نگاهی به شاهین نجفی و نَقی – رسانهها و جمهوری اسلامی
کامران پرند
یادداشتِ یک مُرتد
روزِ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت -9 ماه
مه-، سرتیترِ رسانه های فارسی زبان، از صدورِ فتوای حُکمِ ارتدادِ توهین کننده گان
به ساحتِ مقدسِ امام نقی توسط آیتالله صافیِ گلپایگانی خبر دادند. به فاصله
چندروز از این خبر، شاهین نجفی با ترانه ی نقی مشمولِ این حکم شد. آیتالله مکارمِ شیرازی دیگر مرجعِ تقلیدِ شیعه، به طورِ مشخص تری این
حکم و اعتبارِ جاری شدنِ آنرا تایید کرد. پایگاه خبری شیعه آنلاین نیز برای کشتن
«شاهین نجفی» و اجرایِ فتوا، مبلغ ۱۰۰ هزار دلار جایزه تعیین کرده است و در پسِ این موج،
شاهین نجفی خواننده ی ترانه ی نقی، توسط پلیسِ کشورِ محلِ اقامت اش –آلمان- تحتِ
مراقبت های امنیتی قرار گرفت. با توجه به واکنش های متناقضِ رسانه ای، مصاحبه های
خودِ شاهین، اظهارنظراتِ چهره های هنرمند و سیاسی-اجتماعی دراین باره، "یادداشتِ
یک مرتد" را بخوانید. مرتد در انتهای یادداشت، لینک هایی که از آنها نقلِ
قول هایی را آورده، ضمیمه می کند.
فتوای ارتداد و بازیِ جمهوری اسلامی
در شرایطی که رژیم اسلامی یکی از بدترین و
آشفته ترین دورانِ سیاسیِ خود را در عرصه ی داخلی و خارجی تجربه می کند، شرایطِ صدورِ
این فتوا را به دقت باید بررسی کرد. به حاشیه های زیادی در خروجی های فیسبوکی و
وبلاگهای مختلف دامن زده شده و این فتوا را با فتوایِ قتلِ سلمان رُشدی یکی
دانسته و مقایسه های عجیب و غریبی که شرایطِ مشخصِ نظامِ اسلامی را از قلم انداخته اند.
واقعیت اینست که رژیم های ارتجاعی و دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی که در نوکِ
هِرمِ حاکمیت شان نیز چندپاره گی رُخ داده از هر صدایی و حتی از صدای خش خش هر برگی وحشت دارند و حساسیت شان به تحرکاتِ
اجتماعی فقط به سرکوب و حبس و شکنجه و اعدام پا می دهد. رژیمی که در بُعدِ بین المللی
و داخلی مشروعیتِ سیاسی و مذهبی اش را از دست داده، در راسِ حاکمیت اش نیز دیگر ایدئولوژی
مذهبی همانند دهه ی 60 نمی تواند به یک دست شدن اش یاری رساند. مذهب و سمبل های
دینی به مضحکه ای در بین جوانان و حتی برخی طرفدارانِ قدیمی اش بدل شده است و جایگاهِ
قبلیِ خود را در اجتماع و به خصوص درمیانِ نسلِ جوانِ امروز از دست داده است. واژه هایی
که جوانان برای تمسخر و دست اندختنِ هم به کار می برند، جوک های مذهبی با شخصیتِ
پیامبر و امامان و در این اواخر هم صفتِ "نقی" در بینِ جوانان به عنوانِ
نقشِ اضافی و زورَکیِ یک فرد در یک جمع همه گی نمونه هایی از روی گردانی این نسل
از مذهب، بخشی از مخالفت آنها با روابط و قوانینِ مذهبیِ رایج در جامعه و حاکمیت است.
