!این صفحه فعلن در وضعیت آزمایشی قرار دارد

2014/01/30

تظاهرات در بروکسل در حمایت از حق سقط جنین ۲۹ ژانویه

تظاهرات در بروکسل در حمایت از حق سقط جنین ۲۹ ژانویه
ویدئویی از سرودخوانی زنان فمینیست - کمونیست
 






















2014/01/21

تظاهرات ضد اردوغان در بروکسل

خوش آمدگویی و تظاهرات به اردوغان در بروکسل
 
 رجب اردوغان برای یک دیدار با مقامات ارشد اتحادیه اروپا وارد بروکسل -پایتخت اروپا- شده است. دیشب ۲۰ ژانویه در نزدیکی هتل محل اقامت وی در خیابان لوئیز٬ دو گروه از ترک های مقیم بلژیک تجمع کردند. تقریبا به تعداد تجمع کنندگان٬ پلیس ضدشورش هم حضور داشت. گروهی از تُرک ها با پرچم های ترکیه و عکس های اردوغان؛ خوشحالی خود را از حضور او ابراز می کردند و خوش آمد می گفتند و گروه دیگر با پرچم های ترکیه و عکس های جانباختگان چپ و حوادث ماه های اخیر در ترکیه؛ خواهان اخراج او از بلژیک بودند. تضاد عجیبی بود ولی نکته جالب آن بود که در صف حامیان اردوغان٬‌ تُرک هایی از کشورهای آلمان و هلند و فرانسه آمده بودند! 
با فراخوان تُرک های مخالف اردوغان٬ امروز ۲۱ ژانویه در برابر کمیسیون اتحادیه اروپا تجمع بزرگی انجام خواهد شد و باید دید که بعد از گذشت چندین ماه از رویدادهای پارک گزی و رسوایی های اخیر حزب اردوغان و فساد مالی گسترده دولت٬ چه تغییری در صفوف معترضین ایجاد خواهد شد.

2014/01/15

ابراهیم نبوی و دهه شصت

ابراهیم نبوی در برنامه افق صدای آمریکا:
دهه ۶۰ هم که دیگه سی سال ازش گذشته٬ دیگه کسی یادش نیست، ... شما اصلا یاد کسی نیار اون سالها رو٬ ولش کن تموم شد ... !

