماشین پناه‌جویان غیرقانونی یک کودک مرده یافته است، بعد گفتند کودک در اثر بیماری و شوک مرده است. بعد از جنجال خبری رسانه‌ها وزیر کشور اعلام کرد که کودک در اثر شلیک گلوله کشته‌شده اما گلوله پلیس نبوده و قاچاقچی‌ها در ماشین اسلحه داشته‌اند و... بعد اما مجبور شدند اعتراف کنند که گلوله‌ی پلیس بوده است؛ اما درنهایت هنوز صحبت‌های پلیس و والدین مودا هم‌خوانی ندارد و وکلا در پی روشن کردن ماجرا هستند. سلما تأکید کرد که دولت از ترافیک انسان صحبت می‌کند اما موضوع این است که این افراد قربانی جنگ هستند و این حمله‌ی پلیس تروریستی بوده است. پلیس حتی در سرقت‌های مسلحانه و ... اجازه می‌دهد تا مجرمین بدون کشته شدن، دستگیر شوند اما نسبت به یک ماشین از پناه‌جویان بی‌سلاح و گریزان چنین انعطافی ندارد؟!!! سخنرانان دیگر هم همگی تأکید داشتند که این حمله‌ی خشونت‌بار پلیس کاملاً یک منشأ راسیستی داشته است و ما هیچ اعتمادی به پلیس و دولت و دستگاه قضایی نداریم و باید یک کمیته‌ی تحقیق مستقل و دادگاه مستقل به این جنایت رسیدگی کند. برخی از سخنرانان تأکید داشتند که باید نخست‌وزیر میشل توبیخ شود و معاون او و وزیر امنیت و داخلی «ژان ژامبون» و وزیر پناه‌جویی و مهاجرت «تئو فرانکن» که هر دو از حزب راست و ناسیونالیست NVA هستند، اخراج شوند. این جنایات حاصل سیاست آن‌هاست. برخی خواهان دستگیری پلیس و محاکمه‌ی او به‌عنوان قاتل بودند و ... یکی از فعالین سازمان پناهندگان گفت: امروز نوبت شما بلژیکی‌هاست. شما هستید که این وزرا را به نماینده‌گی انتخاب کردید و آن‌ها به نام شما این کارها را می‌کنند که با تشویق جمعیت مورد تأیید قرار گرفت. پیام سازمان زنان پناه‌جو هم خوانده شد که مسئول آن گفته بود من به خاطر این‌که باید کودکانم را از مدرسه بیاورم کنار شما نیستم، یک مادر همه‌جا مادر است و آن‌ها به مادر مودا حتی اجازه ندادند با کودکش به بیمارستان برود. ما مادران تمام کودکان پناه‌جو هستیم، اما شما به کودکان ما حتی حق وجود داشتن نمی‌دهید. مسئول یکی از سازمان‌های کُردی هم گفت مودا در خاورمیانه کشته نشده بلکه او با اسلحه‌ی پلیس بلژیک و در بلژیک کشته‌شده است... ما و چندنفری از زنان مهاجر که نزدیک‌مان بودند تلاش کردیم در بین سخنرانی‌ها شعارهای سیاسی و اعتراضی بدهیم: «وزیر باید برود!»، «فرانکن باید اخراج شود!»، «پلیس همه‌جا! عدالت هیچ جا!»، «عدالت و صلحی وجود ندارد!»، «نه مرز! نه ملیت! اخراج را متوقف کنید!» ...