صدورِ فتوای ارتداد و قتلِ شاهین را توسط روحانیونِ حکومتیِ شیعه باید از این دریچه
نگریست و توجه کرد که این فتوا، درواقع زهرِ چشم گرفتن و خط و نشان کشیدن برای
نسلی است که از مذهب روی گردان و ضدِاسلامِ سیاسی است و مضحکه روحانیون و ائمه ی دین
برای شان بخشاً ابزارِ مقاومتِ اجتماعی است. سکوتِ تاکنونیِ جناحِ مقابل –باند
احمدی نژاد- هم بی دلیل نیست زیرا چندان هم بدشان نیامده که وجاهتِ روحانیونِ در
قدرت زیر سئوال برود و برای خودشان مشروعیتی دیگری فراهم کنند. هرچند نباید به
موضعِ تاکنونیِ آنها دل خوش کرد. به بیانی دیگر، این فتوا را باید از یک سو در
چارچوبِ دعوای بزرگ تر میانِ مردم و حکومت ارزیابی کرد که برای ارعابِ نسلِ عاصی و
آماده ی انفجار صادر شده و شاهین نماینده ای از این نسل است و از سوی دیگر تلاش
برای عَلَم کردنِ ستونِ مقدسِ اسلام که نیروهای مختلف درونِ هیات حاکمه را به خط
کند. بنابراین باید با تمامِ قوا با این سیاستِ ورشکسته مبارزه کرد. دفاع از شاهین
نجفی، درواقع دفاع از خودمان و دفاع از حقِ مخالفت مان با ارتجاعی ترین روش های
سلطه و سرکوب است. دفاع از شاهین نجفی، به مبارزه با رژیمی گره خورده که روبنای
سیاسی اش آلوده به عقب مانده ترین حربه ها و قوانین است و بیش از سی سال آنها را
به اجرا گذاشته است. دفاع از شاهین نجفی،
تقویتِ اعتراضاتِ مردمی در سطوح مختلف است.
در دنیای رسانه ها چه خبر؟
اظهارات گوناگونی از سوی چهره های هنری،
حقوقی، اجتماعی و سیاسی با نظرگاه های مختلف صورت گرفته است. هم شاهین نجفی، هم
متنِ ترانه ی نقی، هم صافی گلپایگانی، هم مخالفین و موافقینِ ترانه و ... مورد
تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. در فیس بوک و خروجی های دیگر، کمپین های حمایتیِ
گوناگونی را از سوی فعالین شاهد هستیم. اظهاراتِ ضد و نقیضِ برخی از این فعالین و
کمپین های شان بیش از آن که روشن گری کند، فضا را مخدوش کرده است. به چند نمونه ی
مهم و عمده باید اشاره ای گذرا داشته باشیم؛
دسته ی اول بخش وسیعی از فعالینِ چپ، حقوق
بشری و ضد اعدام و میلیون ها انسانی هستند که برخوردی مشخص کردند: عده ای شاهین را
بی گناه دانسته و آزادیِ بیان را در هر شرایطی مقدم دانستند. برخی دیگر دفاع شان
از شاهین بیشتر دل سوزی بود و این که "حرفی نزده، این خصلتِ ترانه های رپ
است، ترانه اعتراضی بود و ..." ، برخی دیگر بهدرستی این فتوا را با جنایاتِ دورانِ سی و اندی
ساله ی جمهوری اسلامی یکی کرده و خواهانِ حمایت از شاهین نجفی شدند. بیانیه های
احزاب و سازمان ها نیز جنب هی حمایت از شاهین را با مبارزه با جمهوری اسلامی به درستی
پیوند زدند.
دسته ی دوم سبزها و ملی-مذهبی ها با پشتوانه ی
رسانه ای قدرت های بزرگ هستند. در مجموع باید برخوردِ سبزها و ملی-مذهبی ها را
بُزدلانه و حقیر و عوامفریبانه ارزیابی کرد. سبزها که علاوه بر فضاهای اجتماعیِ
عمومی دسترسیِ کافی به ابررسانه ها نیز دارند موضعِ خود در دفاع از شاهین نجفی را
به بندهای ایدئولوژیک خود گره زدند. روشن فکران و نظریه پردازانِ آنها واردِ حوزه ی
اخلاق و نفسِ حکمِ اعدام و فتوا شدند. سبزها ضمن درنوردیدنِ مرزهای فتوا و اعدام
در جمهوری اسلامی و رژیم های دیکتاتوری، به سیاقِ دو سال قبلِ خود، مخالفت با بخشی
از روحانیونِ در قدرت را عمده کرده و به مخاطبینِ خود توصیه می کنند که حوزه ی
اخلاق عمومی را محترم شمرده و باورهای مذهبی نباید مورد توهین قرار گیرند. مساله
این ست که توهین چیست و آیا نُرمِ اجتماعیِ ترانه توهین محسوب میشود یا نه و ... یعنی
اگر حوزه ی اخلاقیات جامعه را زیر سئوال برده خطا کرده ولی فتوای ارتداد جایز