روز ۱۴ ژانویه مصاحبه ای از «ابراهیم نبوی» در برنامه افق صدای آمریکا منتشر شد. در این مصاحبه ابراهیم نبوی بازهم در انتهای مصاحبه رویکرد ضدکمونیستی - ضد انقلابی خودش را به وضوح بیان می کند. این فرد کماکان خمینی را مرحوم می داند و اصرار دارد که دهه ۶۰ و اعدام های سال ۶۷ از حافظه تاریخی مردم پاک شود.
ابراهیم نبوی تا قبل از خیزش سال ۸۸ به عنوان طنزنویسِ اطلاح طلبِ منتقدِ دولت معروف بود و در میان قشر معینی از تبعیدیان برای خود بساطی فراهم کرده بود. هیچ کسی هم -بویژه جوانان تازه از ایران خارج شده و دانشجو- از سابقه ضدانقلابی این نویسنده باخبر نبودند و نقش ضدانقلابی او در انقلاب فرهنگی اسلامی  را با هیچ منطقی نمی پذیرفتند. البته بال و پر نیروهای راست و حزب توده و سازمان اکثریت در بلژیک٬ همیشه برای این فرد باز بود. این فردِ معلوم الحال بطور اتفاقی و در مبارزات بعد از خیزش ۸۸ با رفقای کمیته دانشجویی بلژیک -جمع ما و برخی از رفقای ما در آن سال- برخورد کرد و ماهیت ضد کمونیستی خودش را در حد اعلا و بطور پابلیک افشا کرد. ماهیت ضد کمونیستی٬ ضد انقلابی و ضد مردمی نبوی آنقدر آشکار شد که در طول یک هفته٬ مجموعه ای ارزشمند و البته دردناک از سابقه این اصلاح طلبِ‌ منتقد برای رفقای کمیته ارسال شد. درواقع نویسنده طنزپرداز اصلاح طلب٬‌ هم پیاله لاجوردی ها بود که در سالیان اخیر و در کسوت مخالف٬ از اعتبار تبیعیدیان زندانی کشیده و ... هم می خورد. در آن برخورد٬ جمع ما گزارشی از آکسیون و برخورد نبوی با ما منتشر کرد و به پاسخ های نبوی به سئوالاتِ رفقای جوان اشاره نمود. در روزهای بعد نبوی یک جوابیه نوشت. ما نیز جوابیه او را با اسناد و اطلاعاتی پاسخ دادیم که عده ای از فعالین و زندانیان سیاسی دهه ۶۰ و نویسندگان و روزنامه نگارانی که ابراهیم نبوی را به خوبی می شناختند برای ما ارسال کرده بودند. در زیر هم گزارش٬ هم جوابیه نبوی و هم پاسخ ما را می توانید بخوانید.
از آن تاریخ٬‌ چند سال می گذرد ولی کراهت و اندیشه های ارتجاعی این طنزپرداز اطلاح طلبِ‌ سبز و بنفش شده ی امروز و ... را بازهم می توانید مشاهده کنید. نامه های سه گانه زیر٬ میان ما و ابراهیم نبوی -با تمام کاستی های که مهر تاریخ را بر خود دارند- نمونه خوبی برای بسیاری از نیروهای فعال و بویژه جوانانی است که در سالهای اخیر از کشور خارج شده اند و به چنین نیروهایی توهم دارند. این جوانان بدون اینکه رویکردِ فکری این افراد را بدانند و بدون اینکه تاریخچه عملی این افراد را اصلا بتوانند بدانند و به آن دست یابند٬‌ در برابر نیروهای دیگر که حداقل سازشکار نیستند -بویژه کمونیستها- می ایستند و از این تیپ ها نقل قول می آورند. دانشجویانِ بسیاری در خارج از کشور هنوز هم نبوی و نبوی ها را یک اصلاح طلبِ‌ منتقد و در صفوف اپوزیسیون می بیینند. این سه نامه می تواند تلنگری کوچک به این توهم بزند. چنین برخوردی را می توان با بسیاری از این حضرات ضدکمونیست - ضد انقلاب در زمان بحث بر سر مساله فلسطین نیز مشاهده کرد که برخوردهایی این چنینی می کنند. در زیر بخوانید و نظر دهید: 
- گزارش برخورد در آکسیون: کمیته دانشجویی بلژیک:یک مشاهده، یک مشاجره! در آکسیون 23 سپتامبر – بروکسل٬ «آنها در دهه 60 کمونیست بودند و باید می مردند، شما هم 5 درصد بیشترنیستید و حقتان همین است!»
 http://sarbedaran.org/bazr/bazr-moshahedeh.htm
 http://www.didgah.net/rokhdadhaMatnKamel.php?id=18895
- پاسخ نبوی؛ آنها کمونیست نبودند
 http://www.doomdam.com/archives/000765.php#more
- جوابیه ما به نبوی: پاسخی به ابراهیم نبوی!
 http://www.radiopars.org/pasokhi%20be%20nabavi.htm

ورژنِ‌ امروزی نبوی را هم در مصاحبه وی با صدای آمریکا ببینید: «دهه ۶۰ هم که دیگه ۳۰ سال ازش گذشته دیگه کسی یادش نیست ، ... شما اصلا یاد کسی نیار اون سالها رو٬ ولش کن تموم شد ... »
از دقیقه ۱:۳۲ مهم است و از
http://www.youtube.com/watch?v=INRKE5CFNP8
دقیقه ۱:۴۶ مشخصا از دهه شصت می گوید و خود را دوباره و چندباره عیان می کند:

2014/01/14

نمایشگاه عکاسی زنان ایرانی و عرب در بوستون

او کسی که داستان می گوید      She Who Tells a Story
آثار عکاسی زنان ایرانی و عرب در موزه هنرهای زیبای بوستون - آمریکا
خارج از تنور جنگ٬ تجاوز و اشغال٬ هواپیماهای بدون سرنشین اوباما و ظهور بنیادگرایی اسلامی - خارج از مقاومت تئوکراسی در ایران٬ بهار عربی و کودتای نظامی متعاقب آن در مصر٬ و ... نمایشگاهی از کارهای روشنگرانه و شجاعانه ۱۲ عکاس در موزه هنرهای زیبای شهر بوستون برگزار شد. با توجه به برخورد نیروهای فوق در منطقه با یکدیگر، تعجب آور نیست که برخی از رادیکالترین و تخیلی ترین آثار هنری فعلی توسط زنان خلق شود. برخی از این هنرمندان تا روز 12 ژانویه آثار خود را در قالب راویا Rawiya نمایش دادند، Rawiya یک کلکتیو کوچک از زنان عکاس اهلِ خاورمیانه است که معنی آن از زبان عربی می شود: "او (زنی که) کسی که داستان می گوید". راویا Rawiya ٬ تیتر یا عنوان این نمایشگاه در نظر گرفته شد.
مقاله زیر توسط یکی از خوانندگان «نشریه انقلاب» -ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا (آر.سی.پی)- برای آنها ارسال شده است که در زیر لینک کامل مقاله قابل دسترسی است:

