چرا هنوز «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!»؟
گذشت 27 سال از قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 و کشتار دههی ۶۰، هرچند زمان درازی است اما در پهنه ی تاریخ و مبارزه ی طبقاتی، تنها به مثابه یک نقطه است. نقطه ای که مرکزِ فشارش بر ماست. بر جامعه و مردم ماست و در خاورانها متمرکز شده است. از این نقاط در جهان معاصر فراوان می توان یافت: اندونزی، ایران، شیلی، آرژانتین و فلسطین و ... نقاط بسیاری را می توان یافت که مرکز گرانشِ جنبشهای مختلف، پیروزیها و شکستها را در خود فشرده ساخته اند. این نقاط، فشرده ای از بهترین پتانسیل های جوامع مختلف بوده و بخش مهمی از یک انفجار اجتماعی بودند؛ و تلاش داشتند که در پهنه ی هر کشوری گسترده شده و تصویر دیگری از قدرت توده ها در خلق جهانی دیگر را ترسیم کنند.
رژیم جمهوری اسلامی در ایران، همپای رژیمهای ارتجاعی دیگر مانند سوهارتو، پینوشه و ... با تشکیل کمیسیونهای مرگ بر پایه ی قوانین متکی بر مذهب، به قلع و قمع بهترینها روی آورد تا مانع گسترش بیش از پیش تفکر و مبارزات آنان در جامعه شود. سکوت امپریالیستها نیز معنی دار بود. آنها با نادیده گرفتن قتلعام های دهه ی 60 و به ویژه کشتار سال 67، رژیم تئوکراتیک ایران را برای دور تازهای از استثمار نیروی کار و ثبات سرمایه در منطقه ی خاورمیانه، به رسمیت شناختند.
شعار «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!» در مقابل تلاش جناحی از رژیم گذاشته شد که تلاش داشت برای خلاصی از عواقب این کشتار و بقای جمهوری اسلامی در دورانی جدید، به اسم اصلاحات و با کلیدواژهی پرهیز از خشونت با «به رسمیت شناختن» این جنایت آن را از محتوا تهی ساخته و مصادره به مطلوب کند. اصلاحطلبان در صدد بودند تا با تغییر این شعار به «می بخشیم اما فراموش نمی کنیم» آنتاگونیسم جنبش مردم و خانواده ها برای شناسایی عاملین و آمرین را خنثی کرده و در خدمت افشای جناح دیگر و آب توبه ریختن بر سر خودشان استفاده کنند و مردم را به مماشات بکشاند. تلاشی که حتی برخی از نیروهای اپوزیسیون که در سال 67 شاهد جانباختنِ بسیاری از نیروهای خود بودند را نیز تحت تأثیر قرار داد. اما تشت رسوایی دوم خرداد خیلی زود از بام افتاد. در حالیکه آنها شعارِ «بخشیدن و فراموش نکردن» را تبلیغ می کردند، دولت خاتمی در حال پاکسازی برخی دیگر از دگراندیشان و روشنفکرانِ انقلابی و یا معترض جامعه بود و قتلهای زنجیره ای برای مدتی تبلیغ این شعار را مسکوت گذاشت. البته به دلیل فروکش کردنِ موج مبارزاتی و نفوذ رفرمسیم در جنبش، در میان بخش متاثر از اصلاحات در اپوزیسیون، گرایش به اصلاح رژیم از درون با تبلیغ این شعار ادامه پیدا کرد.
شکست انقلاب نه تنها در ایران بلکه در جهان، عامل مهم و تعیین کننده ای بود تا اندیشه های غیرانقلابی، فضای فکری جامعه و نیروهای سیاسی را اشباع کنند. به عنوان مثال در سالهای اخیر، تلاشهای زیادی برای پیشبُردِ پروژه ی «عدالت انتقالی و دادخواهی» بر اساس تجربه ی آفریقای جنوبی آغاز شده و بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی را نیز با خود همراه ساخته است. سیاست دادخواهی مبتنی است بر، به رسمیت شناخته شدنِ جنایتهایی که رخ داده، معرفی مجریان آن، اجرای قوانین حقوقی بین المللی علیه آنها (عمدتا به شکل سمبلیک) و پرداخت تاوان مادی و معنوی به بازماندگانِ جنایات. اما مرکزِ سیاست دادخواهی، عدم درگیر شدن با نظام اجتماعی معینی است که تولید و بازتولید جنایات را بر عهده دارد و در نتیجه حاصل این سیاست، به افراد محدود می شود. در واقع این سیاست، چشم بر جنایاتِ دولتها در این نظام می بندد، چون دولتها در این نظام جهانی، بخش بزرگی از جنایاتشان را بر اساس قانون و سیستم حقوقی پیش میبرند؛ کما اینکه در اعدامهای سال ۶۷ رژیم جمهوری اسلامی با اتکا بر دستگاههای قضایی و نظامی و بر اساس قوانین مبتنی بر شریعت زندانیان را به پای جوخههای اعدام فرستاد.