ما همچنین پلاکاردهایی با این مضمون داشتیم: «نه مرز، نه ملیت! نه جنسیت! این وضع دیگر قابل‌تحمل نیست، باید دست به یک مبارزه­ی پویا بزنیم!»، «نه به جنگ! نه به راسیسم! نه به اخراج! نه به فرودستی زنان!» و ضد فاشیسم و ... یک توریست‌ سیاه‌پوست آمریکایی که شعارهای ما را دید سراغ‌مان آمد و جویای ماجرا شد و شروع کرد صحبت از ترامپ و این‌که در آمریکا دیگر قتل با اسلحه‌ی پلیس «طبیعی» شده است و جالب این‌که آن‌جا همه مهاجر هستند و ... یکی از زنان کُرد به ما گفت خیلی از حاضرین هنگام سخنرانی برای مودا اشک ریختند اما مودا اولی نبوده و متأسفانه آخرین هم نیست. کودکان ما هرروز آن‌جا کشته می‌شوند شما جنگ را پایان دهید نه سیاست مهاجرتی را و ... در آخرین دقایق آکسیون، باران تندی شروع شد و بسیاری از حاضرین که همراه چندین بچه بودند مجبور شدند بروند اما برخی از ما ماندیم و زیر باران با صدای بلند شعار دادیم چون ما فقط غمگین نبودیم، ما خشمگین بودیم، خشمگین از قتل مودا و میلیون‌ها مودا که با اسلحه‌ی کشتارجمعی همین دولت‌های اروپایی کشته می‌شوند و ما به‌خوبی می‌دانیم که اخراج هیچ وزیری این وضع را تغییر نخواهد داد و فقط تغییر ریشه‌ای این نظام جنگ‌طلب و سلطه‌گر امپریالیستی است که می‌تواند به جنگ‌ها و رقابت‌های امپریالیستی و قتل و کشتار بشریت پایان دهد.


فعالین سازمان زنان هشت مارس (ایران – افغانستان) - بلژیک
کمیته جوانان – بلژیک


- لینک مستقیم گزارش تصویری از این آکسیون:


- و تصاویر بیشتر در لینک مستقیم گزارش تصویری از این آکسیون

2018/05/17

گزارشی کوتاه از آکسیون اعتراضیِ «کشتار در غزه را متوقف کنید!» - بروکسل

در اعتراض به جنایت اسرائیل و کشتار ده‌ها نفر و زخمی شدن بیش از ۲۰۰۰ نفر در تظاهرات روز دوشنبه ۱۴ مه در نوار غزه، آکسیونی سه‌شنبه ۱۵ مه ۲۰۱۸ در ایستگاه مرکزی بروکسل برگزار شد. این فراخوان به فاصله‌ی چند ساعت، پس از کشتارها در غزه، توسط برخی از سازمان‌های مدافع خلق فلسطین و سازمان‌های طرفدار صلح و ... داده شده بود؛ و بسیاری از مردم خودشان را از شهرهای مختلف به این آکسیون رساندند. مردم خشمگین بودند و هر کس تلاش کرده بود شعار یا پیام خود را به همراه داشته باشند اما شعارها نشان می‌داد که همه خشمگین هستند. خشمگین از ادعاهای وقیحانه‌ی دولت اسرائیل مبنی بر هفتادمین سالگرد تأسیس و استقلال کشور اسرائیل و به‌اصطلاح جشن‌ وقیحانه‌ی اشغالگری، خشمگین از آوارگی و تحقیر ملت فلسطین، خشمگین از کشتار مردم معترض و خشمگین از وقاحت فاشیستی ترامپ در جابجایی سفارت آمریکا در این روز به اورشلیم و ... البته حملات و کشتارها از چند هفته پیش آغاز شده بود چون از سال ۱۹۹۸ مردم رانده‌شده‌ی فلسطین هم‌زمان با جشن‌های «استقلال» اسرائیل، تحت نام «یوم‌النکبه» (روز فاجعه) در نوار غزه دست به راهپیمایی و تظاهرات اعتراضی می‌زنند، اما امسال به خاطر تحرکات جنگی در منطقه و خصوصاً انتقال سفارت آمریکا و ... این تظاهرات از حساسیت بالاتری برخوردار بود یا به عبارتی ارتش اسرائیل تدارک بیشتر و وقیحانه‌ای برای کشتار و سرکوب اعتراضات دیده بود.