Women Photographers from Iran and the Arab World at the Museum of Fine Arts, Boston

January 13, 2014 | Revolution Newspaper | revcom.us
Don’t Forget This Is Not You (for Sahar Lotfi), 2010, Newsha Tavakolian

Untitled XIII, 2002, Rula Hawani
Stephanie, Beirut, Lebanon, 2010, Rania Matar
Bullets Revisited #3, 2012, Lalla Assia Essaydi
Speechless, 1996, Shirin Neshat
Mother, Daughter, Doll series, 2010, Boushra Almutawakel
A scene from The Red Detachment of Women, film of a revolutionary ballet created during the Cultural Revolution in China—when China was a genuine socialist society, before the restoration of capitalism in 1976.

2014/01/12

به بهانه مرگ شارون

مقاله ای درباره مرگ شارون 
قصاب شارون مُرد


آریل شارون، جلاد مردم فلسطین مُرد
آخرین جنایت بزرگش رهبری تجاوز بی رحمانه و تکان دهنده ی ارتش اسراییل در آوریل 2002 به کرانه غربی بود. آن زمان نخست وزیر بود. تعقیب تاریخ زندگی این قصاب بیرحم منطبق بر لحظات کلیدی در تاریخ دولت صهیونیستی اسراییل است که همیشه مبتنی بر کشتار مردم فلسطین، دزدیدن سرزمین و پاکسازی قومی آنان بوده است. شارون از اعضای گروه هاگانا بود که بزرگترین گروه زیرزمینی صهیونیست ها بود که قبل از تاسیس دولت اسراییل در سال 1948 به مردم فلسطین حمله می کردند. او رهبر یک واحد کماندویی بود که عملیات تروریستی علیه محلات فلسطینی را برعهده داشت و هدف این حملات ترساندن و بیرون راندن فلسطینی ها از خانه و زمین هایشان بود. در دهه ی 1950 افسر ارتش اسراییل و فرمانده یک واحد تروریستی به نام گروه «تلافی جویان» بود. کار این گروه آن بود که به تلافیِ مبارزات مقاومت فلسطین به مردم فلسطین حمله کند. در سال 1953 این گروه بیش از 50 تن از مردم فلسطینی را در اردوگاه پناهندگان البریج در جنوب نوار غزه به قتل رساند. گزارشی از سازمان ملل متحد می گوید، سربازان شارون « زمانی که پناهندگان خواب هستند از پنجره ها به داخل کلبه های آنان بمب می اندازند و وقتی پناهندگان هراسان پا به فرار می گذارند، با سلاح های کوچک و اتوماتیک به آنان حمله می کنند.»
دو ماه بعد از این عملیات مشابهی را در شهر کیبیا در کرانه ی غربی که تحت کنترل دولت اردن بود انجام داد. تاریخ نویس اسراییلی، آوی شالیم در مورد این کشتار می نویسد: «موفقیت شارون در اجرای دستور، خارج از انتظار همه بود. تصویر کامل رخداد کیبیا صبح روز بعد روشن شد. کل دهکده تبدیل به ویرانه ای شده بود:«45 خانه منفجر شده بود و 69 غیر نظامی که دو سوم آنان زنان و کودکان بودند کشته شده بودند.»
 در جنگ 1967 که اسراییل برای به چنگ آوردن بخش های دیگری از سرزمین فلسطین می جنگید او فرمانده گردانی بود که کرانه ی غربی و نوار غزه را همراه با بلندی های جولان در سوریه را اشغال کرد. سپس بیرون کردن 160 هزار فلسطینی را از شرق اورشلیم پیش برد. دستور داد خانه هایشان را منفجر کنند و با بولدوزر با خاک یکسان کنند و جوانان مشکوک را دستگیر کنند.
خراب کردن دهکده ها و شهرکها و کشتار غیرنظامیان فلسطینی تمام حیات فعال شارون را رقم می زند. اما ماموریت های خارجی اش بدنامی بین المللی نیز برایش به همراه آورد. در سال 1981 وزیر دفاع اسراییل شد. به آنگولا رفت. در آنگولا نیروهای آفریقای جنوبی را که برای حمایت از ساویمبی، که نوکر آمریکا بود آمده بودند، تعلیم داد. در سال 1982 تهاجم گسترده به لبنان را طراحی کرد. شهرهای سیدون و تیر زیر تانک ها و آتشبارهای اسراییلی خونین و ویرانه شدند. اردوگاه های فلسطینی نابود شدند. در فاصله زمانی چند هفته ارتش اسراییل 20 هزار لبنانی و فلسطینی را کشت که 80 درصد آنان غیر نظامی بودند؛ 6 هزار کودک یتیم شدند و صدهزار نفر بی خانمان. بیروت را محاصره کردند و روزانه آن را بمباران کردند تا نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین آن جا را تخیله کرد. در اطراف بیروت اردوگاه های صبرا و شتیلا را محاصره کردند. ساعت شش عصر روز 16 سپتامبر 1982 فاشیست های فالانژ زیر چتر حمایتی ارتش اسراییل وارد این دو اردوگاه شدند و 62 ساعت بی وقفه به کشتار فلسطینی ها و نابود کردن خانه و کاشانه ی آنان پرداختند. بسیاری از فلسطینی ها را قبل از کشتن شکنجه دادند و به زنان تجاوز کردند. حداقل 2000 نفر کشته شدند. کشته ها را پشت کامیون ها انداخته و در گورهای دسته جمعی دفن کردند. خبرنگار "ایندیپندنت" نوشت: «در خانه ها زنان روی زمین افتاده، دامن هایشان پاره و پاهایشان از هم باز بود، کودکان با گلوی بریده بر خاک افتاده بودند، ردیف ردیف مردان جوانی بودند که به خط کرده و از پشت به آنان گلوله زده بودند ...جسد کودکان کبود شده ای که همراه با قوطی های کنسرو ارتش آمریکا و ابزار اسراییلی داخل آشغال دانی ها انداخته بودند.» 
کسی که مُرد، چنین کسی بود. انسانی که در خدمت به یک آرمان ارتجاعی و ضد بشری تبدیل به مرتجعی خون آشام شده بود. مطمئنا نگهبانان این جهان کهنه که شایسته ی نابودی است سوگوار مرگ او هستند و مردم فلسطین و مردم تحت ستم و استثمار و همه ی کسانی که در سراسر جهان با مبارزه مردم فلسطین علیه اسراییل همبستگی کرده اند از این که مرتجعی مانند شارون دیگر نفس نمی کشد شاد هستند. اما تاریخ زندگیش را باید به یاد سپرد و به نسل های جدید از انقلابیون کشورهای مختلف آموخت. زیرا انقلاب فلسطین به عنوان بخشی از انقلاب جهانی پرولتری باید به ثمر برسد و خون هایی را که به دست این جلاد و دولتش بر زمین ریخته شده است، حساب رسی کند.
حزب کمونیست ایران (م.ل.م)  www.cpimlm.com


