!این صفحه فعلن در وضعیت آزمایشی قرار دارد

2016/09/29

گزارش تظاهرات ضد ریاضت‌کشی اقتصادی در بروکسل

صبح روز پنجشنبه ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶ در اعتراض به دومین سال انتخاب «دولت میشل» (شارل میشل نخست‌وزیر بلژیک) یک تظاهرات سراسری اعلام شده بود. در متن فراخوان به تأثیرات منفی دولت میشل بر زندگی کارگران، کارمندان، خانواده‌ها و ... اشاره شده بود. تأکید شده بود که تأثیرات ریاضت‌کشی اقتصادی بر اقشار مختلف باعث از بین رفتن امنیت اجتماعی و شغلی افراد شده است و تشدید و تحکیم سیاست جناح راست در همراهی احزاب لیبرال، ملی‌گرا و دمکرات - مسیحی باعث تقویت ایدئولوژی آن‌ها در جامعه شده است. از نظر آن‌ها این دولت راست‌ترین دولت در ۵۰ سال گذشته در بلژیک بوده است و دو ساله شدن آن هیچ شادمانی در پی ندارد.
فراخوان دهندگان سندیکاها بودند که متأسفانه بدون اعلام اعتصاب (در روز کاری) اعلام تظاهرات سراسری کرده بودند و این موضوع امکان شرکت افراد را محدودتر می‌کرد و به همین دلیل در قیاس با تظاهرات دو سال قبل که تقریباً تمام احزاب، سازمان‌ها، مدارس، دانشجویان و حتی افراد و ... چپ و مترقی از آن حمایت و در تظاهرات شرکت کرده بودند، این بار سازمان‌ها و افراد شرکت کم‌رنگ‌تری داشتند و تظاهرکنندگان عمدتاً فعالین سندیکاها و احزاب موازی آن‌ها بودند. با این همه جمعیتی حدود ۷۰۰۰۰ نفر از ایستگاه شمالی بروکسل (بروکسل نورد) به سمت ایستگاه جنوبی (بروکسل میدی) حرکت کرده و در یک راهپیمایی سه ساعته، تقریباً تمام مرکز شهر را پشت سر گذاشتند. جمعیت عمدتاً همان شعارهای مرکزی سندیکاها را به همراه داشتند و کمتر به شعارهای خلاقانه و سیاسی برخوردیم، هرچند سندیکاها ابتکارات مختلفی را سازمان‌دهی کرده بودند. از نمایش خیابانی و پودیوم‌های بزرگ سخنرانی، موزیک و بنر گرفته تا میزهای اطلاع‌رسانی و جمع‌آوری تومار امضا و همچنین انفجارهای شدید و پرصدا؛ اما این بار برخلاف هرسال که پودیوم اصلی سندیکا برای سخنرانی در انتهای تظاهرات قرار می‌گرفت، پودیم در محلی نزدیک به ابتدای تظاهرات تعبیه شده بود و سخنگویان سندیکا هم در همان ابتدا پیام و وعده‌های خود را به جمعیت دادند که بعضاً با تشویق و گاها با سکوت و عدم رضایت همراه بود. به نظر نمی‌رسید که جمعیت توجه زیادی به کلی‌گویی‌ها و وعده‌های همیشگی سندیکا دارد؛ و شرکت‌کنندگان کم‌توجه به سخنرانی‌ها راه خود را در پیش می‌گرفتند؛ اما مباحث و برخوردهای فردی بیشتر جلب توجه می‌کرد. ما هم با شعارهای زیر در تظاهرات شرکت داشتیم:
The problem is capitalist system! Overthrow it!
(مشکل سیستم سرمایه‌داری است! سرنگونش کن!)
Revolution, nothing less!
(انقلاب نه چیزی کمتر!)
They cut! We bleed!
خوشبختانه با وجود این‌که پلاکارهای ما در قیاس با بنرهای و تبلیغات بزرگ سندیکاها و احزاب و ... کوچک بودند، اما تظاهرات کنندگان زیادی به آن عکس‌العمل نشان می‌دادند. خیلی‌ها با نشان دادن علامت تائید (لایک) و لبخند موافقت خود را اعلام می‌کردند و از ما می‌خواستند که ثابت بایستیم تا از شعارهای‌مان عکس بگیرند. خیلی از زنان به شعارهای روی تی‌شرت رفیق‌مان توجه می‌کردند (بدون جنبش انقلابی زنان هیچ تغییری امکان ندارد! اگر زنان رها نباشند، هیچ کس رها نیست!) و لبخند رضایت‌مندانه‌شان تأییدی بر این خواست بود. عده‌ای هم با تعجب به شعار ما نگاه می‌کردند و احتمالاً رابطه‌ای بین این شعار و این تظاهرات حس نمی‌کردند و یا شاید رابطه‌ی بین یک تظاهرات سندیکایی و فراخوان انقلاب از طرف عده‌ای «خارجی» در بلژیک را درک نمی‌کردند و چندین و چند بار از شعارها روی چهره‌ها و از چهره‌ها روی شعارها می‌چرخیدند. عده‌ای هم با سر دادن شعارهای انقلابی ابراز رضایت می‌کردند. شاید چون به گفته یکی از رفقای بلژیکی که از کنارمان می‌گذشت و از انتهای صف تا ابتدای صف آمده بود: «در تمام طول صف حتی یک شعار ضد سیستم با طرح موضوع انقلاب وجود نداشت!!!». اما به عکس در برخورد دیگری یکی از کارگران سندیکای سوسیالیست که با دیدن شعار روی پلاکارد ما به شدت برآشفته شده بود با عصبانیت به ما گفت که انقلاب سر شما را بر باد خواهد داد و با نشان دادن حرکت دست روی گردن از کنار ما گذشت. تنها بلوک کوچکی از فعالین مستقل، زنان رادیکال و فعالین آنارشیست و ... بودند که شعار مخالفت با سیستم سرمایه‌داری را سر دادند و همین باعث شد که ما تا انتهای مسیر در کنار هم بمانیم.

