صبح روز پنجشنبه ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶ در اعتراض به دومین سال انتخاب «دولت میشل» (شارل میشل نخستوزیر بلژیک) یک تظاهرات سراسری اعلام شده بود. در متن فراخوان به تأثیرات منفی دولت میشل بر زندگی کارگران، کارمندان، خانوادهها و ... اشاره شده بود. تأکید شده بود که تأثیرات ریاضتکشی اقتصادی بر اقشار مختلف باعث از بین رفتن امنیت اجتماعی و شغلی افراد شده است و تشدید و تحکیم سیاست جناح راست در همراهی احزاب لیبرال، ملیگرا و دمکرات - مسیحی باعث تقویت ایدئولوژی آنها در جامعه شده است. از نظر آنها این دولت راستترین دولت در ۵۰ سال گذشته در بلژیک بوده است و دو ساله شدن آن هیچ شادمانی در پی ندارد.
فراخوان دهندگان سندیکاها بودند که متأسفانه بدون اعلام اعتصاب (در روز کاری) اعلام تظاهرات سراسری کرده بودند و این موضوع امکان شرکت افراد را محدودتر میکرد و به همین دلیل در قیاس با تظاهرات دو سال قبل که تقریباً تمام احزاب، سازمانها، مدارس، دانشجویان و حتی افراد و ... چپ و مترقی از آن حمایت و در تظاهرات شرکت کرده بودند، این بار سازمانها و افراد شرکت کمرنگتری داشتند و تظاهرکنندگان عمدتاً فعالین سندیکاها و احزاب موازی آنها بودند. با این همه جمعیتی حدود ۷۰۰۰۰ نفر از ایستگاه شمالی بروکسل (بروکسل نورد) به سمت ایستگاه جنوبی (بروکسل میدی) حرکت کرده و در یک راهپیمایی سه ساعته، تقریباً تمام مرکز شهر را پشت سر گذاشتند. جمعیت عمدتاً همان شعارهای مرکزی سندیکاها را به همراه داشتند و کمتر به شعارهای خلاقانه و سیاسی برخوردیم، هرچند سندیکاها ابتکارات مختلفی را سازماندهی کرده بودند. از نمایش خیابانی و پودیومهای بزرگ سخنرانی، موزیک و بنر گرفته تا میزهای اطلاعرسانی و جمعآوری تومار امضا و همچنین انفجارهای شدید و پرصدا؛ اما این بار برخلاف هرسال که پودیوم اصلی سندیکا برای سخنرانی در انتهای تظاهرات قرار میگرفت، پودیم در محلی نزدیک به ابتدای تظاهرات تعبیه شده بود و سخنگویان سندیکا هم در همان ابتدا پیام و وعدههای خود را به جمعیت دادند که بعضاً با تشویق و گاها با سکوت و عدم رضایت همراه بود. به نظر نمیرسید که جمعیت توجه زیادی به کلیگوییها و وعدههای همیشگی سندیکا دارد؛ و شرکتکنندگان کمتوجه به سخنرانیها راه خود را در پیش میگرفتند؛ اما مباحث و برخوردهای فردی بیشتر جلب توجه میکرد. ما هم با شعارهای زیر در تظاهرات شرکت داشتیم:
The problem is capitalist system! Overthrow it!(مشکل سیستم سرمایهداری است! سرنگونش کن!)Revolution, nothing less!(انقلاب نه چیزی کمتر!)They cut! We bleed!