Yasser Arafat speaks at the United Nations in 1974. At the end of his speech, Arafat shook his finger at the delegates and declared, "I have come bearing an olive branch and a freedom fighter's gun. Do not let the olive branch fall from my hand."

 ...عرفات در حالی که قاب طپانچه ای بخود بسته شاخه زیتونی در دست داشت در مقابل مجمع عمومی سازمان ملل حضور یافت. او هشدار داد که، "نگذارید شاخه زیتون از دست من بیفتد"! البته در آن لحظه قاب طپانچه خالی بود و چیزی که در آن دوران داشت از دستش می افتاد اسلحه بود و نه شاخه زیتون. گفته می شود که پس از 1973 عرفات در نگرشهای خود تجدید نظر کرد ...

Israeli Defense Minister Ariel Sharon (right), in combat helmet and flak jacket, rides with his troops on June 15, 1982, as they head deeper into Lebanon. The Israelis drove Arafat and his Palestine Liberation Organization out of Lebanon, but Sharon was later found "indirectly responsible" for the killings of hundreds of Palestinian civilians carried out by a Lebanese militia allied with Israel.

Ariel Sharon, who was Israel's foreign minister in 1998, negotiated with Palestinian leader Yasser Arafat at the Wye River Plantation, Md. They reached a limited agreement, but Sharon refused to shake hands with Arafat, his life-long rival. This is one of the few photos showing them together.