نیست! برخی چهره های سیاسیِ سبز مانند مجتبی واحدی روی کردِ روشن تری در قبالِ
شاهین نجفی و مخاط بانِ ترانه ی نقی داشتند. وی در نوشته ای «تلاشِ مشکوک برخی رسانههای
حکومتی و همراهی سئوال برانگيز بخشی از اپوزيسيون برای مرتبط کردن يک فتوا از آيتالله
صافی گلپايگانی با اين موضوع موجبِ تبليغاتِ وسيع پيرامون تهديدِ غيرواقعی
عليه جان خواننده ترانه شد»! واحدی در مصاحبه ای تصویری با برنامه ی «روی خط» صدای
آمریکا، با تاکید بر مسلمان و شیعه بودنِ خود، موضع بزدِلانه ی سبزها را به مسائل
مشخصی مثل عُرفِ جامعه وصل می کند. واحدی به شدت از واکنشِ مردم و رسانه های عمومی
برآشفته بود و به صراحت اعلام کرد که این کارِ شاهین نجفی تابوشکنی نیست و طرف دارانِ
ترانه ی نقی موضوع را بزرگ کرده اند و او به کارِ این افراد اعتراض دارد! از نظرِ
وی فعالین سیاسی و هزاران انسانِ دیگر که به این فتوا و جمهوری اسلامی واکنش داده اند
شعور ندارند و جَوگیر شده اند. واحدی واقعاً تصور می کند هنوز حنای دوسال پیش شان
رنگ دارد که به مردم بگویند ساکت، و مردم سکوت کنند! واحدی کماکان دنبالِ فرصتی
است تا ارادت و پایبندیِ خود به نظامِ انس و الفتِ اسلامی را نشان دهد. واحدی در
دفاع از شاهین نجفی تلاش می کرد وی را منحرف و خاطی معرفی کند و از دینِ پاکی و
راستیِ اسلام برای بخشش شاهین مایه بگذارد. وی فتوای گلپایگانی را با توجه به
تاریخ صدور و محتوای آن نامربوط به شاهین دانست و تاییدِ فتوا توسطِ آیتالله مکارم
شیرازی را نیز تاسف آور خواند زیرا مکارم شیرازی به صراحت اعلام کرده است که توهین
به نام ائمه و حتی به "گُن بَدِ" امامِ هشتم نیز موجبِ ارتداد و اجرای
حکم است. البته واحدی با تخصصی مثال زدنی به معیار و چشمه ی زلالِ حقیقتِ سبزها –امامِ
راحل- اشاره کرده و در مخالفت با فتوای اخیر درباره ی شاهین نجفی، تفسیرِ خود را
این گونه شرح می دهد: "با مشورت هایی که با روحانیونِ زیادی کرده ام ... چون
همین قدر که شاهین اشاره کرده که قصدِ اهانت نداشته، فتوای قتل باطل است"!
یعنی اگر کسی از حق انتقاد یا توهین خود به هر عقیده و مذهب یا خرافه ای نگذرد،
فتوای قتل شامل اش خواهد شد.
واحدی در بخشِ سیاسیِ تحلیلِ خود به وجودِ
خرافه در جامعه اعتراف کرد و این که در دورانِ جمهوری اسلامی افزایش یافته است اما
توصیه ی وی این بود که "ما اگر هرکاری بکنیم که به نفعِ حاکمیت تمام شود، حتی
اگر به قصدِ مبارزه با خرافه باشد، غلط است"!!! می بینیم که سخن گویانِ سبز
کماکان برای نسوختنِ سیخ و کباب و زیرِ ضرب نرفتنِ نظامِ الفتِ اسلامی موضع می گیرند
و دل شان می لرزد که مبادا از یک سو فرصت را از کف دهند و از سویِ دیگر موضعی
بگیرند و برانداز و مخالفِ نظامِ جمهوریِ اسلامی قلمداد شوند! واحدی در برخورد به
صحبت های شاهرخ مُشکین قلم در انتقاد از سیاست های حمایت از خرافاتِ دست اندرکارانِ
رژیم از سی سال پیش تا امروز و ترورِ فریدون فرخزاد، برخوردی آشفته و عصبی کرد و
او را متهم به عدمِ شناخت و درکِ از هنر معرفی کرد!
در مجموع مواضع
صدای آمریکا میانه داری بود و موضع بی بی سی و رادیو فرانسه بیشتر تاکید بر فتوا و
دفاع از شاهین برای بزرگ کردنِ وجهِ دیگر یعنی صدورِ فتوا. رسانه های دیگرِ اروپایی
نیز –به ویژه آلمان- بساطِ حمایت امنیتی از شاهین را برجسته کردند ولی حتی از یادآوریِ
ترورهای جمهوری اسلامی در خودِ آلمان خودداری کردند. رسانه های اینترنتیِ فارسی زبان،
عمدتاً حق آزادیِ بیان را برجسته کرده و برخی جریاناتِ سیاسی نیز جنایاتِ رژیم را
افشاگری کردند که ترورِ فریدون فرخزاد در سالهای دور بحثی رایج در میانِ مباحث
بود.