نکته جالب این بود که اکثر شرکت‌کنندگان و خصوصاً معدود جوانان آنارشیست و مستقل شرکت‌کننده انتظار داشتند که مثل دو سال گذشته در انتهای تظاهرات با پلیس درگیری ایجاد شود؛ اما کاملاً مشهود بود که سندیکا و پلیس در این مورد به توافق رسیده‌اند و فشارهای دو سال قبل اثر گذاشته است. از یک طرف خبری از کارگران کارخانه متال و بندر نبود که دو سال گذشته کاملاً آمده به تظاهرات آمده بودند و در صف مقدم درگیری با پلیس بودند و نشان می‌داد که پراکنده و تنبیه شده‌اند. چون متعاقب آن درگیری‌ها از سال گذشته به آن‌ها فشارهای زیادی از طرف محل کار و سندیکا آمده بود. حتی کارگران تازه اخراج شده‌ی کارخانه‌ی کاترپیلار هم که خشمگین بودند، جز شعار علیه این تعدیل نیرو هیچ شعار سیاسی دیگری نمی‌دادند. از طرف دیگر سندیکا که هر سال پودیوم اصلی خود را در انتهای تظاهرات می‌گذاشت و به این ترتیب، تجمع پایانی، خودش محلی برای سازمان‌دهی برخورد با پلیس می‌شد، این بار با تغییر محل پودیوم، دیگر هیچ سخنرانی و تجمعی در پایان تظاهرات نگذاشت و به نوعی پایان تظاهرات کاملاً بی‌معنی بود؛ و کوچک‌ترین تجمعی نبود. حتی خبری از دکه‌های آب‌جوفروشی و اغذیه‌فروشی مرسوم هم نبود؛ و کارگران تشویق می‌شدند که به سرعت از آن محل پراکنده شوند. خیابانی هم که عمدتاً محل شروع درگیری‌ها بود، پیش‌تر مسدود شده بود و هیچ ماشینی در خیابان نبود (چون دو سال پیش در مقابل گاز اشک‌آور فراوانی که پلیس زد چندین ماشین به آتش کشیده شد). ماشین‌های پلیس هم با فاصله‌ی بسیار در خیابان‌های اطراف مستقر شده بودند. کاملاً مشخص بود که این آرایشی که به‌وسیله‌ی سندیکا و پلیس پیش برده شد، امکان هیچ درگیری به وجود نیاورد و تظاهرات بدون شکل و محتوا در نقطه‌ی پایانی با اتمام رسید و به قول یکی از دوستان تظاهراتی بزرگ برای نشان دادن توان سازمان‌دهی سندیکاها بود و نه چیزی بیشتر.