نگاهی به تاریخ فلسطین

گزیده ی زیر از مقاله «فلسطین در سوگ یاسر عرفات» که برای اولین بار در نشریه حقیقت شماره 19، تاریخ آذرماه 1383 منتشر شد می باشد. این گزیده در واقع نگاهی به تاریخ فلسطین است از دریچه ی معرفی عرفات.
...
     پیکر عرفات در صحن محل اقامتش دفن شد؛ جائی که اسرائیل وی را به مدت دو سال و نیم زنده دفن کرده بود. مزارش را با خاک اورشلیم پر کردند زیرا او هرگز حاضر نشد اشغال پایتخت فلسطین توسط اسرائیل را برسمیت بشناسد. اسرائیل حتا از مرده عرفات انتقام گرفت و اجازه دفن وی را در شهر اورشلیم نداد. ...

     بسیاری او را به دلیل ضدیت  پیگیرانه اش با اسرائیل پدر ناسیونالیسم فلسطینی محسوب می کنند. هر چند در اواخر عمرش دچار تزلزل شد و دست از ضدیت پیگیرانه اش کشید اما صهیونیستها و امپریالیستها از او متنفر بودند زیرا حاضر نشد به اندازه ای که آنان می خواستند در مقابلشان خم شود. دو نخست وزیر اخیر اسرائیل علنا  تهدید کردند که او را ترور می کنند و وقتی که در جواب به این تهدیدات، سازمان ملل متحد قطعنامه ای تصویب کرد که او نباید به قتل برسد، آمریکا قطعنامه را وتو کرد. (آمریکا و 4 کشور دیگر شورای امنیت سازمان ملل حق دارند هر قطعنامه را  وتو یعنی غیرقابل تصویب کنند - ح)

     یاسر،  نامی است که در کوچکی روی محمد عرفات نهادند. یکی از اولین خاطراتش این استکه وقتی در اروشلیم با عمویش زندگی می کرد سربازان انگلیسی در خانه را شکستند و شروع به زدن عمویش کردند. وقتی 16-17 ساله بود در قاچاق اسلحه به درون فلسطین فعال شد. سازمان ملل متحد، قبل از خروج ارتش انگلیس از فلسطین، بخشهائی از سرزمین فلسطین را به تشکیل یک دولت فلسطینی اختصاص داد. وقتی که ارتش انگلیس در سال 1948 بیرون کشید، صهیونیستها به تمام قلمروئی که سازمان ملل به دولت فلسطین اختصاص داده بود حمله کردند و اکثریت فلسطینی ها را از سرزمینشان بیرون رانده و دولت جدید اسرائیل را تاسیس کردند. فلسطینی ها این واقعه را "نقبه" یا فاجعه می نامند.  عرفات در سن 19 سالگی در آن جنگ، جنگید. او بیاد می آورد که وقتی ارتش های عرب وارد غزه شدند تا با اسرائیلی های مهاجم روبرو شوند یک افسر مصری به میان گروه او آمد و از آنها خواست که سلاحهایشان را تحویل دهند. عرفات می گوید: ما اعتراض کردیم اما موثر واقع نشد؛ فهمیدم که این رژیمها به ما خیانت کرده اند!

     در آن زمان فلسطینی ها دارای سازمان سیاسی و نظامی مستقل خودشان نبودند. در سال 1958 عرفات همراه با عده ای دیگر، سازمان الفتح (پیروزی) را بنیاد گذارد. فتح یک سازمان زیرزمینی بود که برای آزادی فلسطین مبارزه می کرد. بعدها عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین (پی ال او) نیز شد. تا قبل از این، سازمان آزادیبخش فلسطین  سازمانی بود تحت سلطه حکومتهای عرب. این حکومتها از طریق سازمان آزادیبخش، فلسطینی ها را کنترل می کردند.

     در سال 1967 اسرائیل در جنگ موسوم به "جنگ شش روزه" شکست سختی به این حکومتها وارد آورد و بقیه سرزمین های فلسطین در کرانه غربی و نوار غزه و همچنین بلندی های جولان در سوریه را اشغال کرد. اسرائیل از  این جنگ "پیشگیرانه"  دو هدف داشت: یکم، بقیه سرزمین های فلسطین را بدزدد و دوم، به فلسطینی ها و عربها تفهیم کند که ضدیت با صهیونیسم بیفایده است. در چنین اوضاع مایوسانه ای، عرفات اعلام کرد که بجای اتکا به ارتش های دول دیگر، فلسطینی ها باید آزادی را بدست خودشان و از طریق مبارزه مسلحانه خودشان به کف آورند. او زیر پوشش های مختلف مانند چوپان یا زنی که بچه ای در بغل دارد، وارد مناطقی که تحت اشغال اسرائیل بود می شد و مبارزه را سازمان می داد.