هدف عدالت انتقالی و پروژه ی دادخواهی ایجاد سازش بین حاکم و محکوم (قربانی و جنایتکار- ستمگر و ستمدیده) به شیوه مسالمت آمیز برای جلوگیری از رودررویی است که رمز سیاسی آن، «خشونت پرهیزی» و محور مشروعیت آن، «عدم خشونت» است و در این رابطه، بازهم تودها هستند که باید «ببخشند، اما فراموش نکنند!» یعنی این تودهها هستند که باید خشونت نکنند، حتی برای دلخوشی آنها اسامی برخی از جانیان رسما معرفی خواهد شد و یا به جرایم سبکی محکوم شده و یا خلع مسؤلیت خواهند شد و ...؛ ولی دولتها کماکان عامل مشروع خشونت ورزی و سرکوب باقی خواهند ماند و در یک کلام انحصار استفاده از خشونت در دست دولت باقی میماند تا هم روابط تولیدی، قوانین و روابط نابرابری که منشا خشونت در جامعه هستند را پاسداری و تقویت کرده و هم ارگانهای قانونی و تعلیم یافتهی نظامی و انتظامی قانونی ایجاد کنند.
در ایران هم که سالها تلاشهای جناحهای مختلف رژیم برای حذف تاریخچهی جنایات دههی شصت به همت تلاش فداکارانهی خانوادهها و جانبدربردگان و مبارزهی اپوزسیون و نسل جوان ثمر نبخشید؛ و پروژهی جناحهای درون و بیرون حاکمیت برای قلب ماهیت کردن از آن نیز مؤثر واقع نشد؛ پروژهی «عدالت انتقالی» به اشکال و نامهای مختلف از طرف قدرتهای پاسدار سرمایه به جنبش سیاسی ایران نیز حقنه شده و کماکان نیز میشود. یعنی علاوه بر نهادهایی که عملا به لحاظ سیاسی و یا مالی وابسته به امپریالیستها هستند حتی برخی از حرکات مستقل که با تکیه به خانوادهی جانباختگان به پیش میرفت نیز از گزند این سیاست در امان نماند و در نهایت در خدمت تقویت این سیاست جهانی قرار گرفت. هرچند متاسفانه بخشی از نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی، فعالین جنبش و حتی خانوادهها درگیر این سیاست شدند اما در عمل به سرعت محدودیت و اشکالات آن روشن شد؛ و به جز یک عقبنشینی سیاسی ـ ایدئولوژیک برای جنبش دادخواهی حاصلی در بر نداشت.