کمیته جوانان بلژیک
۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶

2016/09/21

نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

دادخواهی واقعی درهم کوبیدن ماشین سرکوب و کشتار دولت جمهوری اسلامی است!
نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

آکسیون اعتراضی علیه قتل‌عام و اعدامِ زندانیان سیاسی و غیرسیاسی توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران به مناسبت بیست و هشتمین سال‌گردِ قتل‌عام هزارانِ زندانیِ سیاسی در دهه‌ی ۶۰ و سال ۶۷

ماشینِ سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی از ابتدای استقرار این نظام تئوکراتیک تا کنون با شدت هر چه بیشتر عمل کرده و انسان‌های بسیاری را از دم تیغ گذرانده است. اگرچه دهه‌ی ۶۰ و به ویژه سال ۶۷ اوج دوره‌ی قتل‌عام‌های دسته جمعیِ زندانیان سیاسی کمونیست و انقلابی بود و نقش ویژه‌ای در شکستن انقلاب مردم و استقرار حکومت اسلامی داشت، اما جمهوری اسلامی در سرکوب و قتل‌عام فرودستانِ جامعه‌ی ایران به ویژه جوانان ناراضی لحظه‌ای درنگ نکرده است؛ و کماکان روندِ اعدام آن‌ها را به بهانه‌های مختلف و با اتهاماتی همچون حمل و نگهداری مواد مخدر، قصاص نفس، بدهکاری، بزهکاری و ... ادامه داده است. اگر در دهه‌ی ۶۰ قرار بود یک نسلِ انقلابی قتل‌عام شود تا نسلِ‌ جوان امروز از آرمان‌گرایانِ رزمنده‌ی آن دوره محروم شوند، امروزه رژیم کمر به اعدام‌های گسترده‌ای بسته تا دوباره از جامعه‌ي ناراضی زهرچشم بگیرد و نشان دهد که هنوز ابزار اعدام، حبس و شکنجه جز ستون پایه‌های این دولت است، به همین دلیل هم، هم‌زمان با تعامل دیپلماتیک جمهوری اسلامی با جامعه‌ی جهانی از جمله اتحادیه اروپا، شاهد افزایش چشمگیر روند اعدام در دولت عوام‌فریب روحانی هستیم تا با ثبت رکورد یک اعدام در هر هشت ساعت درهای این جهنمِ بزرگ را به روی جامعه‌ی جهانی باز کند. در شرایط فعلی و در حالی‌ که منطقه‌ی خاورمیانه در آتش جنگ‌های نیابتی و فرقه‌ای می‌سوزد و رژیم جمهوری اسلامی نیز یکی از بانیان و شرکای اصلی این جنگ‌ها و پدر معنوی دولت‌های بنیادگرای اسلامی در منطقه است، زنان، اقلیت‌های مذهبی، ملی، قومی و حتی اقلیت‌های جنسی و ... در ایران یک بار دیگر در معرض سرکوب و اعدام‌های گسترده قرار گرفته‌اند و روزی نیست که خبری از اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی به گوش نرسد.

از دیگر سو همان‌گونه که از دهه‌ی ۶۰ و تابستان خونین ۶۷ تا کنون، شاهد سکوت معنادار و تأیید ضمنی دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی امپریالیستی در سرکوب مخالفین در ایران بوده و هستیم، امروزه هم سلاخی مردم و جوانان در زندان‌های ایران با همان مماشاتِ پُرسود توسط شرکای بین‌المللی جمهوری اسلامی دنبال می شود. اما ما هرگز سکوت نخواهیم کرد و سازش‌کاری و مماشاتِ آن‌ها و جنایاتِ جمهوری اسلامی را افشا خواهیم نمود.

به همین مناسبت ما فعالین کمیته‌ی جوانان بلژیک و سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) همه‌ی انسان‌های آزادی‌خواه، معترض و مبارز را فرا می‌خوانیم تا در کنار هم این سکوت جنایت‌کارانه را بشکنیم و صدای بی‌صدایان باشیم.

برنامه‌ آکسیون خیابانی:
زمان: روز شنبه اول ماه اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵ تا ۱۷
مکان: مرکز شهر بروکسل Place de la Monnais (نزدیک‌ترین ایستگاه مترو De Brouckère)

به امید دیدار و حضور شما در این برنامه‌ی اعتراضی





طلب العدالة الحقيقي هو التخلص من آلة النظام الإيراني للقمع والقتل!