     نبرد کرامه بخش مهمی از تاریخ مقاومت فلسطین است. تانکهای ترسناک اسرائیل به واحد "فتح" در شهر کرامه در اردن حمله کردند. اما واحد چریکی " الفتح" با وجود آنکه کم بود و سلاحهای ضعیفی داشت ارتش اسرائیل را مجبور به عقب نشینی کرد. این اولین پیروزی نظامی عربها علیه اسرائیل بود. یعنی تا آن زمان حتا دولتهای عرب نتوانسته بودند اینطور ارتش اسرائیل را مغلوب کنند. در آن زمان عرفات اعلام کرد، مبارزه مسلحانه تا آزادی فلسطین ادامه خواهد یافت. برنامه عرفات نابود کردن دولت صهیونیستی و برقراری یک دولت چند ملیتی و غیر مذهبی بود؛ دولتی که هیچ خلقی بر خلق دیگر ستم گری نکند (دولت اسرائیل دولتی تک ملتی و مذهبی است- ح). بخش بزرگی از مردم جهان از این برنامه عادلانه پشتیبانی کردند.

     سال 1973 سالی بود که جنگها و خیزش های انقلابی اقصی نقاط جهان را می لرزاند. در همین سال سازمان ملل متحد قطعنامه ای علیه صهیونیسم تصویب کرده  و در آن صهیونیسم را مساوی با نژادپرستی خواند. این قطعنامه  از حق ملت فلسطین به تعیین سرنوشت خویش پشتیبانی کرد. عرفات در حالی که قاب طپانچه ای بخود بسته شاخه زیتونی در دست داشت در مقابل مجمع عمومی سازمان ملل حضور یافت. او هشدار داد که، "نگذارید شاخه زیتون از دست من بیفتد"!

     اما در آن لحظه قاب طپانچه خالی بود و چیزی که در آن دوران داشت از دستش می افتاد اسلحه بود و نه شاخه زیتون. گفته می شود که پس از 1973 عرفات در نگرشهای خود تجدید نظر کرد. در جنگ سال 1973 ارتش های دول عرب قسما به صحنه بازگشتند و آمریکا روند مذاکرات صلح را میان این دول و اسرائیل آغاز کرد. عرفات معتقد بود که با کمک اتحاد جماهیر شوروی و برخی دول عرب می توان اسرائیل را مجبور کرد که وجود یک دولت فلسطینی را در کنار اسرائیل بپذیرد. او گفت "چنین دستاوردی یک مرحله از مبارزه طولانی برای آزادی فلسطین است." اما عرفات به دو دلیل اشتباه می کرد. اولا، شوروی (که در آن زمان در اسم سوسیالیست بود ولی نظام اجتماعی اش امپریالیستی بود) و دول عرب بدنبال منافع خودشان بودند و به فلسطینی ها خیانت کردند؛ ثانیا، اسرائیل حاضر به قبول یک "دولت کوچک" فلسطینی نبود.

     در سال 1970 ملک حسین شاه اردن، صدها هزار فلسطینی را بیرون کرد و اینها به دیگر پناهندگان فلسطینی ساکن در لبنان پیوستند. در آن زمان مقر سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان بود. در سال 1982 اسرائیل به لبنان حمله کرد و فلسطینی ها را در اردوگاه های پناهندگی قتل عام کرد. این قتل عام بیش از هر جا در دو اردوگاه پناهندگی صبرا و شتیلا صورت گرفت. لبنان بین اسرائیل و سوریه (که وابسته به شوروی بود) تقسیم شد و سازمان آزادیبخش فلسطین به بیرون (به کشور تونس) رانده شد.

    ... در سال 1987 "انتفاضه" سربلند کرد. جوانان فلسطینی که حاضر به قبول شکست نبودند، در کرانه غربی و نوار غزه، سنگ در دست علیه قوای اشغالگر شورش کردند. جواب اسرائیلی ها به این خیزش، شکستن دست و پای دستگیر شدگان  و شلیک به بقیه بود.