خوشبختانه با وجود اینکه پلاکارهای ما در قیاس با بنرهای و تبلیغات بزرگ سندیکاها و احزاب و ... کوچک بودند، اما تظاهرات کنندگان زیادی به آن عکسالعمل نشان میدادند. خیلیها با نشان دادن علامت تائید (لایک) و لبخند موافقت خود را اعلام میکردند و از ما میخواستند که ثابت بایستیم تا از شعارهایمان عکس بگیرند. خیلی از زنان به شعارهای روی تیشرت رفیقمان توجه میکردند (بدون جنبش انقلابی زنان هیچ تغییری امکان ندارد! اگر زنان رها نباشند، هیچ کس رها نیست!) و لبخند رضایتمندانهشان تأییدی بر این خواست بود. عدهای هم با تعجب به شعار ما نگاه میکردند و احتمالاً رابطهای بین این شعار و این تظاهرات حس نمیکردند و یا شاید رابطهی بین یک تظاهرات سندیکایی و فراخوان انقلاب از طرف عدهای «خارجی» در بلژیک را درک نمیکردند و چندین و چند بار از شعارها روی چهرهها و از چهرهها روی شعارها میچرخیدند. عدهای هم با سر دادن شعارهای انقلابی ابراز رضایت میکردند. شاید چون به گفته یکی از رفقای بلژیکی که از کنارمان میگذشت و از انتهای صف تا ابتدای صف آمده بود: «در تمام طول صف حتی یک شعار ضد سیستم با طرح موضوع انقلاب وجود نداشت!!!». اما به عکس در برخورد دیگری یکی از کارگران سندیکای سوسیالیست که با دیدن شعار روی پلاکارد ما به شدت برآشفته شده بود با عصبانیت به ما گفت که انقلاب سر شما را بر باد خواهد داد و با نشان دادن حرکت دست روی گردن از کنار ما گذشت. تنها بلوک کوچکی از فعالین مستقل، زنان رادیکال و فعالین آنارشیست و ... بودند که شعار مخالفت با سیستم سرمایهداری را سر دادند و همین باعث شد که ما تا انتهای مسیر در کنار هم بمانیم.
نکته جالب این بود که اکثر شرکتکنندگان و خصوصاً معدود جوانان آنارشیست و مستقل شرکتکننده انتظار داشتند که مثل دو سال گذشته در انتهای تظاهرات با پلیس درگیری ایجاد شود؛ اما کاملاً مشهود بود که سندیکا و پلیس در این مورد به توافق رسیدهاند و فشارهای دو سال قبل اثر گذاشته است. از یک طرف خبری از کارگران کارخانه متال و بندر نبود که دو سال گذشته کاملاً آمده به تظاهرات آمده بودند و در صف مقدم درگیری با پلیس بودند و نشان میداد که پراکنده و تنبیه شدهاند. چون متعاقب آن درگیریها از سال گذشته به آنها فشارهای زیادی از طرف محل کار و سندیکا آمده بود. حتی کارگران تازه اخراج شدهی کارخانهی کاترپیلار هم که خشمگین بودند، جز شعار علیه این تعدیل نیرو هیچ شعار سیاسی دیگری نمیدادند. از طرف دیگر سندیکا که هر سال پودیوم اصلی خود را در انتهای تظاهرات میگذاشت و به این ترتیب، تجمع پایانی، خودش محلی برای سازماندهی برخورد با پلیس میشد، این بار با تغییر محل پودیوم، دیگر هیچ سخنرانی و تجمعی در پایان تظاهرات نگذاشت و به نوعی پایان تظاهرات کاملاً بیمعنی بود؛ و کوچکترین تجمعی نبود. حتی خبری از دکههای آبجوفروشی و اغذیهفروشی مرسوم هم نبود؛ و کارگران تشویق میشدند که به سرعت از آن محل پراکنده شوند. خیابانی هم که عمدتاً محل شروع درگیریها بود، پیشتر مسدود شده بود و هیچ ماشینی در خیابان نبود (چون دو سال پیش در مقابل گاز اشکآور فراوانی که پلیس زد چندین ماشین به آتش کشیده شد). ماشینهای پلیس هم با فاصلهی بسیار در خیابانهای اطراف مستقر شده بودند. کاملاً مشخص بود که این آرایشی که بهوسیلهی سندیکا و پلیس پیش برده شد، امکان هیچ درگیری به وجود نیاورد و تظاهرات بدون شکل و محتوا در نقطهی پایانی با اتمام رسید و به قول یکی از دوستان تظاهراتی بزرگ برای نشان دادن توان سازماندهی سندیکاها بود و نه چیزی بیشتر.