در بروکسل نیز، هم‌زمان با بسیاری از شهرهای دیگر صدها نفر در حمایت از مردم فلسطین و در اعتراض به این جنایات به خیابان آمدند. شعار مرکزی تظاهرکنندگان این بود: «نسل‌کشی را متوقف کنید!»، «فلسطین باید آزاد شود!»، «اسرائیل باید بایکوت شود!»، «آمریکا باید بایکوت شود!»، «تنها راه‌حل، پایان دادن به اشغال است!» و ... خوشبختانه تعداد جوانان (به‌ظاهر) «اروپایی» و همچنین «غیراروپایی» بسیار زیاد بود و خیلی از مهاجرین به شکل خانوادگی حضور داشتند که تداعی‌کننده همان تظاهرات روز نکبه، در غزه بود. اکثرا پلاکارهایی در حمایت از مردم و ضد اسرائیل داشتند، و یک پرچم بزرگ چند ده متری فلسطین بر فراز سر جمعیت توسط جوانان حمل می‌شد. ما هم با شعار‌های‌مان «مردم متحد شکست نخواهند خورد!»، «زنده باد همبستگی جهانی!»، «از افغانستان تا ایران، از سوریه تا فلسطین، از یمن تا کردستان تنها راه‌حل انقلاب است!» تلاش کردیم خودمان را به این آکسیون برسانیم. یکی از سخنرانان اسامی ده‌ها کشته‌ی دیروز را خواند و سخنرانان دیگر هرکدام اسرائیل را در این جنایات محکوم کردند؛ اما کماکان درخواست برخی از آن‌ها این بود که دولت‌های اروپایی و مشخصاً دولت بلژیک باید از دولت اسرائیل بخواهد که به اشغال پایان دهد یا به حقوق مردم فلسطین احترام بگذارد. درحالی‌که ما با همان اندک شعارها وجه تمایز دیدگاه‌مان را نشان دادیم که ضمن همبستگی قدرت‌مند با خواسته‌های به‌حق مردم فلسطین و در تقابل با جنایت و اشغالگری اسرائیل اما هیچ تقاضایی نمی‌توانیم از هیچ دولت امپریالیستی و ارتجاعی داشته باشیم چون تماما مشترک‌المنافع هستند، بلکه پیروزی در اتحاد و همبستگی مردم و انقلاب است و نه چیزی کمتر! پیرامون شعارمان با برخی از شرکت‌کنندگان بحث می‌کردیم و برخی از آن‌ها ما را برای شرکت در کنفرانس‌هایی پیرامون این مسأله دعوت می‌کردند و ... درمجموع می‌توان گفت همین میزان از عکس‌العمل و اعتراض هرچند کوچک اما نشان می‌داد که شعله‌های مقاومت علیه کشتار و جنگ‌های امپریالیستی و سیاست‌های فاشیستی روشن است و باید آن را با خط انقلابی تقویت کرد.