     در چارچوب چنین اوضاعی، عرفات یکبار دیگر در سال 1988 در سازمان ملل حضور یافت اما این بار پیامی متفاوت داشت. این بار او  وجود اسرائیل را برسمیت شناخت و مبارزه مسلحانه علیه صهیونیستها را محکوم کرد. او فکر می کرد انتفاضه و  فشار آمریکا می تواند اسرائیل را وادار به مذاکره با وی کند. اما این مذاکرات هرگز ممکن نشد مگر زمانی که بلوک شوروی فروپاشید. تنها در آن زمان بود که آمریکا مسئله مذاکرات را بطور جدی مد نظر قرار داد. پشتوانه نظامی و مالی آمریکا شریان حیات دولت اسرائیل است. آمریکا 15 سال با تشکیل "دولت کوچک فلسطینی" مخالفت کرد زیرا می ترسید مورد استفاده رقیبش (شوروی) قرار  بگیرد. در سال 1993 آمریکا در ظاهر مخالفت را کنار گذارد و واسطه مذاکرات میان دولت اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین شد. این مانور خیلی ها را گول زد.

     در سالهای 1993 تا 2000 که به "پروسه صلح اسلو" معروف شده است، حکومت خودمختار فلسطین تحت نام "حفاظت از پروسه صلح" از نزدیک با سازمان سیا و شین بت اسرائیل همکاری کرد و مقاومت فلسطین را در کرانه غربی و نوار غزه  سرکوب کرد.  اسرائیل با استفاده از پولهای آمریکائی حدود یک میلیون مهاجر از روسیه وارد کرد و گفت اینها همه یهودی اند. در تمام این مدت بولدوزرهای اسرائیلی خانه های فلسطینی و گاه تمامی یک روستا را  در کرانه غربی و نوار غزه خراب می کردند تا برای درست کردن دهکده های یهودی نشین تا بدندان مسلح جا باز کنند. فلسطینی ها را هر چه بیشتر از همان اندک زمینی که برایشان مانده بودند بیرون راندند و در بقیه زمین ها درختان زیتون صد ساله را خرد کرده و منابع آبهای زیرزمینی شان را دزدیدند. شهر اورشلیم هر چه بیشتر یک شهر یهودی شد در حالیکه در "پروسه صلح اسلو" گفته شده بود که موقعیت اورشلیم در مذاکرات میان اسرائیل و دولت خودمختار فلسطین تعیین خواهد شد.

     در سال 2000، آمریکا و اسرائیل به این نتیجه رسیدند که فلسطینی ها را آنقدر ضعیف کرده اند که اکنون می توانند "پیروزی کامل" را بر آنان تحمیل کنند. آنها از عرفات تقاضاهای دیگر کردند. منجمله اینکه: فلسطینی ها نباید تقاضای استرداد زمین هائی را که اسرائیل با تخطی از قرارداد اسلو، در کرانه غربی و نوار غزه دزدیده است، بکنند؛ فلسطینی های پناهنده در لبنان و اردن و دیگر کشورهای جهان باید از حق بازگشت به خانه و کاشانه خود در فلسطین چشم پوشی کنند؛  و بالاخره اینکه فلسطینی ها کاملا از اورشلیم دست بکشند. در صورتیکه عرفات این تقاضاهای اسرائیل را برآورده کند، اسرائیل با تشکیل یک دولت فلسطین در باقی سرزمین ها که 22 درصد سرزمین فلسطین است موافقت می کند! شاید!

     گفته می شود عرفات بعنوان یک شخصیت تراژیک زندگی را بدرود گفت؛ مردی که جنگجوی محبوب قلوب خلق خود بود و بر خلاف بسیاری از مردان چریک هم نسل خود به دولتمردی نرسید. اما عرفات فرق زیادی با آنانی که به دولتی رسیدند نداشت. مثلا با امثال ماندلا.