لا نغفر ولاننسى تجمع احتجاجي تنديدا بما قام به النظام الإيراني من إبادة ضد السجناء السياسيين وغيرالسياسيين في الذكرى الثامنة والعشرون للمجزرة التي راح ضحيتها ألاف السجنا السياسيين في صیف عام ۱۹۸۸

منذ تأسيس هذا النظام الثيوقراطي عمل جهاز القتل والقمع التابع له بشدة وارح ضحيته الكثير من الناس. رغم أن لعبت مجازر الثمانينيات من القرن المنصرم وخاصة مجزرة صيف ۱۹۸۸ دورا في إفشال الثورة الشعبية وإستقرار الحكومة الإسلامية بدلا منها لكن الجمهورية الإسلامية لم تتردد لحظة في قمع وقتل الطبقة السفلى من المجتمع وخاصة الشباب المستاءون ولازالت تعدم و تقتل بحجج حيازة المخدرات والقصاص والديون والجرائم الإجتماعية الأخرى. إن كان الهدف من إعدامات الثمانينيات هو إبادة الجيل الثوري لغرض قطع صلة الجيل الحالي بالأجيال السابقة لكن الان الغرض من الإعدامات هو إرعاب المجتمع والتأكيد بأن الإعدام والسجن والتعذيب لازالت من أسس هذه الحكومة.

فلهذا تتزايد نسبة الإعدامات في حكومة روحاني المخادعة بالتزامن مع العلاقات الدبلوماسية الإيرانية مع المجتمع الدولي والإتحاد الأروبي. وصل معدل الإعدامات إلى إعدام واحد في كل ۸ ساعات ليفتح أبواب الجحيم أمام وجه المجتمع الدولي. في هذه الفترة التي يحترق الشرق الأوسط في الحروب النيابية والطائفية النظام الإيراني هو أحد مؤسسي ومشاركي هذه الحروب والأب المعنوي للحكومات المتطرفة في المنطقة. النساء والأقليات المذهبية والقومية والعرقية وحتى الإقليات الجنسية تواجه الإعدام والقمع يوم بعد يوم ولم يمر يوما إلا ونسمع خبر إعدام سجين سياسي أو غيرسياسي في إيران. من جهة أخرى وكما شاهدنا في الثمانينيات يتكرر الصمت الدولي المدقع والتاييد من قبل الدول والإنظمة الإمبريالية الدولية أمام المجازر التي أرتكبها إيران بحق معارضيه.

تواجه اليوم عملية إبادة الناس المستمرة في السجون الإيرانية الصمت الدولي المربح لشركاء النظام الإيراني. لكننا سوف لن نصمت وسنعري انسياقهم ومماشاتهم مع جرائم النظام الإيراني.

بهذه المناسبة نحن نشطاء لجنة شباب بلجيكا ومنظمة نساء ۸ مارس (إيران-أفغانستان) ندعو كل الأحرار المعترضين المكافحين أن نكسر هذا الصمت اللاإنساني ونكون صوت من لاصوت له.

برنامج التجمع الاحتجاجي: يوم السبت الأول من أكتوبر ۲۰۱۶ – الساعة ۱۵ إلي ۱۷ في مركز مدينة بروكسل (Place de la Monnais) بالقرب من محطة قطار De Brouckère


The real justice is accomplished by total destruction of the Islamic Regime's killing and oppression machine!
We do not forgive, nor do we forget!

Demonstrating against massacre and execution of the political and non-political prisoners by the Islamic Regime of Iran.

In memory of the 28th anniversary of the mass killing of thousands of political prisoners in 1980s and 1989.

The killing and oppression machine of the Islamic Republic Regime has been working at its full strength since the beginning of its establishment and has slaughtered many people. Even though 1980s and especially 1989 was the peak point of mass killing of revolutionary and communist prisoners and had a special impact in breaking people's revolution and establishing The Islamic State, this regime has not stopped for one single moment the killing and slaughtering of lower class people and especially the youth; and is still executing them under different excuses such as: having or keeping drugs, murder charges, insolvency, crimes, etc. If in 1980s one revolutionary generation was supposed to be slaughtered so that today's generation would be deprived of idealist fighters of that era, today the regime is determined to mass executions to teach a lesson to the dissatisfied people of that society and to show them that execution, imprisonment and torture are the bases of this regime.