فعالین سازمان زنان هشت مارس (ایران – افغانستان) - بلژیک
کمیته جوانان بلژیک

- لینک مستقیم گزارش تصویری از این آکسیون


- تصاویر بیشتر در گزارش تصویری از این آکسیون

2018/05/05

گزارش تظاهرات اول ماه مه ۲۰۱۸ - بروکسل


 امسال با فراخوانی که از سوی «بلوک نیروهای آلترناتیو»* برای برگزاری اول ماه مه انقلابی داده‌شده بود، ما فعالین سازمان زنان هشت مارس در بلژیک و کمیته جوانان بلژیک که از سازمان‌دهنده‌گان بودیم نیز به همراه سایر نیروها در محل شروع تظاهرات حاضر شدیم. از ساعت ۱۱ صبح نزدیک به ۴۰۰ نفر به شکل جمعی و فردی در Carré de Moscou گرد هم آمدند تا پرانرژی و متحد اولین تظاهرات «روز جهانی مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر» را از همین نقطه به سمت Place Poelaert آغاز کنیم. ما می‌خواستم با عبور از محله‌های پرتردد این منطقه خودمان را به نقطه‌ی شروع تظاهرات دوم یعنی محل فراخوان سندیکاها برسانیم و سپس متحد به راهپیمایی ادامه دهیم.
خوشبختانه طی چند سال گذشته راهپیمایی آلترناتیو حرکتی مبارزاتی، در برابر بی‌عملی سندیکاهای کارگری بلژیک در روز اول ماه مه بود که عملاً این روز را به «جشن و کارناوال خیابانی» تبدیل کرده بودند. به همین دلیل ما و سایر نیروهایی که اول ماه مه را «یک روز مبارزاتی و سمبل مبارزه علیه سرمایه‌داری» می‌دانیم، با سازمان‌دهی این تظاهرات آلترناتیو سعی کرده بودیم خصلت مبارزاتی این روز را حفظ کنیم؛ اما خوشبختانه امسال در تقابل با قدرت‌گیری نیروهای راست و راست‌افراطی بخشی از سندیکالیست‌ها و احزاب چپ نیز تصمیم به راهپیمایی سمبلیک گرفته بودند. ازاین‌رو سیاست ما ـ بلوک نیروهای آلترناتیو ـ این بود که مسیر حرکت و زمان‌بندی برنامه خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که در نقطه‌ای به آن‌ها پیوسته و صف متحدی را شکل دهیم. هرچند این سیاست با مخالفت و موافقت برخی از نیروها مواجه شد ولی نهایتاً بخش اصلی آن‌ها موافقت خود را اعلام کردند.
در نقطه‌ی شروع تظاهرات ما نیز در کنار سایر نیروها بنرها و پلاکاردهای‌مان را آماده کردیم. دو بنر بزرگ که روی یکی نوشته شده بود: «پرولتاریا چیزی برای از دست دادن ندارد اما جهانی برای فتح دارد!» و دیگری: «زنان در مقابل دو واپس‌گرای پدرسالار: سرمایه‌داری امپریالیستی و بنیادگرایان مذهبی!» پلاکاردهای ما به زبان‌های فارسی و انگلیسی روی موضوعات دیگری متمرکز بود: «از افغانستان تا ایران، از سوریه تا فلسطین، از یمن تا کردستان، تنها راه‌حل انقلاب است!»، «مردم متحد شوید! جهان به تغییر نیاز دارد!»، «اول ماه مه، روز جهانی کارگر، روز مبارزه‌ی انترناسیونالیستی علیه سرمایه‌داری!»، «اول ماه مه، علیه سرمایه‌داری، علیه پدرسالاری، علیه راسیسم، علیه فاشیسم، علیه تبعیض!»، «زنده باد همبستگی انترناسیونالیستی!»، «مردم متحد شوید! برای ساخت جهانی نو متحد شوید!»، «مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد!»، «نه به سرمایه‌داری امپریالیستی و نه به ارتجاع مذهبی! جهان نوینی باید ساخت!»، «نه به جنگ‌های امپریالیستی و نه به جنگ دولت‌های ارتجاعی، مردم متحد شوید!»