      زمانی که سازمان آزادیبخش فلسطین سربلند کرد، جبهات گوناگونی در نقاط مختلف جهان درست شده بود که مبارزه مسلحانه می کردند اما هدفشان انجام یک انقلاب اجتماعی نبود بلکه می خواستند از مبارزه مسلحانه بعنوان اهرم فشار استفاده کنند و با جلب پشتیبانی یکی از قدرتهای امپریالیستی در مقابله با امپریالیست دیگر (که معمولا جلب نظر شوروی در ضدیت با آمریکا بود) به قدرت برسند.  پس از فروپاشی بلوک شوروی، برخی از این جبهات مسلح خود را با آمریکا منطبق کردند (مشخصا جبهات مسلح در آمریکای مرکزی و" کنگره ملی آفریقا" در آفریقای جنوبی). آمریکا و امپریالیستهای غرب، دست به تجدید ساختار تناسب قوا در آفریقای جنوبی زدند. ساختار آپارتاید را کنار گذاشتند و در کنار بورژوازی استعمارگر سفید پوست، به بورژوازی سیاه سهمی از استثمار توده های سیاه را پیشنهاد کردند. کنگره ملی آفریقا تبدیل به حزب حاکم و ماندلا رئیس جمهور آفریقای جنوبی شد. اما مشابه این طرح را در رابطه با فلسطین و بورژوازی فلسطین و ساختار دولت صهیونیستی  پیش نبردند زیرا  فلسطین ویژگی های مهمی دارد. آمریکا به خاورمیانه بعنوان سکوی پرشی برای سلطه بر جهان نگاه می کند و در سلطه بر خاورمیانه و ایستادن در مقابل صدها میلیون توده های عرب و غیر عرب و همچنین در مقابل رقبای اروپائی آمریکا، دولت صهیونیستی اسرائیل برای آمریکا  یک مهره استراتژیک است و به مثابه بازوی نظامی آن عمل می کند. بنابراین، پیش برد طرحی مشابه آفریقای جنوبی در فلسطین برای آمریکا مطرح نبود. در نتیجه طرحی تحت عنوان "نقشه راه" به فلسطینی ها قالب کردند که شبیه طرح بانتوستان ها بود که رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی سالها پیش در آفریقای جنوبی به عمل گذاشته بود. بانتوستان های آفریقای جنوبی یکسری "دولتهای کوچک" بی قدرت سیاسی و اقتصادی بودند که توسط نوکران رژیم آپارتاید اداره می شند و اهرمی برای کنترل مردم سیاه بودند.

      "نقشه راه" و قرارداد صلح اسلو، طرحی ظالمانه، حقارت بار و پر نیرنگ و هدفش از بین بردن مقاومت فلسطین بود. عملکرد این طرح را در سالهای گذشته دیده ایم: کشتار مردم فلسطین، دزدیده شدن هر چه بیشتر سرزمین و منابع آبی فلسطین، از بین بردن سیستماتیک ثروت مردم فلسطین و آثار تاریخی و درختان زیتونشان، تبدیل مناطق فلسطینی به زندان بزرگ، تحقیر مردم فلسطین، و.......

     ای کاش همراه با عرفات، این توهم بزرگ که گویا مردم از طریق همکاری و  شراکت با ستمگران خود می توانند برخی از حقوق خود را به کف آورند، دفن می شد. اما این توهم همیشه تولید و بازتولید می شود زیرا همیشه نیروهای طبقاتی معینی هستند که حاضرند با دشمن وارد معامله و شراکت در قدرت شوند. نمونه اش گروه های اسلامی فلسطین هستند. این گروه ها را در اصل آمریکا و اسرائیل برای تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین که یک سازمان سکولار بود ساختند. نیروهای طبقاتی بورژوا و فئودال همیشه در میان مردم به این توهم دامن می زنند که گویا می توان از طریق همکاری با ستمگران به سهمی از حق خود رسید. اما اگر کسانی باشند که به توده های مردم آگاهی دهند و بگویند که چنین نیست و راههائی موجود است که رسیدن به اهداف عالیتر را ممکن می کند و کسانی باشند که در عمل این راه ها را بگشایند و در عمل نیز آن را به توده های مردم نشان دهند، آنگاه این توهمات رنگ می بازند. اگر نقطه عزیمت انقلابیون این باشد که در دنیای کنونی امکان ندارد که مردم فلسطین بتوانند دولت اسرائیل را به لحاظ نظامی شکست دهند، آنگاه تسلیم شدن "واقعی تر" بنظر خواهد آمد. اما میلیون ها فلسطینی حاضر به قبول این منطق نیستند و مرگ را به زندگی حقارت بار و غیر انسانی که اسرائیل برایشان بوجود آورده ترجیح می دهند. به مردم فلسطین باید بر بستر انبار باروت خاورمیانه نگریست؛ مردم فلسطین همیشه مشعل فروزان و الهام بخش همه خلقهای این منطقه بوده اند. اگر به مسئله اینگونه بنگریم آنگاه چشمان ما فقط سختی ها را نمی بیند بلکه در کنار سختی های واقعی، امکانات واقعی و رهائی بخش را نیز می بیند.
....





















Happiness & Hate of Ariel Sharon

2014/01/02

بیستمین سالروز قیام زاپاتیستا

بیستمین سالروز قیام زاپاتیستا
ارتش آزادیبخش ملت زاپاتیست

Zapatista National Liberation Army, EZLN