Due to this reason, at the same time of the Islamic Republic's compromise with the world especially the European Union, we are witnessing a staggering increase in the number of executions in the demagogic government of Ruhani; so that he opens the gates of this giant hell to the world with a record of one execution in every eight hours. In this current situation and while the whole Middle East is burning amid the fire of sectarian and proxy wars- of which the Islamic Republic Regime is one of the main founders and partners, and the spiritual father of the fundamentalist islamic states in the region- women, religious, ethnical, racial and even sexual minorities are again being suppressed and executed and we hear the news of political and non-political prisoners' execution every day!

On the other hand, just like 1980s and especially the blood-stained summer of 1989 until now, we have been witnessing a meaningful silence and an implied endorsement of the international imperialistic organizations regarding the oppression against Iranian opposition. Nowadays, too, the slaughtering of the people and the youths in Iran's prisons is being carried out, accompanied by the same profitable silence on the side of the international partners of the Islamic Republic. But we will never be shut up and we will reveal their silence and compromise and the Islamic Republic's crimes.

Due to this reason, we-activists of the Youth Committee of Belgium and 8th March Women's Organization (Iran and Afghanistan) - invite all freedom seekers and fighting adversaries to come together and break this criminal silence and be the voice of the people whose voice is being silenced.

Street demonstration program:
Saturday 1st October 2016, 15-17 o'clock
Place: Brussels city center, Place de la Monnais (the nearest metro station: De Brouckére)

We hope to see you in this demonstration





2016/09/20

عدالت برای مورالی (رفیق آژیت)

"عدالت برای مورالی" یک کمپین جمعی و بین المللی است که برای تضمین دسترسی به مراقبت ها و درمان پزشکی مناسب و همچنین آزادی به قید کفایت مورالیدهاران (K. Muraleedharan) که با نام های مورالی کانامپلی (Murali Kannampilly) و یا رفیق آژیت (Ajith) نیز شناخته میشود، ایجاد شده است. مورالی در طول چهار دهه گذشته یک مبارز سیاسی، یک محقق برجسته در علم اقتصاد سیاسی و در مطالعات "نجس ها" (محرومترین بخش از جامعه هند که در زبان هندی دالیت نامیده میشوند) و همچنین نویسنده "کتاب زمین، کاست و بردگی" است که در آن برای اولین بار روابط زمینی-کشاورزی منطقه کرالا (Kerala) بررسی شده است، میباشد. مورالی نزدیک به ۱۵ ماه است که بصورت نیمه جان و به عنوان یک زندانی تحتِ محاکمه در زندان مرکزی یراودا (Yerawedaa) در نزدیکی پون (Pune) به سر میبرد.

وضعیت جسمانی مورالی ۶۲ ساله که قبلا تحت عمل جراحی باز قلب قرار گرفته بوده است، از زمان دستگیریش به یک نگرانی بزرگ برای رفقایش، اعضای خانواده اش، دوستان و دوستدارانش بدل گشته است. مقامات زندان از ترس وخیم شدن وضعیت سلامتی وی و در تاریخ ۴ سپتامبر ۲۰۱۵ به مورالی اجازه دادند که در بیمارستان دولتی ساسون (Sassoon) واقع در پون (Pune) بستری شود. پس از انکه وکیل وی یک دادخواهی تنظیم نمود -با این درخواست که مراقبت های پزشکی مناسبی در اختیار وی قرار داده شود و همچنین تضمین اینکه که پسرش در کنار وی در بیمارستان حضور داشته باشد چرا که هیچ کسی در کنار این زندانی نبود که نمونه ازمایش ادراری که توسط دکتر تجویز شده بود را به ازمایشگاه تحویل دهد- مقامات زندان در تاریخ ۶ سپتامبر مورالی را از بیمارستان ترخیص و به زندان منتقل کردند. مقامات زندان در حالی دست به این اقدامات زده اند که روشنفکران و متفکران علوم اجتماعی شناخته شده ای مانند نوام چامسکی (Noam Chomsky)، گایاتری چاکراوارتی سپیواک (Gayatri Chakravarty Spivak) و پارتا چاترجه (Partha Chatterjee) خواستار دسترسی آقای مورالیدهاران به مراقبت های پزشکی مناسب شده بودند.