امروز، بعد از 27 سال وقتی به اوضاع جهان نگاهی می اندازیم، خاورانها، تصویر و جایگاه دیگری را زنده می کنند. عمر بیولوژیک بسیاری از خانواده های جانباختگان به ویژه مادرانِ استوارشان که عمدتا ستون فقرات این مقاومت خستگی ناپذیر بودند، رو به اتمام است، بسیاری از بازماندگانِ دهه ی کشتار که در مقابل زندان و شکنجه جمهوری اسلامی ذرهای سر تعظیم فرود نیاوردند، امروز در مقابل موج ضدانقلاب، اصلاحطلبی، شکست و انحلالطلبی و ... دست از سیاست کشیدهاند و یا حتی از آن روی گرداندهاند، بسیاری از مبارزین انقلابیِ دلزده از اوضاع، از تغییر ناامید شدهاند و جنبش انقلابی، پویایی و افقهای بلند دیروز را در برابر خود ندارد، نیروهای اصلاحطلب از یکسو و نیروهای وابسته به امپریالیستها از سوی دیگر محتوای مبارزه ی جانباختگان را به کمپین های دادخواهی و عدالت انتقالی و امثالهم تقلیل داده اند؛ بخشی از عاملین و آمرین یا شرکای جنایاتِ دهه ی 60 خود به عنوان مدعیالعموم وارد صحنه شده اند تا دستهای آغشته به خونشان را بپوشانند. در این وضعیت اما حقیقت از میان نرفته و نخواهد رفت. برای همین باید دوباره شعار «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» را زنده و غنی سازیم و در راستای عملی کردنش قدمهای عملی و نوینی برداریم. اتفاقا امروزه باید دوباره بر هر دو بخش این شعار پافشاری کنیم. نمی بخشیم؛ به این معنا که نظامی را که بانی جنایاتی مانند کشتار سال 67 است را مجازات خواهیم کرد. مجازاتِ افراد (عاملین و آمرین جنایات)، باید در پرتوِ مجازاتِ نظام جمهوری اسلامی و سرنگونی انقلابی آن تعریف شود و نه صرفا در کمپین های سمبلیک! انرژی بازماندگان و خانواده های زندانیان سیاسی، آسیب دیدگان این رژیم و توده ها باید برای سرنگونی انقلابی جمهوریاسلامی و برپایی جامعه ای نوین آزاد شود و جانیان را به دست دادگاههای مردمی بسپارد. معنای فراموش نمی کنیم یعنی سازماندهی قدم به قدم و هدفمند چنین جنبشی. تکرار تاریخچهی کشتار 67 و برگزاری مراسم یادمان و آکسیونها و ... ، فعالیتهای خوبی هستند که همیشه بخش فعال و مهمی از جنبش مقاومت بوده و باید باشند. اما بدون سازماندهی بازماندگان، خانواده ها و توده های مردم و به ویژه جوانان در راستای جنبشی برای انقلاب کردن، اهداف و خواستههای این جنبش به ثمر نخواهد نشست. اگر فعالینِ سیاسی هدف و افق انقلاب کردن را در فعالیت های امروز خود دنبال کنند، مبارزه برای شناسایی عاملین و آمرین کشتار دهه ی 60 و قتل عام زندانیانِ سیاسی سال 67 و سپردنشان به دست دادگاههای مردمی، می تواند یکی از ستون های انقلاب و جامعه ی نوین در آینده باشد. در غیر این صورت، این مبارزه یا توسط سیاستِ دادخواهی و عدالت انتقالی کانالیزه شده، یا به دست شرکای جنایت تحریف و مصادره گشته، و یا در بهترین حالت به فعالیتهایی برای همدردی و خاطره گویی و ... تبدیل خواهد شد.
امروز ما کماکان در جهانی زندگی میکنیم که تبهکاریهای سیستم جهانی سرمایه داری هر روز موج تازهای از تخریب، درد و رنج، آوارگی، سرکوب، کشتار، ارعاب، شکنجه و زندان و ... به راه میاندازد، و ما نمیتوانیم به یک مقاومت ایستا اکتفا کنیم. این مقاومت با تمامی حقانیتش اگر تبدیل به یک مقاومت پویا و مبارزهای انقلابی نشود زیر هجمهی چرخهای سیستم متکی بر ستم و استثمار له خواهد شد. به همین خاطر هدف جنبشی که شعارش کماکان «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!» است، صرفا بیرون کشیدن جنایتی فراموش یا پنهان شده از درون تاریخ گذشته و تصفیه حساب با گذشته نبوده و نیست، جنبشی است که رو به آینده دارد و مبارزهی ما برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی فقط به خاطر جنایاتش در گذشته نیست، چون حیات امروز جمهوری اسلامی بازتولید همان نطفهای است که دهه شصت با حمایت نیروهای امپریالیست در خون و کشتار بسته شده و امروز نیز حمایت و تقویت میشود و دقیقا به دلیل اینکه ما خواهان آیندهای هستیم که در آن اعدام، زندان، شکنجه، سرکوب و ارعاب را باید در کتابهای تاریخ خواند، حتی یک لحظه هم جنایات جمهوری اسلامی و شرکا را نه فراموش خواهیم کرد و نه خواهیم بخشید!