از زاویه ی هنری و بررسیِ خودِ اثرِ نقی و
از زاویه ی سبکِ اجرایی آن، بحث زیادی درنگرفته ولی در یکی از مصاحبه ها که در
برنامه ی زمینهها و زمانههایِ رادیو فرانسه انجام شده بود، نکاتِ جالبی از سویِ مهدی
آورند بیان شد. وی دربارهی موسیقیِ رَپ اشاره دارد که "این سبک از معیارهای
ادبی و به ویژه نقد ادبی گریزان است و این تناقضی است که بخواهیم آن را با معیارِ
ادبی مقایسه کنیم". کاری که تا امروز در اکثرِ بررسی های هنریِ ترانه ی نقی
انجام شده است. آورند در تحلیلِ کلیِ ترانه ی نقی، آن را در قیاس با کارهای قبلیِ
شاهین خالی از ظرافت های رَپ و اِلِمان های طنز برآورد می کند و معتقد است
که خواننده علیرغمِ شاخ و شانه کشیدن در
برابرِ هنجارها، به یک جور دست و پا بسته گیِ بزرگ هم دچار است که او را وامی دارد
که بگوید "همه آماده تو کفنیم"! یعنی برعکسِ اینکه ترانه ی رَپ، ترانه ی
اعتراض است و به نظر می رسد که این ترانه هم، اعتراضی است، در درونمایه و بطن و
پشتِ این تصویرِ اعتراضی، یک جور انفعال و احساسِ شکست را می بینیم که به فضای
منفعل تر جامعه گره خورده است و حتی به این منجر شده که نوعی تبلیغِ ایده ی انتظار
در کلامِ شاهین برجسته شود!
شاهین
و ارتداد
ترانه ی نقی، یک اثرِ هنریِ منفی نیست و
شاهین در این ترانه هم، مانند کارهای قبلی اش، ورای تعریفِ خودش از آن، قصد بازنمایی
واقعیات جاری جامعه را داشته است. البته همانند هر اثر هنری، اثراتِ اجتماعیِ آن می تواند
از اراده ی خالقِ آن مستقل باشد. ترانه ی
نقیِ شاهین هم این گونه بود. مانندِ بسیاری ترانه های دیگرش. شاهرخ مشکین قلم
هنرمندِ رقصنده و محبوبی است که به انعکاسِ زوایای اجتماعیِ دیگری از اجرای این
اثرِ شاهین اشاره ی دقیقی دارد که فارق از قصدِ شاهین، بابِ جدل بر سرِ برخی موضوعاتِ
اجتماعیِ را باز کرده است. او نکات مهمی را در برنامه ی مشترک با واحدی در برابر
ما می گذارد؛ او واحدی ها را به پرسش می گیرد و در برابرِ استدلالاتِ اخلاقی و
وحشتزده ی سبزها از توهین به ساحتِ شیعیان و ائمه ی اطهارشان، وضعیتِ دیگر اقلیت های
مذهبی در طولِ سال ها و قرن ها حکومتِ شیعیان را مطرح می کند؛ او بیان می کند که
این ترانه شاید آیینه ای در برابرِ امثالِ واحدی ها و میلیون ها شیعه مذهبی که
عُرف جامعه ی ایران با آنها تعیین شده و اکنون به واسطه ی نقی به عقایدشان توهین
شده، قرار دهد تا درک کنند اقلیت های مذهبیِ دیگر در این دوران چه کشیده اند.
"به سنی ها به کله ی عُمَرِشان توهین می شود، یهودی را جهود و سگ جهود، ارمنی ها
را سگ ارمنی، هندی ها را گاوپرست و زرتشتی ها را آتش پرست و گبری و بهایی ها را
کثافت و نجاست خوانده ایم"! به نظرِ وی، در کشوری شیعه مذهب که قرن ها به
دیگر مذاهب و باورها توهین شده، این کارِ شاهین درواقع –خواسته و ناخواسته- به آنها
و امثالِ واحدی "تودهنی" زده است! شاهرخ مشکین قلم در انتهای صحبتِ خود
جمله ای از آناتول فرانس را بازگو کرد که: "اگر میلیون ها آدم هم صدا از یک
حماقت دم بزنند، ذاتِ آن حماقت هم چنان پایدار است" و این حماقت که امروز به نامِ
عرف و اخلاقِ دینی از آن نام برده می شود، اگر میلیونها آدم از آن دم بزنند، هم چنان
حماقت است!