برای مورالی دادرسی ای شکل گرفته است تا این کمپین را در مقیاس وسیع تری -به منظور اطمینان از دریافت مراقبت های پزشکی مناسب برای این زندانی بیمار و همچنین درخواست آزادی او از زندان- گسترش دهد. ما خواستار حمایت و پشتیبانی تمام افرادی که به دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای فردی معتقدند، می باشیم و از آنها می خواهیم که در راستای درخواست این کمپین به جهت دریافت مراقبت های پزشکی مناسب و آزادی مورالی از زندان به آن ملحق شوند. طی ۱۵ ماه گذشته پس از دستگیری مورالی به اتهام رهبری حزب کمونیست هند(مائوئیست)، تنها یک دادگاه برای او تشکیل شده است. وی در یک زندان فوق امنیتی به سر می برد و مقامات زندان دسترسی وی به هر گونه کتاب و نشریه ای را ممنوع کرده اند.

رفتار مقامات زندان بر خلاف ابتدایی ترین حقوق ذکر شده در قانون اساسی هند، اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه شکنجه می باشد. ما یک بار دیگر از کلیه افراد معتقد به آزادی، حقوق بشر و کرامات انسانی می خواهیم که به منظور حصول اطمینان از مراقبت های پزشکی مناسب و آزادی رفیق مورالی هاران از زندان به این کمپین ملحق شوند.

لینک مرتبط

2016/09/10

یوسف سیلاوی کیست و کجاست؟‌

 یوسف سیلاوی از عرب‌های شهر اهواز، نه به دلیلِ فعالیت­های سیاسی مشخص، نه حتی به یک اتهام ساختگی و نه به هیچ دلیل دیگری در روز ۱۷ آبان ‌ماه ۱۳۸۸ در منزل شخصی‌اش در محله‌ی فاز چهار اهواز، از سوی مأموران اطلاعات رژیم ربوده و ناپدیدشده و تاکنون خبری از سرنوشت او در دست نیست! بستگانِ او،‌ به‌ویژه همسر و دخترانش، به تمام مراکز قضایی، ‌نظامی، امنیتی، زندان­ها و حتی تمام بیمارستان‌ها و سردخانه‌ها مراجعه کرده اما پیگیری­های ایشان تاکنون بدون نتیجه مانده و تلاش سازمان­های حقوق بشری مانند عفو بین­الملل و حقوق بشر اهواز برای اطلاع­رسانی به سازمان ملل و نهادهای جهانی هم ره به‌جایی نبرده است و چنین است که خانواده‌ی او هیچ خبری از وضعیتِ‌ وی، محل نگهداری او و حتی زنده بودن یا نبودنِ یوسف سیلاوی ندارند. گمانه­زنی­هایی وجود دارد که ربودنِ یوسف در راستای فشار بر اعضای خانواده‌ی سیلاوی در جهتِ متوقف کردنِ فعالیت­های سیاسی ایشان در خارج از ایران و در رابطه با خلق عرب است.

یوسف سیلاوی چه در بندِ رژیم جمهوری اسلامی باشد، اتهام سیاسی داشته باشد یا نداشته باشد، مبارزه برای رهاییِ خلق عرب و تمام خلق­ها (کُرد،‌ بلوچ، ترک،‌ ترکمن و ...) از زندانِ مللی که جمهوری اسلامی برپا ساخته است حیاتی بوده و باید آزادی زندانیان و یافتنِ ربوده شدگان را در پرتوِ سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی جستجو کرد. طبقه‌ی حاکمه‌ی جمهوری اسلامی در سرکوبِ‌ خلق­های ایران،‌ متحد طبقاتیِ تمام دولت­های سرمایه­داری در جهان به‌ویژه در منطقه‌ی خاورمیانه است؛ این رژیم در سرکوبِ خلق­ها می­تواند با آمریکایی متحد شود که سرکوبِ سیاهان و لاتین­تبارها جزئی از دینامیکِ درونی­اش است، می­تواند با دولت­های منطقه­ای مانند ترکیه و عربستان و ... متحد شود که سرکوبِ ملل بخشی از سوخت و ساز آن‌ها برای بقای­شان است، تمام این دولت­ها نمایندگانِ سیستمِ سرمایه­داری و دشمن خلق­های تحتِ ستم هستند و حتی در زمانی­که با یکدیگر می­جنگند، در قربانی کردنِ فرودستان و خلق­های تحت ستم،‌ با یکدیگر متحدند!