، «مبارزات زنان ایران علیه حجاب اجباری راه را برای مبارزه‌ی عمیق‌تر با ستم و استثمار هموار می‌کند!» برنامه با قرائت فراخوان بلوک آلترناتیو ـ که توسط ده سازمان و کلکتیو (از طیف‌های مختلف انقلابی از آنارشیست، فمینیست، کمونیست و ...) امضا شده بود ـ توسط یکی از رفقای برگزارکننده، آغاز شد. به نماینده‌‌گان اکثر نیروهای سازمان‌دهنده نیز فرصتی داده شد تا دقایقی صحبت کنند. نکته‌ی اصلی بیانیه ‌و بحث ما که توسط رفیق‌مان بیان شد تأکید بر اهمیت درک شرایط فاجعه‌بار جهان و رشد نیروها و دولت‌های بنیادگرا و ارتجاعی بود و این‌که طبقه‌ی کارگر و نیروهای آلترناتیو می‌توانند و باید نقطه پایانی بر این دهشت گذاشته و با مرزبندی و مبارزه با دو قطب پوسیده‌ی امپریالیست‌ها و دولت‌ها و نیروهای ارتجاعی، جهانی نوین بسازند.
پس از پیام‌ها و شنیدن چند موزیک و رقص و سرودخوانی رفقای کُرد و تُرک حرکت آغاز شد. حضور پرشمار پلیس ـ با یونیفرم و لباس شخصی ـ هم چشم‌گیر و هم اسباب خنده‌ی شرکت‌کننده‌گان بود. مسیر حرکت خیابان‌های چندین محله‌ی مردمی شهر بروکسل بود که با استقبال ساکنین و مردم محلی نیز روبرو شد. جمعیت در تمام طول مسیر شعارهای مختلفی در ضدیت با وضعیت موجود سر می‌داد و چهره‌های بشاش و پرانرژی شرکت‌کننده‌گان نوید مبارزه‌ی خوبی را می‌داد. شرکت‌کننده‌گان عمدتاً جوان بودند و زن، مرد، پیر، جوان و حتی کودکان تلاش می‌کردند با شعارها همراهی کنند. فضایی رفیقانه و پرشور حاکم بود و سردادن شعار به زبان‌های مختلف صف انترناسیونالیستی ما را به‌خوبی معرفی می‌کرد. عمده‌ترین شعارها این‌ها بودند: «زنده‌باد همبستگی انترناسیونالیستی!»، «آ آنت آنتی کاپیتالیستا»، «نابود باد دولت و پلیس بورژوا!»، « نابود باد دولت مردسالار!»، «تنها راه رهایی انقلاب است!»، «مردم متحد شکست نخواهند خورد!»، «همبستگی، همبستگی، با تمام مردم جهان!»، «داغ‌تر، داغ‌تر، ما از فاشیست‌ها داغ‌تر هستیم!»، «نباید هیچ فاشیستی در شهر ما باشد!»... و شعارهایی در حمایت از عفرین و کردستان، شعارهای با برشمردن اسامی دیکتاتورها و نمایندگان دولت‌های امپریالیستی و تکرار واژه «گم‌شو!» توسط شرکت‌کنندگان.
ما تظاهرات را تا محل تجمع سندیکالیست‌ها به همین شکل ادامه دادیم و بعد از توقف کوتاهی به همراه آن‌ها مجدداً حرکت را آغاز کردیم. با این‌که تعداد تظاهرکننده‌گان بیشتر شده و جریانات دیگر هم به ما پیوسته بودند اما بازهم عمدتاً رفقای بلوک ما بودند که شعار می‌دادند و نقطه‌ی اوج آن زمانی بود که به مقابل ساختمان حزب سوسیالیست رسیدیم. افشاگری از تبانی‌های این حزب با سایر احزاب در قدرت نقطه‌ی تیز اعتراض ما بود. مسیر تا محل جشن سندیکا طی شد و در نقطه‌ی پایانی برخی از شرکت‌کنندگان وارد فضای جشن شدند و برخی دیگر به مرکز فرهنگی گارسیالورکا رفته و از میزبانی آن‌ها برای صحبت و استراحت استفاده کردند. ما نیز ضمن استراحت به بحث سیاسی ادامه دادیم.

زنده‌باد همبستگی انترناسیونالیستی
زنده‌باد انقلاب

سازمان زنان هشت مارس (ایران – افغانستان)
کمیته‌ی جوانان بلژیک


http://1mai.xyz


- لینک مستقیم آلبوم تصویری از این گزارش



 - تصاویر بیشتر در آلبوم تصویری از این گزارش