بنابراین، اجرای ترانه ی نقی توسطِ شاهین
بخش هایی از اعتراضات و فریادهای مردم را نماینده گی می کند. این همان چیزیست که
مردم از شاهین انتظار داشتند و دارند و کارهای وی را فارغ از سطحِ تکنیکی و حرف هاش
جذاب می کند. این همان چیزیست که هزاران و بل که میلیون انسانِ زنده و باشعور را
در رسانه های عمومی و در خیابان به حمایت از شاهین واداشته است. ده ها کلیپِ
ویدئویی در این چندروز تولید شده که با محوریتِ حمایت از شاهین و ترانه نقی، به
شدیدترین شکل، مقدساتِ شیعه را و مذهب را به تمسخر گرفته اند. آمارِ روبه فزونیِ
آن ها بیان گرِ واقعیتی است که جامعه از مذهب و دین به حدی روی گردان است که
مبارزه با نماینده گانِ مذهبیِ حاکم را با تمسخر به سمبل های دینی و رسمی دنبال می کند.
حمایت از شاهین، تبدیل به اعتراضی شده است که بررسیِ جنبه های درست و غلطِ آن بحثِ
دیگری ست، بحثِ ما برحق بودنِ اعتراضِ مردم برعلیهِ دین و سمبل های آن است.
انتظاری که ما از شاهین داریم این ست که
مثل برخی ترانه هایش باشد. جا نزند! چندسالِ قبل در ترانه ی "آوازه خوان در
خون" برای فریدون فرخزاد خوانده بود: "... آخه زندگی به سبکِ تو
پُردردسره – قدم تو راهی که لحظه به لحظه خطره ... ! آری شاهین، این
راه پُرخطر است و تو از ابتدا آن را می دانستی. این سبکِ خواندن و درکنارِ مردم
بودن، پُر از خطر است و تو به ویژه در دوره ی آغازینِ کارِ هنری ات مدافع و مبلغِ
این سبک بودی و برای همین محبوب شدی. برای همین محبوب بودی. برای همین وقتی در
دورانِ انتخاباتِ 88، با ترانه ی "چیز" به میدان آمدی، همه آنرا زمزمه
کرده و تکیه کلامِ بسیاری شده بود. برای همین بود که با تمسخرِ روحانیون، سیاست مدارانِ
اسلامی و بلندکردنِ پرچمِ حقِ زن، به چالش کشیدنِ خرافات و ... در بینِ خواننده گانِ
مردمیِ نسلِ خودت جای گرفتی. حتی بعد از انتخاباتِ 88 که حامیِ جنبشِ سبز و
ادعاهای آنها شدی و تهی بودنِ آن ایدئولوژی تو را به خواندن از توهم و هیچ و پوچ
رساند، اما هم چنان در میانِ نسلِ خودت مردمی بودی.
برای همین از تو انتظار داریم که وقتی
تنها نیستی، وقتی در نسل خودت جا باز کرده ای، وقتی قلم و صدا و اعتبارِ بی چیزان،
تبعیدی ها و زندانیان، جوانان و... را پشتِ خودت داری؛ مقاوم باشی و ابرازِ پشیمانی
نکنی و با صاحبانِ قدرت از هر قماشی مماشات نکنی! به موجِ بزرگتری نگاه کن که درپسِ
حرکتِ تو به راه افتاده و به تضادهای دیگری نگاه کن که سَر باز کرده اند و باز مثلِ
قبل مسئولیتِ تو را در مبارزه به تو یادآوری می کند. خواستِ امروزِ همه ی مرتدینِ
طرفدارِ کارگر، خلق، انسان و بشر، حقوقِ زن، ضدِاعدام و آزادی از تو همین است.
مرتدینِ جهان، از شاهین حمایت کنید!
زنده باد ارتداد!
لینک های جالب در همین زمینه:
-
مصاحبه ی
بی بی سی با شاهین نجفی در اینترنت به راحتی قابل دیدن است. لینک زیر در یوتیوب
است.
-
لینکِ
برنامه ی دوشنبه ی "رویِ خط" ِ صدای آمریکا و مصاحبه با واحدی و شاهرخ
مشکین قلم.
-
لینک
مصاحبه ی برنامه ی "زمینه ها و زمانه ها" از بخشِ فارسیِ رادیو فرانسه.
-
لینک مقاله ی مهدی اصلانی:
"تبهکارِ تحقیرکار اعدام باید گردد! «آی نقی!» خودت اصلاح طلب ها را اصلاح کن!"