امروزه در خاورمیانه، در رقابتِ خون‌بارِ‌ امپریالیست­ها و تضاد آن‌ها با دول منطقه­ای و جنگ­های ادامه­دار، شاهد واقعیاتِ دردناکی هستیم و می­بینیم که نیروهای ارتجاعیِ امپریالیستی، دولت­های منطقه­ و انواع و اقسام بنیادگرایانِ اسلامی در ائتلاف­های جنگی با یکدیگر متحد شده­اند و توده­ها و ملل ستمدیده را تبدیل به سربازانِ خود ساخته و بنام دین یا شوونیسم و ناسیونالیسم در برابر یکدیگر قرار داده­ و در ورای این ویرانی عظیم، منافع طبقاتی خود را جستجو می­کنند. در ضعفِ جنبش انقلابی و کمونیستی در سطح جهان، روندِ رایج چنین شده که جنبش­های ملی و اقلیت­های مختلفی که در تضاد با طبقاتِ حاکمه قرار دارند و برای رهایی خود بپا خاسته­اند، در این ویرانی عظیم استحاله ­می­شوند. یا بواسطه‌ی سازشِ بورژوازیِ خودِ ملل تحت ستم با بورژوازیِ حاکم نفس جنبش­های ملی را می­گیرند، یا در رقابتِ امپریالیست­ها با هم یا در تضاد امپریالیست­ها با دول منطقه مانند ایران و ترکیه و عربستان ... تبدیل به کارت بازی در نقشه­های امپریالیستی می­شوند. یا ترکیبی از هر دو که امروزه در خاورمیانه شاهد تمام انواعِ آن هستیم که توده­های عرب، کُرد، هزاره و بلوچ و ... قربانیان اصلی ماجرا شده­اند. تاریخ نشان داده که بدون برخوردِ‌ طبقاتی به مساله‌ی ملی و بدون سمت­گیری رهایی­بخشِ کمونیستی، سرنوشتِ ملل ستمدیده و توده­های بپاخاسته،‌ از دایره‌ی ستمدیده و ستمگر خارج نخواهد شد.

ما باید صدای دیگری را تقویت کنیم و شکل دیگری از رهایی توده­ها را ترسیم کنیم. از نظر ما روند قدرت‌گیری و تحکیم جمهوری اسلامی که بر پایه‌ی سرکوب خونین مردم، انقلابیون، زنان، ملل تحت ستم و اقلیت‌ها ... بوده نشان می‌دهد که برای پایان دادن به این ستم‌ها، سرنگونی انقلابی آن ضروری است؛ و تلاش برای آگاهی از سرنوشت و نجات سیلاوی‌ها بخشی از این مبارزه است. سرنوشتِ یوسف سیلاوی و میلیون­ها عرب و کرد و بلوچ و ... که در زندان­های رژیم­های واپس‌گرا هستند، یا ربوده و ناپدید شده و یا فردی و دسته­جمعی اعدام می­شوند، به نوع مبارزه و فعالیتی که ما امروز می­کنیم گره خورده است،‌ به سرنوشتِ سیاهان و لاتینوهای دربند در آمریکا و سایر ربوده­شدگانی که خواهانِ‌ حقیقت هستند، گره خورده است. از این­رو ما بدون توهم به سازشکاریِ بورژوازیِ ملل ستمدیده با طبقات حاکم، بدون درخواست از نهادهای مشروع امپریالیستی و دولتی،‌ به توده­های مبارز و حقیقت­جو تکیه می­کنیم و مبارزه با رژیم­های واپس‌گرای مذهبی را به مبارزه با نظام واپس‌گرای سرمایه­داری گره می­زنیم. راه رهایی ملل ستمدیده،‌ انقلاب است،‌ یک انقلاب واقعی که بشریت را رها سازد؛ انقلاب کمونیستی.

آدرس‌های مرتبط:
سازمان حقوق بشر اهواز
پتیشن Amnesty Int 
کمپین صلح فعالان در تبعید
خبرگزاری هرانا
عدالت برای ایران
حقوق بشر در ایران
ارگان خبری لیگ حقوق بشر زندانیان ایران